در حالحاضر توجه دنیا به سمت شرق اروپا و اتفاقات این روزهای اوکراین، معطوف شده است. ورود نیروهای ارتش روسیه به اوکراین و پیشروی آنها به سوی کیاف پایتخت اوکراین، پرسشها و گمانهزنیهای زیادی را نسبت به نتیجه و سرنوشت این اتفاق در ذهن مردم و تحلیلگران ایجاد کرده است.
مسألهای که در آنجا وجود دارد این است که دامنه و ادامه این جنگ تا کجا خواهد بود؟ و در این میان تئوریهای مختلفی وجود دارد:
■ کمینه(مینیموم جنگ احتمالی): برخی بر این باورند که نه ایالات متحده و نه ناتو و کشورهای اروپایی دست به اقدام نظامی علیه روسیه نخواهند زد و به تحریمهای وضع شده علیه این کشور بسنده میکنند. حتی در این میان برخی بر این باورند که حمله روسیه به اوکراین بدون هماهنگی با برخی کشورهای اروپایی نظیر انگلیس و فرانسه نبوده است. این افراد دلیل این نظریه را برخی وابستگیهای اقتصادی اروپا به روسیه، به خصوص در حوزه حاملهای انرژی میدانند و از سوی دیگر اوکراین در برخی مقاطع مانعی بر سر راه انتقال گاز روسیه به اروپا بوده و این مسأله قاره سبز را متحمل برخی هزینهها کرده بود. درنهایت پیشبینی این افراد توافق سریع و پایان جنگ در روزها و هفتههای آینده است.
■ بیشینه(ماکسیموم جنگ احتمالی): حال در نقطه مقابل فرضیه گفته شده، افرادی هستند که جنگ اوکراین را زمینهساز جنگی در سطح بینالملل و یارکشیهای نظامی کشورها در مقابل هم (WW3)میدانند. در این تئوری پیشبینی میشود که چین به دنبال جنگ اوکراین، بر علیه تایوان اقدام نظامی خواهد کرد که این مسأله پای ایالات متحده را به این جنگ باز خواهد کرد. این تحلیلگران نسبت به مواضع سیاسی و نزدیکی برخی کشورها نسبت به یکدیگر، کشورهایی که احتمالاً وارد جنگ خواهند شد را دستهبندی میکنند. این دسته از تحلیلگران نسبت به نزدیکی کشورمان به روسیه و چین از لحاظ سیاسی و امنیتی و همچنین با اشاره به رزمایشهای نظامی این 3کشور در آبهای آزاد، چین، روسیه و ایران را در یک طرف و ایالات متحده، کشورهای اروپایی(ناتو) و رژیم صهیونیستی اسرائیل را در طرف دیگر این تقابل متصور میشوند.
با این حال در حد وسط این 2 تئوری، تئوریهای محتملتری وجود دارد. ادامه جنگ در اوکراین و اقدامهای نظامی محدود و بیثباتکننده ناتو، از محتملترین این پیشبینیها به حساب میآید. نسبت به اتفاقاتی که در برخی از کشورها که محلی از کشمکش غرب و شرق بوده و درنهایت این رقابتها تبدیل به تضعیف دولت مرکزی و اختلافات سیاسی و حزبی در کشور مذکور شده، احتمالاً تضعیف دولت مرکزی اوکراین(که به عنوان مخالف با روسیه به حساب میآید) و رویکار آمدن دولتی نزدیک به روسیه، پوتین را راضی خواهد کرد.
گفتنی است که این تحلیلها و گمانهزنیها، موجب توجه اکثر رسانههای جهان به اوکراین شده است. با اینحال جنگ اوکراین از جنبهای دیگر مورد توجه کشورمان قرار گرفته و آن هم این پرسش است که آیا جنگ اوکراین بر مذاکرات احیای برجام در وین تأثیرگذار خواهد بود یا خیر؟
بهطور کلی در این رابطه میتوان گفت که در روال عمومی حوزه بینالملل و بهخصوص قدرتهای بزرگ، با مسائل بهصورت جداگانه برخورد میشود. بهطور مثال قدرتهای بزرگ مثل چین و ایالات متحده که به عنوان رقبای اقتصادی یکدیگر به حساب میآیند، مواضع متفاوتی نسبت به یکدیگر در مواجه با مسائل مختلف دارند. بهطور مثال چین عضو پیمان کیوتو و توافق پاریس نیست، اما این مسأله موجب نشده که ایالات متحده از عضویت در سازمان تجارت جهانی خارج شود.
