او چشمان مردم همدان است تا جهان باقی است؛ عشقش به هنر از همان روزهای نوجوانی در او شعله میزند و با استمرار و پایداری در این حوزه هنر عکاسی را به اوج میرساند، گاهی طبیعت را در قاب دوربینش محبوس میکند و گاهی در عرصه خبرنگاری و در قامت یک عکاس خبری وارد آوردگاه اجتماعی و سیاسی استان همدان میشود، او چشمان مردم همدان است.
میتوان گفت یک شهر مدیون اوست، آخر ثبت و ضبط گذشتههای همدان را از او داریم. از همان روزهای 12 سالگی که دوربین بهدست گرفت و نخستین عکسش را از ساخت آرامگاه بوعلی بهثبت رساند، عاشق دوربین شد و قابهایی که ثبت میکرد.
خیابانهای قدیمی، آدمها و رویدادهای مهم تاریخ معاصر را با دوربینش ثبت کرده و امروز مهمترین اسناد و آثاری برای بررسی تاریخ همدان شده است.
به گزارش فارس، دیدن همدان گذشته تنها از دوربین «محمدمهدی استعدادی» امکانپذیر است، اگر قاب دوربین او از خیابانهای قدیمی، مردم آن روزگار و برفهای سنگین که این دیار به آن شهرت دارد، نبود؛ تنها یک روایت شفاهی به جا میماند و ما هرگز نمیتوانستیم تصوری از گذشتگان داشته باشیم اما جرأت استعدادی سبب شد تا همدان دیروز و امروز ملموس باشد.
او چشمان مردم همدان است تا جهان باقی است؛ عشقش به هنر از همان روزهای نوجوانی در او شعله میزند و با استمرار و پایداری در این حوزه هنر عکاسی را به اوج میرساند، گاهی طبیعت را در قاب دوربینش محبوس میکند و گاهی در عرصه خبرنگاری و در قامت یک عکاس خبری وارد آوردگاه اجتماعی و سیاسی استان همدان میشود.
هر وجه زندگی او برای یک قشر و یک نگاه جذاب است، او مستندنگار تاریخی است، خبرنگاری چابک و یک عکاس طبیعتدوست، از این رو نگاه او میشود نگاه همه مردم این دیار. برای ما هم حتماً بُعد خبرنگاری آقای استعدادی بیشتر جلب توجه میکند، خبرنگاری که باید بدون دوربینهای دیجبتال و شاتهای پیدرپی، لحظه را شکار کند. تصورش برای ما که دوربین دیجیتال را دیدم و صدها شات میزنیم تا بالأخره یکی بشود، دشوار است.
او عکاسی عشق اول و آخرش را به امرار معاشش گره میزند و «رز» متولد میشود.
به گفته محمدرضا استعدادی، فرزند محمدمهدی استعدادی که دست به دوربین و نگاه به قاب بسته است، پدرش در خرداد سال 1323 در محله کبابیان همدان متولد و در 30 دی 1396 فوت میکند. او از سال 1334 با دوربین آشنا و از سال 1339 کار را آغاز و در 1341 واحد صنفی خود را تأسیس میکند و جواز پیشه او توسط شهرداری در سال 1342 صادر میشود.
استعدادی پسر معتقد است، پدرش در ابتدا به دنیای هنر بهویژه هنرپیشگی علاقه وافر داشته و بعد هم علاقه او به عکاسی سبب میشود که اقدامات زیادی در حوزه توسعه و ارتقای این حرفه در همدان انجام دهد. یکی از این اقدامات تأسیس اتحادیه عکاسان همدان در سال 1350 بود که مدت 22 سال هم ریاست آن را بر عهده داشته همچنین عضو و رئیس تعاونی اتحادیه عکاسان بود تا زمانی که بعد از 30 سال منحل شد. او درباره فعالیت خبری و رسانهای پدرش نقل میکند، از سال 1341 تا 1344 بهعنوان خبرنگار و عکاس روزنامه صبح امروز و کیهان در همدان و از سال 1344 تا 1368 خبرنگار و عکاس کل نشریات مؤسسه اطلاعات بود. در سال 1346 نخستین عکس را از غار علیصدر ثبت و همراه گروه اکتشاف این غار آبی را به دنیا معرفی کردند، از سال 1355 تا 1358 هم خبرنگاری و عکاسی وزارت اطلاعات و جهانگردی کشور را بر عهده داشت.پسر، پدرش را عاشق عکاسی معرفی میکند، تنها چیزی که برای پدرم لذت داشت، عکاسی بود و همواره از یک دید خاص عکاسی میکرد که میتوان آن را یک سبک منحصر به فرد دانست، پدرم همیشه میگفت دوربین عکاسی را مانند یک اسلحه میدانم که باید با یک تیر هدف را بزنید، به همین دلیل بیشتر عکسهای پدر تنها یک فریم است و همیشه میگفت که باید با یکبار عکس گرفتن تصویر مورد نظر را ثبت کنم. به گفته فرزند استعدادی عکاس، او حدود 200 هزار عکس از آغاز فعالیت تا آخرین لحظه زندگی ثبت کرده است.
همدان در گذر ایام
محمدرضا استعدادی گریزی هم درباره کتابهای منتشر شده مرحوم استعدادی میزند، 2 جلد از کتابهای مجموعه عکسهای مرحوم پدرم در دوران حیات خودشان چاپ شد که نخستین مجموعه آن عکسهای دهه 40 و 50 همدان با عنوان همدان در «گذر ایام» بود و کتاب دیگر به نام «زمستان گذشت» شامل عکسهای رویدادهای انقلاب اسلامی از دوران تشییع پیکر آقای آخوند تا 22 بهمن بود. او معتقد است، پدرش تا سال 1390 حاضر نبود عکسها منتشر شود، اما بالأخره در سال 1393 راضی شد نمایشگاه بگذارد و با استقبال مردم مواجه شود، این نمایشگاه سبب شد عکسها خواهان بیشتری پیدا کند و سومین کتاب در سال 1398 پس از فوتش چاپ شد، کتاب «با من از برف بگو».
عکاس حماسه مرصاد
فرزند مرحوم استعدادی درباره عکاسی آقای عکاس در دوران 8 سال دفاع مقدس خاطراتی نقل میکند، پدرم در عملیات مرصاد حضور یافته و عکاسی کرده، همینطور در سال 1362 هم در جبههها بهثبت وقایع پرداخته و عکسهای بسیاری از اعزام نیروها و پشتیبانیهای مردم از رزمندگان دارد و یکی از سختترین روزهای زندگی را سیل شهرستان نهاوند در سال 1346 میدانست که به منطقه رفت و عکاسی کرد.
به گفته او، پدرش اعتقاد عجیبی به مردمداری و برخورد خوش با انسانها داشت و حوصله عجیبی در برخود با دیگران به خرج میداد تا جایی که با خدمت بیمثالش به شهر همدان اما هرگز ادعایی نداشت و این کار عظیم را به خاطر دل خودش و با هزینه شخصی انجام داده و آثارش دیگر یک عکس تنها نیست، بلکه سندی است که فرهنگ یک شهر را نشان میدهد.