در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، دونالد ترامپ اغلب برجام را به عنوان توافق هستهای امضا شده بین ایالات متحده و ایران، رد می کرد.
در ابتدا نقدهای او بیشتر از سر احساسات و تنها پیروزی در انتخابات قلمداد می شد. لذا آن لحنها با این که مبهم بود اما محسوس نیز به نظر میرسید. در همین حال جمهوری خواهان که همواره سر ستیز با ایران دارند سعی کردند با این تحفه ناخواسته اهداف خود را پیش ببرند. لذا نمی توانستند بپذیرند که هم غنی سازی ادامه پیدا کند و هم تحریمها لغو شوند. آنها این عمل را بیش از حد سخاوتمدانه می دانستند.
از طرف دیگر تاب تحمل اینکه ایران در کنار غنی سازی هموراه یاریرسان همسایگانش است و در امور موشکی و تسلیحاتی نیز به پیشرفتهایی رسیده که دوستانش در خاورمیانه از آن محروماند؛ بدنبال فرصتی می گشتند که با اقداماتی ایران را در فشار و استرس قرار دهند.
در حال حاضر دولت ترامپ همان فرصتی است که جمهوری خواهان در پی آن هستند فرصتی که در طول یک دهه اخیر برای توسعه سیاستهایشان در برابر ایران از آن محروم بودند.
البته آنها باید تجانسی بین گفتمان خود و جهانبینی خاص ترامپ بیابند. اگرنه تعامل با معاملهگری چون ترامپ خیلی ساده نیست.
علاقه ترامپ به جنگ تجاری و تاکید او بر اینکه آمریکا در چنین نبردی برنده نهایی خواهد بود، باعث شده تصمیماتش در آینده در تغییر موازنه بین المللی تاثیرگذار باشد. تهدید کره شمالی به جنگ هستهای و پس از آن کشاندن این کشور به پشت میز مذاکره نشانههایی روشن از سیاست ساده زرگری است. یعنی همان «مبادله»ای است که در دنیای اقتصاد همواره جریان دارد. برای تضمین این مبادلات؛ به انتصاب چهره های نظامی در پست های مهم کابینه و سرمایه گذاری سنگین در بخش نظامی دست میزند. در عین حال پایبند به تعهدات نظامی آمریکا از جنگ در افغانستان تا جنگ علیه داعش در سوریه و عراق است و کمپینهای هوایی علیه گروههای تروریستی در یمن و سومالی تشکیل میدهد. ازآنسو بودجه وزارت خارجه را کاهش میدهد چراکه خیلی با گفتمان و دیپلماسی میانه خوبی ندارد.
بهمین خاطر است که همچون نومحافظه کاران نمیخواهد جهان را بسازد یا از نظام بین الملل امروز به عنوان میراث سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم حفاظت کند. دکترین ترامپ که تنها مختص خودش است تنها مراقبت از آمریکاست نه جهان. خروج از پیمان آب و هوایی پاریس و حتی نفتا و نمایش موشکی چند ساعته در سوریه همگی در این جهت قابل تحلیل و ارزیابی است. بهمین خاطر هم بود که رأی آورد. چراکه ۶۷ درصد سفیدپوستانی که فاقد تحصیلات دانشگاهی بودند، ترامپ را بر رقیب دموکراتش ترجیح دادند. این آمار تقریبا پس از عصر ریگان در آمریکا بی سابقه بود.
چون آنها از نظر خودشان حسرت دورانی را می خورند که سلطه آمریکا از جنبه اقتصادی، نظامی، فرهنگی و سیاسی غیرقابل مجادله بود. نظراتی کاملا ناسیونالیستی که ترامپ نیز بر آنها تکیه دارد.
رئیس جمهور آمریکا که به همه چیز نگاه تجاری دارد در ابتدا ورودش به کاخ سفید سعی کرد به چارچوبها اشراف پیدا کند. لذا در همان روزهای ابتدایی، دولت جدید در اولین اقدام محتاطانه از کنترل تسلیحاتی ایران صحبت کرد. سپس ترامپ در پیام توییتری خود اعلام کرد که هرگز با پرداخت ۱.۷ میلیارد دلاری که به ایران از سوی دولت اوباما پرداخت شده، کنار نیامده است. جالب اینکه در صحبتی ناپخته که مورد تمسخر منتقدین آمریکایی نیز قرار گرفت؛ دولت جدید معتقد بود که با توجه به غنی بودن ایران از نفت، آنها به انرژی هسته ای نیازی ندارند. بعد در جهت اصلاح برمیآیند که منظورشان این بوده که؛ در بهترین حالت فعالیتهای هستهای ایران باید بسیار کم و نمادین باشد. سپس از اجرای کجدار و مریز برجام تا اعمال تحریم به بهانه فعالیت های تروریستی و حقوق بشری، تهدید شرکت ها و کشورهای اروپایی و آسیایی برای همکاری نکردن با ایران تا کشاندن پای کنگره به برجام اقداماتی بود که ترامپ انجام داد. اما هیچ کدام از اینها او را راضی نکرد.
دست آخر وقتی دید هیچ کدام از تیرهایش به هدف نخورد اروپاییها را هدف قرار داد و هشدار داد اگر برجام اصلاح نشود از آن خارج می شود تا شاید به این شکل خود را راضی کند که هزینه خروج از برجام را به دوش اروپا انداخته باشد. لذا این اقدام نیز افاقه نکرد تا اینکه شخصا اقدام کرد.
اهدافی که ترامپ را وادار به انجام این کار میکند نمیتواند حول جنگ و یا تغییرات ساختاری نظام ایران باشد. نمونه کره شمالی نشان داد که او همچنان دنبال معامله است. کمااینکه توسط ایران هراسی توانسته کلی تسلیحات نظامی به کشورهای حاشیه خلیج فارس بفروشد.
باید منتظر ماند تا عکسالعمل بعدی این معاملهگر را دید که با این فشارها درصدد دریافت چه امتیازاتی است. اصلا ممکن است تمرکز بر روی چینش جدید بازیگران منطقهای و ائتلافبندی های نو در منطقه باشد که فواید بسیار برای آمریکا دارد. فاز اول این پروژه هم با سفر معاون ترامپ به منطقه زده شد؛ فراهم کردن مقدمات آشتی کنان دوحه با ریاض را میتوان در همین جهت ارزیابی کرد.
ترامپ بمانند اوباما مذاکرکننده نیست و برعکسش همانند بوش جنگ طلب نیست که اگر بود گلایه از خرج های گزاف در عراق نمیکرد. لازم است بدانیم که او خود را جدا از دکترینهای کلاسیک آمریکایی میداند و این دست اندیشههای سیاسی را چرندی بیش نمیداند.
همانطور که قبلا نیز بیان شد این شخص پتانسیل برهم زدن موازنه جامعه جهانی را داراست. با این وجود و در شرایط امروز ترامپ میتواند برای ایران یک فرصت باشد. البته اگر نخواهیم بگوییم یک فرصت بیسابقه.