از اینرو میتوان گفت که بحران اوکراین که از سال 2003 آغاز شده، احتمالاً بر مسأله هستهای(ایران) که کنترل تسلیحاتی سطح بالایی به حساب میآید، تأثیرگذار نخواهد بود. چرا که اعضای برجام به علاوه ایالات متحده که توسط NPT به عنوان قدرتهای هستهای به حساب میآیند، در این زمینه منافع مشترکی دارند.
با این حال نکته دیگری که در این میان حایز اهمیت است، تفاوت در توقع و تضمین موجود در رابطه با تعهد طرفین مذاکرهکننده نسبت به تعهدات برجام است. بهطور کلی تضمین ایالات متحده نسبت به تعهد و خارج نشدن مجدد از برجام برای ایران اهمیت دارد. از اینرو پرسشی که در اینجا مطرح است این است که ایران چگونه میتواند از ایالات متحده تضمینی برای متعهد ماندن به برجام بگیرد؟
بهطور کلی باید گفت که تضمین بینالمللی برجام، همان قطعنامه 2231 به حساب میآید و همین مسأله دلیلی بود که ایالات متحده پس از خروج یکجانبه از برجام در رابطه با برجام از لحاظ حقوق بینالملل به انزوا کشیده شد.
با این حال در تعریف تعهد و تضمین، باید گفت که این قدرت است که تضمین میکند کدام توافق سر جای خود باقی بماند. در مواجه با ایالات متحده نیز باید گفت، از آنجایی که این کشور به عنوان ابرقدرت دنیای امروز به حساب میآید، خروج این کشور از توافقات و معاهدات بینالمللی با عواقب کمتری نسبت به سایر کشورها برایش همراه است.
بهطور مثال پیمان منع موشکی میانبرد سالها میان روسیه و ایالات متحده برقرار بود، اما در مقطعی ایالات متحده آن را تمدید نکرد، چون در آن مقطع زمینه این مسأله وجود داشت.
با این حال باید گفت که زمانی که قدرتها نابرابر بوده و یا اعتمادها در سطح پایینی قرار دارد، ایجاد تداخل منافع بهترین تضمین است. همانطور که در سال 2015 دولتمردان دولت اوباما، خواستار توافقات اقتصادی در سطح بالایی با ایران بودند تا خروج از برجام و افزایش سطح غنیسازی از سوی ایران با هزینههای اقتصادی زیادی روبهرو باشد و همین مسأله تضمین عملکرد ایران شود. مسألهای که میتوان گفت به نوعی میان ایالات متحده و کره جنوبی وجود داشته و همین مسأله تضمینی برای هر دوطرف به حساب میآید.
از اینرو به نظر برخی ایجاد تداخل منافع اقتصادی میان ایران و ایالات متحده، کلید گم شده این مسأله است.
با اینحال برخی شرایط مانع از تحقق این مسأله است. از یکسو در مقطع کنونی هیچ یک از 2طرف تمایلی به افزایش سطح اقتصادی با یکدیگر ندارند و افزایش سطح همکاریهای اقتصادی میان ایران-روسیه و ایران-چین این مسأله را حتی سختتر کرده است.
از سوی دیگر هزینههای سیاسی-حزبی احیای برجام برای هر 2 دولت ایران(دولت اصولگرای سید ابراهیم رئیسی) و ایالات متحده(دولت دموکرات جو بایدن) در حالحاضر افزایش یافته و این مسأله چالشی دیگر در بستر افزایش سطح همکاریهای اقتصادی و تداخل منافع اقتصادی 2 کشور خواهد بود.
با اینحال با کاهش هزینههای سیاسی-حزبی در کشورمان با ایجاد یک وحدت میان جریانها و طیفهای سیاسی، و از سوی دیگر ایجاد توازن میان غرب و شرق در کشور، میتواند با تداخل منافع زمینههای تضمین تعهد ایالات متحده به برجام را بهصورت دقیق مهیا شود.