مناسبات ایران و غرب در مسیر تنشافروزیهای دومینوار قرار دارد. برجام و مذاکرات هستهای، به عنوان کانون اصلی تنشزدایی و تعامل میان طرفین، هر روز افول بیشتری را تجربه میکند. غربیها بر طبل افزایش فشارها بر ایران میکوبند؛ در مقابل تهران نیز حاضر نیست تسلیم خواستههای آمریکا و اروپا شود.
به گزارش فرارو، ناظران بر این باورند که تداوم روند کنونی میتواند پیامدهای خطرناکی را به همراه داشتهباشد. این پیشبینیها در شرایطی بیان میشود که همچنان مرگ رسمی برجام اعلام نشده، اما در عرصه میدانی شاهد تدبیراندیشی طرفین برای وضعیت پس از توافق هستیم.
شواهد و قرائن امر حاکی از آن است که ایران و غرب در مسیر تقابل حداکثری گام برمیدارند که میتواند تبعات فاجعهباری را به همراه داشتهباشد. برای اثبات این گزاره نیز در ادامه گزارش حاضر در نمود عینی ارائه شدهاست.
بازگشت به برجام در دستور کار نیست
نخستین و شاید پرتکرارترین گزاره تعریفکننده مناسبات ایران و غرب در فضای جدید، تأکید سران سیاسی آمریکا بر «در دستور کار نبودن برجام است». مقامهای سیاسی دولت آمریکا، در نیم سال گذشته بر رویکرد ثابت «اولویت نداشتن مذاکره با ایران» تأکید کردهاند. آنها با معرفی تهران به عنوان مقصر بنبست مذاکرات، تلاش کردهاند توپ شکست مذاکرات را از زمین غرب دور کنند.
البته باید توجه داشت که رویکرد اتخاذشده فعلی، به هیچ عنوان با اعلام پایان یا مرگ برجام از سوی واشنگتن همراه نبودهاست. در تمامی سخنرانیهای مقامهای ارشد آمریکا از کلید واژه «فعلاً» برای آغاز مذاکرات بهره گرفته شدهاست.
اروپایی که میانجی نیست!
در سالهای گذشته، ایفای نقش میانجیگری اروپا میان ایران و آمریکا به رویهای ثابت و همیشگی تبدیل شدهبود. فراتر از تروئیکای اروپایی (انگلستان، آلمان و فرانسه) این مقامهای ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا بودند که در مقاطع مختلف، بانی و واسطه مذاکرات غیرمستقیم میان تهران و واشنگتن بودند. جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و انریکه مورا، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، شناخته شدهترین چهرههایی هستند که نام آنها با عنوان نقش هماهنگکننده مذاکرات کلید خوردهاست.
در مقطع پس از خروج ترامپ از برجام (می ۲۰۱۸ / اردیبهشت ۱۳۹۷) «اروپا» نقش حافظ پیکر نیمهجان توافق هستهای را بازی کردهبود. حتی پس از روی کار آمدن دولت جو بایدن، نقش آنها در مسیر احیای توافق پررنگتر از هر زمان دیگری شد، ولی در مقطع جدید، این نقش دگرگون شدهاست.
اکنون نه تنها اروپاییها دیگر نقش آرامکننده تنشها و میانجی را ندارند، بلکه خود به یکی از طرفهای تنش تبدیل شدهاند. در وضعیت جدید، اتحادیه اروپا به طور عام و کشورهای تروئیکای اروپایی، به طور خاص در مسیر تشدید فشار و تحریم ایران گام برداشتهاند.
مواضع سران سیاسی 2 کشور آلمان و فرانسه علیه جمهوری اسلامی ایران، پس از آغاز ناآرامیهای چند وقت پیش، در نوع خود بیسابقه است. اتحادیه اروپا با طرح تروریستی اعلام کردن سپاه، درعمل، در مسیر نابودی آخرین امیدها برای احیای برجام گام برداشتهاست.
به تازگی روزنامه فایننشال تایمز، مدعیشده که اتحادیه اروپا، با حمایت فرانسه و آلمان، در حال بررسی حقوقی قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروههای تروریستی است. اقدامی که اگر انجام شود آخرین امیدها به احیای برجام را از بین خواهد برد.
در مجموع، آنچه در میدان و عمل اتفاق افتاده، تغییر نقش بزرگی است که اروپا در مسیر مناسبات غرب با ایران داشتهاست. تغییر نقشی که با وجود تأکید بر بیبدیل بودن برجام، بوی نابودی کامل توافق ۲۰۱۵ را میدهد.
برجامی که دیگر تنها معطوف به مسائل هستهای نیست!
در سالهای گذشته با وجود طرح موضوعات فرابرجامی، کانون اصلی مذاکرات مرتبط با پرونده هستهای ایران، بر مسائل فنی و نظارتی معطوف بودهاست. هر چند گاه خواستههایی همانند برنامه موشکی و مسائل منطقهای مطرح میشد، اما تمرکز گفت وگوها همچنان بر مسائل فنی معطوف بود.
این روند، به شکلی بیسابقه در وضعیت جدید دگرگون شدهاست. به شکلی نامحسوس شاهد پیوند خوردن احیای برجام با پرونده مشارکت ایران در جنگ اوکراین و مسائل حقوق بشر هستیم.
