سالروز تولد مصطفی رحماندوست است. اول تیر ماه 1329 است. به همین مناسبت هنرآنلاین از این نویسنده و شاعر معاصر گفتوگویی منتشر میکند.
مصطفی رحماندوست در این گفتوگو به ما میگوید:" به گذشته که رجوع میکنم یاد شهرم میافتم. روزها و ماهها از پس هم میگذشتند و خبری از زمین خالی نبود. همدان پر بود از برف. برفی که به ندرت زمین را خالی از خود میگذاشت. چشممان به برف و زمین مانده بود تا روز نو بالاخره بیاید و شادمانمان کند با تغییر. بوی این تغییر در همراهیاش با رایحه امید، بوی بهبود و سامان، باز هم با بهار امسال آمد و حالا روز تولد من اولین روز تابستان هم رسیده است."
یکم تیر ماه روز تولد شماست. بنابراین تولدتان مبارک! از بودن در این روز چه حسی دارید؟
اینجا خورشید طلوع میکند و عصر که کم کم دارد میرود خبر از غروب میآورد. روز عید هم مثل همه روزها چنین است، با این وجود نامش روز تولد من است. تولد و میلاد برای همه ما یعنی از نبود، بود شدن. یعنی تغییری در دل این نبودن برای شدن، برای بودن، برای وجود. همه ما آدمیان به تغییر دلبستهایم و آن را زیبا میدانیم. همه ما به دنبال زیبایی و تقدیری که در میانه زیبایی نهفته است در حرکتیم. راه را میپیماییم تا شاید با امیدی که در دل داریم با تقدیر محتوم اما شاید زیبایمان مواجه شویم. روزی از پس روز قبل و سالی از پس سال قبل میآید و باز هم تغییر در پیش است. زمستان میرود و بهاری در پیش است.
به گذشته که بر می گردید چه چیزی ذهنتان را تسخیر میکند؟
به گذشته که رجوع میکنم یاد شهرم میافتم. روزها و ماهها از پس هم میگذشتند و خبری از زمین خالی نبود. همدان پر بود از برف. برفی که به ندرت زمین را خالی از خود میگذاشت. چشممان به برف و زمین مانده بود تا روز نو بالاخره بیاید و شادمانمان کند با تغییر. بوی این تغییر در همراهیاش با رایحه امید، بوی بهبود و سامان، باز هم با بهار امسال آمد و حالا روز تولد من اولین روز تابستان هم رسیده است.
دوست دارید آرزو کنید در روز میلادتان؟
حتما. آرزویم آن است که این امیدها و نویدهایی که در دل من و ماست، تحققی واقعی بیابد. منظورم صرفا روز تولد خودم نیست. چه خوب است حال و روز همه ما اهل ایران، با این امید تغییر کند و تنها تغییری که اتفاق میافتد گذر از یک سال به سال بعدی زندگیمان نباشد. امیدوارم من و ما به آن سوتری برویم که هوا واقعا خوب است.
کند نوشتن به حال و هوای خودتان ربط دارد یا نه به مشکلات بیرونی و اجتماعی و چه و چه؟
دقیقا دلیلش را نمیدانم چون گاهی اوقات اتفاق افتاده که با مشکلات بسیار و با حجم فراوان از آنها، خوب نوشتهام اما گاهی هم در زمان کممشکلی و با وجود اینکه اوضاع آرام بوده، خوب ننوشتهام. توضیحی که درباره کارهای فعلی باید بدهم این است که در اصل بستههایی هستند که هر کدامشان دو- سه ماهی طول میکشد و سابقه کندی کار را هم در گذشته داشتهام. در حال حاضر سه کار در دست دارم که همه را با هم انجام میدهم، همه قول و قرارهایشان را هم پیش از این دادهام و قراردادهایش را هم بستهام اما متاسفانه روند طوری است که کند پیش میروم، در این اندیشهام که خیلی وارد جزئیات نشوم و بگذارید آبروی خودم را هم درباره این کارها حفظ کنم و اسامی آنها را هم پیش خودم نگه میدارم اما امیدوارم تا آخر تابستان بتوانم کارها را جمع و جور کنم. در حال حاضر در وضعیتی هستم که کار میکنم اما راضی نمیشوم و دوباره آنها را کنار میگذارم و گاهی هم دوبارهنویسی میکنم.
بالاخره مشکل از کجاست؟
در کارهای اینچنین، برخی اینگونه هستند که اگر وضع اقتصادی قراردادها، نامناسب و آورده آنچنانی نداشته باشد، برای برخی انگیزهها را کم میکند اما من معمولا سفارش کار نمیگیرم؛ کاری را خودم انجام میدهم و بعد ناشران از منابع مختلف مطلع میشوند و سراغش میآیند؛ اما تاخیر در کارهای فعلی به این موضوع ربطی ندارد و برای من تنها دلیل تاخیر این است که از کار راضی نمیشوم و وقتی راضی شوم کارم به اتمام خواهد رسید.