به گفته رئیس سازمان فرهنگی و هنری اجتماعی شهرداری همدان، درحالحاضر 12 شورای محله در سطح شهر همدان مشغول فعالیت هستند و تا پایان تابستان نیز همدان شاهد شورای اجتماعی خواهند بود. این شورای محلات که بومیسازی شده، طرحی است که در مشهد اجرا شده و میخواهد با مشارکت اجتماعی بحث نخبهیابی و الگوسازی را پیادهسازی کنند.
بماند اینکه آیا خود کلانشهر مشهد توانسته در اجرای این طرح موفق عمل کند و تأثیرات اجتماعی آن چقدر ملموس است؟ زیرا تمام این پروسه در رگ ساختار اداری در جریان است و تهش به محکمکاری دایره لغات مدیران شهری میانجامد.
دایره لغات به مجموعه کلمات کلیدی و پرکاربرد تخصصهای مختلف برمیگردد که دانستن این کلمات بهنوعی پیشنیاز ورود به آن شغل بهحساب میآید. هرچه این لغات بتواند بهتر و سلیستر مفهوم موردنظر را منتقل کند و طرف مقابل نیز قادر به رمزگشایی باشد، میتواند در وقت و هزینه صرفهجویی کند و ارتباط را بُعد ببخشد.
حال این که دایره لغات و واژگانی مدیران شهری نشاندهنده میزان آرمانگرایی و زیست اتوپیایی آنهاست. هر چقدر این دایره کوچک و محدود باشد، از شرایط نامطلوب و کمرمق در بن و ریشه شهر حکایت دارد؛ زیرا کد کلیدها شبیه به تابلوی راهنمایی در هدایت افراد بسیار مؤثر عمل میکند. واژه مشارکت اجتماعی از آندست کلمات است که در پس هر طرح مطرح میشود و پرسش اینجاست این واژه چقدر توانسته است شکل و شمایل ارتباطی به خودش بگیرد؟!
این میزان مشارکت اجتماعی که مدنظر طرحهای اجتماعی در 2 دهه گذشته است اگر اجرا و پیاده میشدند، قطعا میبایست میزان عملکرد و رضایتمندی از حد مطلوب هم عبور کرده باشد.
این مشارکت اجتماعی چیزی شبیه به رمان صد سال تنهایی گارسیا مارکز و برنده نوبل ادبیات شده است. مارکز روستایی به نام ماکوندو را ترسیم میکند که شخصیتهایش دچار فراموشی و نسیان هستند و نام اشیا و... را از یاد بردهاند .آنها روی هر وسیله کاربردش را نوشتهاند تا با مراجعه به آن دچار مشکل نشوند. مثلاً اینکه «این گاو است، باید هر روز شیرش را بدوشیم تا شیرقهوه بخوریم»
همه میدانیم بهواسطه شرایط و تحولات اجتماعی، محلات کارکرد چنددهه پیش خود را از دست دادهاند. حالا اگرچه شاید هنوز این میدانچهها پر رونق هستند اما در محلات تازهساز، این کارکرد کلاً از میان برداشته شده است و در چند چمن و میدانچه باقی مانده هم بیشتر شاهد کارکرد اقتصادیشان هستیم. هایپرمارکتها و ... نقش گفتوگوی اجتماعی و گرد هم نشستن را در خود حل کرده است.
پیر بوردیو، نظریهپرداز حوزه اجتماعی عبارت «عادتواره» را مطرح کرد، چیزی که بهجای مشارکت اجتماعی، نیاز است که سازمان فرهنگی، هنری و اجتماعی شهرداری همدان آن را در دستور کار خود قرار دهد تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کند و نیاز نباشد به سندهای بالادست و مشابه تکیه کند.
عادتواره میزان توانایی و آمادگی افراد را در مسیر یادگیری نشان میدهد. در واقع نوعی تخصص و مجهز شدن و پیشنیاز افراد برای ورود به اجتماع تلقی میشود. این توانایی عکسالعمل و واکنش به موقعیتهای اجتماعی را با کارکرد و شیوههای مختلف نشان میدهد.
این همه پرخاش و بینظمی اجتماعی (اعم از زباله ریختن، حضور موتورسوارها در پیادهروی بوعلی و رعایت نکردن فاصله اجتماعی) باید با عادتواره حل شود نه با واژه مشارکت اجتماعی و نکته مهم ماجرا جایی است که این نسخه برآمده از جامعه نیست.
مثلثی را درنظر بگیرید، در فعالیتهای اجتماعی و نهادهای اجتماعمحور نباید دستوری و از رأس به قاعده رفتار کرد، بلکه باید از قاعده به رأس فعالیتها و مفاهیم را تعریف کرد. اینکه مدیری در چهارچوب اتاقش نسخه یک شهر با فرهنگ و متقضیات متفاوت را به اصطلاح بومیسازی نماید و برای شهری دیگر دیکته کند، قطعا جوابگو نخواهد بود.
مشارکت اجتماعی بدون درنظر گرفتن عامل احساس که بنمایه عادتواره است، قطعا اجازه تحقق خواست و آرمانگرایی را نمیدهد و حال مدیران شهری میخواهند از دل این جریان نخبهیابی و الگوسازی را بیرون بکشند. حال نمیدانند که این جریان در مسیر گفتوگو اتفاق میافتد نه در مشارکت صرف اجتماعی که نقشی دستوری دارد تا عادتواره.
در مرکز شهر برلین یک اتاق کوچک بازرسی هست که به «چک پوینت چارلی» معروف است و معروفیت گردشگری آن برای همین است که در جنگ جهانی دوم وقتی کسی میخواست از گذرگاه عبور کند برایش توضیح میدادند که چه بخشی را ترک میکند و وارد چه بخشی دیگر میشود. گفتوگویی که به تصمیم مهم زندگی فرد ختم میشد، بماند یا برود.
بهترین راهحل ایجاد این عادتوارهها تکیه به چک پوینتهایی است که با محوریت گفتوگو نقش اجتماعی نظام آموزشی را عملیاتی میکند. چک پوینت شاید یک اتاق نگهبانی کوچک باشد و قابلیت اجرا نداشته باشد اما راهاندازی کمپینها میتواند مشارکت اجتماعی را به یک عادت تبدیل کند. کمپینها در مسیر گفتوگو برای قانع کردن افراد به انجام یک کار و تغییر رفتار جزئی، توانایی و آمادگی افراد را ارتقا میدهند.
کمپینی مثل «از خودمان آغاز کنیم» قطعا میتواند جزئیات رفتار اجتماعی را رفع کند و بد نیست بدانیم مشکلات بزرگ روی شانههای همین چیزهای پیش پا افتاده نشسته است و میتوان بدون پُز دادن رسانهای، کارکرد چمن و میدانچههای قدیمی را در قالب کمپینها دنبال کرد و سپس به شورایاریها و شورای محلات و سازمانهای مردمنهاد فکر کرد.