برخی از ناظران سیاسی چنین روندی را «مهندسی معکوس» غرب پیرامون مذاکرات با ایران نامگذاری میکنند. بدین معنا که در گذشته غرب مسائل حاشیهای را اولویتی پس از مسائل فنی میدانست و چشمانداز برجامهای 2 و 3 را در آینده در نظر داشت، اما اکنون این حاشیهها هستند که بر مسائل فنی تقدم پیدا کردهاند.
در شرایط جدید، سران سیاسی و رسانههای اروپایی باصراحت اعلام کردهاند که کمکهای ایران به روسیه در جنگ اوکراین، مانعی بزرگ برای احیای توافق است.
حتی برخی از ناظران سیاسی اعتقاد دارند، توافق هستهای ۲۰۱۵ آخرین قربانی جنگ روسیه با اوکراین است. برخی هم میگویند، ارسال موشکهای بالتسیک از سوی ایران به روسیه، میتواند واپسین ضربه برای مرگ برجام باشد.
در کنار برجام، غربیها از موضوع «حقوق بشر» نیز به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر ایران بهره میگیرند. حتی جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز به تازگی اعلام کرده که علیرغم میل به نگه داشتن توافق، اتفاقاتی که در داخل ایران اتفاق میافتد، کار را بسیار دشوارتر میکند.
پالسهای منفی آژانس برای ایران
علاوه بر بازیگران دولتی، مواضع آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بر دایره تنش حداکثری میان ایران و غرب افزودهاست. «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی در یکی از کمیتههای جانبی پارلمان اروپا مدعی شدهبود، «ایران اکنون مواد کافی برای ساخت چندین بمب هستهای را در اختیار دارد». حتی گروسی قبلتر نیز مدعی شدهبود که از برجام چیزی غیر از یک «پوسته خالی» نماندهاست.
بر اساس دیدگاه گروسی، با اینکه هیچکس برجام را «مرده» اعلام نکرده، «اما هیچ تعهدی از آن دنبال نمیشود و... همه حد و مرزهایی که در برجام وجود داشته، تاکنون چندین بار نقض شدهاست».
مواضع انتقادی گروسی علیه ایران در شرایطی است که گمانهزنیهایی پیرامون احتمال سفر وی به تهران در ماه ژانویه مطرح بود. پس از تحقق نیافتن این گمانهزنی، اکنون موضوع سفر وی به ایران تا پایان فوریه (طی 2 هفته آینده) مطرح میشود. در واقع، آژانس بینالمللی انرژی اتمی که میتواند یکی از بازیگران اصلی برای کمک به احیای توافق باشد، اکنون خود به عاملی برای دمیدن در آتش تنش میان ایران و غرب تبدیل شدهاست.
کرسی خالی ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ
دعوت نکردن نمایندگان رسمی دولت ایران به کنفرانس امنیتی مونیخ دیگر رخداد قابل تأمل در عرصه تنشافزایی غرب با تهران است. این کنفرانس امنیتی که در روزهای ۱۷ تا ۱۹ فوریه (۲۸ تا ۳۰ بهمن) در هتل «بایریشر هوف» شهر مونیخ آلمان برگزار میشود، نقشی مهم را در پرداختن به مسائل امنیتی جهانی دارد. در این کنفرانس، سالانه نمایندگان دولتهای مختلف و برخی نهادهای غیردولتی، مهمترین چالشهای امنیت جهانی را مورد گفت وگو قرار میدهند.
در نشستهای سالانه این کنفرانس، رایزنیها و دیدارهای مختلفی میان رهبران سیاسی جهان صورت میگیرد. از این کنفرانس به عنوان مشخصکننده استراتژی امنیتی جهان غرب نیز یاد میشود. دولت آلمان در مقام برگزارکننده کنفرانس امنیتی مونیخ، در نشست امسال از دولتهای ایران و روسیه دعوت به عمل نیاورده و در مقابل نمایندگانی از اپوزیسیون 2 کشور را دعوت کردهاست. چنین اقدامی، هم در بُعد نمادین و هم در بُعد عینی، نمایانگر عمیقتر شدن تنشها میان جمهوری اسلامی ایران و غرب است.
در بُعد نمادین، اقدام دولت آلمان این پیام ضمنی را اتخاذ میکند که غرب در مسیر مشروعیتزدایی از نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتهاست. به روایت دیگر، زمانی که نمایندگان اپوزیسیون به مجامع دعوت میشوند، از آن به عنوان مقدمهای برای به رسمیت نشناختن گفتمانی و دیپلماتیک یاد میشود.
در بعد عینی، اقدام دولت آلمان در بخشیدن کرسی ایران به اپوزیسیون، نشانگر آغاز عصری جدید در مناسبات غرب با تهران است. به نظر میرسد اروپا و آمریکا، با کنار گذاشتن رویکرد تعامل و تسامح با ایران، استراتژی تنش حداکثری را دنبال میکنند.
استراتژیای که با فضاسازی رسانهای، تلاش برای اجماعسازی، تحریم و ایجاد اختلال در فرایند دور زدن تحریمها آغاز شده و اکنون به مرحله به رسمیت شناختن اپوزیسیون رسیدهاست.