خاویر سولانا، مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا در مقالهای به موارد مختلفی درباره ایران از جمله توافق هستهای و روابط ایران و آمریکا پرداخت.
به گزارش ایسنا، خاویر سولانا در مقالهای در مجله لایو مینت، ابتدا با اشاره به اهمیت فعالیتهای علمی و ادبی عمر خیام، شاعر و فیزیکدان ایرانی در داخل و در سطح بینالمللی، گفت: امروزه، ایران در رده پنجم جهانی در زمینه فارغالتحصیلان علوم پایه(علوم تجربی، فناوری، مهندسی و ریاضیات) پس از چند کشور معدود چین، هند، آمریکا و روسیه قراردارد.
سولانا، در ادامه درباره برنامه هستهای ایران نوشت: با وجوداین، پیشرفت علمی میتواند همچون شمشیری دولبه عمل کند که نمونه آن، برنامه هستهای مخفی ایران است که در سال ۲۰۰۲ آشکار شد. اگرچه مقامات ایران اصرار داشتند که اهداف این برنامه صلحآمیز و کاملا منطبق بر معاهده عدم اشاعه تسلیحات هستهای است، جامعه جهانی با هوشیاری واکنش نشان داد. بنابراین، از من بهعنوان مسئول[سیاست خارجی] اتحادیه اروپا خواسته شد که به تفاهمی دیپلماتیک با ایران دست پیدا کنم که نخستین مذاکرهکننده آن حسن روحانی، مشاور امنیت ملی ایران در آن زمان بود. پس از فراز و فرودهای بسیار، این حلقه در سال ۲۰۱۵ بسته شد و در این زمان، ایران که روحانی رئیس جمهورآن شده بود و دیگر قدرتهای جهانی، به توافقی واقعا تاریخی به نام برنامه جامع اقدام عمل مشترک(برجام)، دست پیداکردند.
این مقام پیشین اتحادیه اروپا در ادامه این مقاله مینویسد: دیپلماسی هیچگاه شرایط آسان و بیدردسری نبوده و هیچ راه میانبری برای کسانی که آن را تمرین میکنند وجود ندارد. روحانی، همانطور که انتظارش را داشتم، واقعا یک مذاکرهکننده سرسخت بود اما همواره قدردان رویکرد راهگشا و پذیرای او بودهام. در سال ۲۰۱۳، پس از آن که من دیگر سیاست فعالانه را ترک گفتم، روحانی من را به مراسم انتسابش به ریاست جمهوری دعوت کرد. پس از آن که او برنامههایش را در دیدارمان با جزئیات توضیح داد، شک نداشتم که رئیس جمهور جدید ایران، مصمم بود تا دوران تاریک ریاست جمهوری پیشین، یعنی محمد احمدینژاد را پشت سر بگذارد.
او در این مقاله اظهار کرد: ساختن هر چیزی، مستلزم سرسختی و ابتکار است که روحانی هر دو آن را داشت. از طرف دیگر، خراب کردن چیزی، نیازمند چیزی بیشتر از جاهطلبی است. متأسفانه، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به حد افراط از آن برخوردار است. او، در سال ۲۰۱۸ از توافق هستهای خارج شد و برای از بین بردن ثمرات آن تلاشهای تدریجی و پر مشقت دیپلماتیک اقدام کرد.
سولانا در اینباره میگوید: برخلاف تناقضهای پیدرپی دونالد ترامپ، میتوانیم هدف او درباره ایران را بفهمیم زیرا او از شیوه کار مشابهی در چند موقعیت دیگر استفاده کرده است. راهبرد «بیشترین فشار» او به دنبال فلج کردن اقتصاد ایران است تا مقامات آن، گزینه دیگری جز مذاکره از موضعی ضعیفتر نداشته باشند.
او همچنین نوشت: با وجود این که تحریمهای آمریکا لطمههای زیادی به اقتصاد ایران وارد کرده است، حکومت ایران به آن وضعیت مشکلساز یا مذاکره دوباره نزدیکتر نشده است. مقامات ایرانی اگر دولت ترامپ حاضر نباشد که اول نوعی امتیاز بدهد، هیچ انگیزهای برای مذاکره با دولت ترامپ ندارند. در واقع تهاجم اقتصادی آمریکا موجب تقویت آن دسته از قوای سیاسی ایران شده است که کمتر میانهرو هستند.