ایالات متحده آمریکا در چند سال اخیر خواسته یا ناخواسته وارد چالشهای متفاوتی شده است که برخی تحلیلگران و فعالان سیاسی این تحولات را آغاز فرایند تغییر چینش قدرت در جهان میدانند. عمدتاً این تحلیلگران رئیس جمهور فعلی آمریکا را دلیل این مسأله میدانند.
ایالات متحده آمریکا بهدلیل اتخاذ برخی تصمیمات دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی این کشور که همواره با مخالفتهای داخلی روبهرو بوده، موجب شده است که در عرصه بینالملل روندی رو به انزوا در پیش بگیرد. از یکسو از عمدهترین دلایل این مسأله خروج این کشور از معاهدات، قراردادها و سازمانهای بینالمللی از جمله برجام، شورای حقوق بشر و در تازهترین اقدامات وی خروج از سازمان بهداشت جهانی، میتوان اشاره کرد و از سوی دیگر ایجاد تنشهای اقتصادی و سیاسی با کشورهای متحد و تشدید این تنشها با کشورهای رقیب را میتوان بهعنوان یکی دیگر از دلایل روند رو به انزوای این کشور اشاره کرد.
انزوای حقوقی
آغاز انزوای حقوقی ایالات متحده را میتوان پس از خروج این کشور از برجام دانست. معاهده برجام با تمام انتقادات داخلی که به آن وارد میشود یکی از محکمترین و متقنترین اسناد در روابط بینالملل است. آخرین جلسه شورای حکام را میتوان تجلی قدرت حقوقی این معاهده دانست.
البته اقدامات دیگر این رئیسجمهور از جمله دستور به شهادت رساندن شهید سردار سلیمانی توسط نیروهای آمریکایی نیز بر سرعت روند نزولی اعتبار بینالمللی این کشور افزوده است. چندی پیش سازمان ملل در امور حقوق بشر در گزارش اخیر خود آمریکا را مبنی بر اینکه با به شهادت رساندن شهید سردار سلیمانی، قوانین بینالمللی را نقض کرده، محکوم کرده است.
اتحاد علیه رقیب مشترک
ایالات متحده در چند سال اخیر همانطور که در بالا نیز به آن اشاره شد، روابط خود با کشورهای اروپایی بهعنوان متحد و چین و روسیه بهعنوان رقبای عرصه اقتصادی و سیاسی سختتر کرده و به حاشیه کشانده است.
اگر به این مسأله با نگاه کلی بنگریم شاهد آن هستیم که روابط میان روسیه و چین بهعنوان 2 ابرقدرتی که در رقابت با آمریکا هستند بههمراه کشورمان ایران به اتحادی قوی در بسیاری از زمینههای سیاسی امنیتی و حتی اقتصادی رسیدهاند.
از سوی دیگر مواجه آمریکا در حل مسائل و اختلافات پیشآمده با متحدان اروپایی خود، سبب شده است که این کشور در اتخاذ مواضع بینالمللی با شرکای قدیمی خود به اختلاف خوده و از یکدیگر فاصله بگیرند.
یک رسانه آمریکایی چندی پیش در گزارشی نوشت که همزمان که روابط برلین با واشنگتن به نزاع کشیده میشود، آلمان نیز به سمت چین گرایش پیدا کرده است.
2 روی یک سکه
با وجود افزایش قدرت چین در معادلات بینالمللی و روند نزولی آمریکا در این حیطه، میتوان گفت که چین برای رسیدن به قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا و از بین بردن فاصله میان خود راه زیادی برای رفتن دارد. از این رو معادله عرصه بینالملل کمی پیچیده شده است، زیرا ایالات متحده آمریکا با اتخاذ رویه پیش رو نه دیگر شریک خوبی برای متحدانش است و نه قابل اعتماد برای همکاری.
از این رو برخی کشورها به انتخابات پیش روی این کشور و شکست ترامپ چشم امید دارند. البته باید گفت که این مسأله بیش از همه در تفکرات کشورهای اروپایی نقش بسته است. با اینحال شکست ترامپ در انتخابات قابل پیشبینی نخواهد بود. با ایجاد تنشهای داخلی و خارجی در ایالات متحده در نظر سنجیها بایدن با اختلاف ده درصد نسبت به ترامپ برتری داشت. با وجود این در نظر سنجی اخیر این اختلاف به 4 درصد کاهش یافته است.
با اینحال در هر صورت راه پیش روی کشورمان در عرصه سیاست بینالملل تا پایان سال 2020 پیچیدهتر از پیش خواهد بود.
از یک رو با شکست ترامپ در عرصه رقابت انتخاباتی اگر ایران بهصورت کامل از برجام خارج نشده باشد، درصورت پایبندی بایدن به وعدههای انتخاباتیاش برای بازگشت به معاهدات و سازمانهای بینالمللی که توسط رئیس دولت فعلی از بین رفته است، باز راه دشوار و زمانبری پیش روی کشورمان و آمریکا برای بازگشت به برجام خواهد بود.
از سوی دیگر با پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات و ادامه روند پر چالش عرصه بینالملل امروز، 2 روند را میتوان پیشبینی کرد. (این 2 پیشبینی با تصور خوشبینانهترین و بدبینانهترین حالت انجام شده است)
یک روی سکه این میتواند باشد که معادلات به سمتی پیش برود که چین با ایالات متحده به توازن قوا رسیده و دنیا بار دیگر شاهد یارکشی و صف آرایی کشورها در مقابل هم خواهد بود. درصورت تحقق این روند کشومان بهعنوان یکی از اضلاع اصلی بلوک شرق خواهد بود و کشورهای روسیه و چین برای افزایش توان نظامی و اقتصادی لازم هدفگذاری خواهند کرد. در اینصورت باز هم کشورهای اتحادیه اروپا را باید خاکستری دید. البته برای تحقیق این پیشبینی بررسی فاکتورهای دیگری هم لازم است.
آنسوی دیگر سکه را میتوان به توافق رسیدن چین با آمریکا دانست؛ زیرا با چین بهدنبال منافع خود در بازارهای اقتصادی دنیا میگردد و اختلافات کنونی این کشور با ایالات متحده بیش از هر چیزی جنبه اقتصادی دارد. کشور چین برخلاف روسیه ریشه اختلافات عمیقی با آمریکا ندارد.
اگر این مسأله تحقق یابد و درصورت پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات، ایالات متحده با چین به توافق برسد معادلات برای دیپلماسی کشورمان سختتر از حالحاضر خواهد شد. این مسأله محقق است، زیرا به قول وینستون چرچیل نخستوزیر سالهای دور بریتانیا در دنیا سیاست نه دوست دائمی وجود دارد نه دشمن دائمی، تنها چیزی که دائمی است منافع است.