همدانپیام: نخستين نمايشنامه اروپايي كه توجه شيفتگان تئاتر را جلب كرد، مردم گريز پا «ميرانتروپ» اثر مولير بود كه توسط ميرزا حبيب اصفهاني به فارسي ترجمه شد (1869 م / 1286 ق /1247 خورشيدي) از آن كساني همچون محمدحسنخان اعتمادالسلطنه و ميرزاجعفر قراچهداغي و حاجي محمدطاهر ميرزا و ديگران بر ميدان ترجمه پاي گذاشتند و بدينترتيب روش ترجمه و ترك رسم اقتباس و آداپته يا خودماني كردن آثار بيگانگان سرمشق تئاتر به روش اروپايي در ايران شد و تا امروزه نيز همچنان با تمام توان در پهنه تئاتر كشور باقي است.
حال زمان آن قرار سياه بود تا نخستين گروههاي تئاتري كه سعي در همرنگ شدن با اين موج را داشتند، يكي پس از ديگري پديدار شوند، گروههاي تئاتري هر يك از دل ديگري بيرون آمدند.
نخستين گروهها در پارك «ظلالسلطان» «امينالدوله» و «اتابك» در كار نمايش شدند. پس از آن تئاتر در ايران قدرت ميگيرد و به نام گروههايي مزين ميشود كه ستاره بخت هر يك تا پاسي ميدرخشد و سپس به فراموشي ميگرايد.
تئاتر ملي، مدرسه فرهنگ، شركت كمدي ايران (1295 خورشيدي) جمعيت شهرزاد (1300 خورشيدي)، كانون ايران جوان (1301 خورشيدي) كلوپ موزيكال «مدرسه عالي موسيقي» (1302 خورشيدي)، كمدي اخوان (1303 خورشيدي)؛ جمعيت باربد (1305 خ)، استوديو درام كرمانشاهي (1308 خ)، تئاتر سيروس (1308)، تماشاخانه تابستاني نكيسا (1309)، كانون صنعتي (1311)، آلیانس فرانسز (1312)، کلوپ فردوسی (1313)، کانون بانوان (1314)، کلاس تئاتر شهرداری تهران (1315)، هنرستان هنرپيشگي (1318)، تماشاخانه تهران (1320)، تماشاخانه هنر (1321)، تماشاخانه فرهنگ (1322)، پس از اين گروههايي چند به شكلي پراكنده به وجود آمدند؛ همچون تئاتر هنر (لالهزار)، تئاتر گهر (شاهآباد)، تئاتر كشور (كوچه برلن)، تئاتر فردوسي، تئاتر پاريس، تئاتر نو و ... .
آغاز تئاتر در ايران مانند آغاز هنر در بسياري از سرزمينهاي دنيا، از باستان تا عصر نوزايي (رنسانس)، با دو دشواري اساسي روبرو بود: اول آنكه مردم به لحاظ ذهنيتي كه از نمايشهاي درباري و دلقك بازيها و تخت حوضيها داشتند، اين هنر را «مطربي» قلمداد ميكردند كه هنوز هم اين برداشت نادرست و كوتهفكرانه هنوز هم در ميان برخي از مردمان هست و هرازگاهي دردي بر سينه ملتهب هنرمندان اين رشته ميافزايد دوم دشواري بود كه از دل اين انديشه نادرست بيرون ميجهيد و آن پيشگيري از حضور زن بر صحنه تئاتر بود.
به همين دليل تا چندي (در آن اوايل) مردان نقش زنان را بازي ميكردند. با كوشش فراوان، تئاتر ايران موفق شد تا اين ذهنيت كوتهبينانه را نسبت به زن از ميان بردارد و پاي زن ايراني را به روي صحنه بگشايد و امروز تاريخ تئاتر ايران با نام ارجمند زنانِ هنرمند تئاتر فروزان است. از همان نخستين روزهاي تاريخ تئاتر به روش اروپايي در ايران، رهروان اين راه به دو گروه تقسيم شدند، گروهي كه از اين هنر جز لودگي هيچ نميخواست و همچنان به ذهنيت مشترك عزم دامن ميزدند و گروهي ديگر آناني بودند كه ميدانستند با زبان قدرتمند اين هنر ميتوان كارهايي بزرگ انجام داد.
در بحبوحه مشروطيتخواهي، تئاتر «تريبون» سياسي بود و از همين جا تئاتر ايران به عطر و بوي سياست آغشته شد و زمينه درگيريهاي پسين را با حكومتيان رقم زد، با آغاز حكومت رضاخان، سايهاي تيره و سخت بر تئاتر نوپاي ايران افكنده شد.
دلدادگاني كه سوداي انساني خود را در بيان تئاتري يافته بودند، با تفتيش عقايد استبدادي و به اصطلاح، پرورش افكار، پليسي پهلوي مواجه شدند. گزمهها با لودگان نمايش همسفره بودند و تنها تسمه از گرده آناني ميكشيدند كه شيفتگان راستين تئاتر بودند و در اين بين بزرگان همچون ميرسيفالدين كرمانشاهي و محمود آقا ظهرالديني پرپر شدند و آناني كه ماندند با كارزاري رو در رو بودند كه هر دم بيم هلاكشان ميرفت.
سالهايي كوتاه، دنيا به كام تئاتر پيشگان بود. در فاصله 1320 تا 1327 گروههاي تئاتري به ويژه هنرمنداني كه با عبدالحسين نوشين همكاري داشتند جاي خود را در ميان مردم بازكردند. ديگر تئاتر فقط هنري براي فرهيختگان نبود و عامه مردم نيز به آن گرايش داشتند. از سال 1327 تا 1332، كنشهاي تئاتري سير قهقرايي پيمودند. نمايشهاي برانگيزنده با بگير و ببند، برهم زده ميشوند و تئاتر فردوسي تعطيل ميشود. سالن تئاتر فرهنگ آتش ميگيرد و ميسوزد (1328). احمد دهقان در اتاق كارش به قتل ميرسد (1329). عبدالحسين نوشين به بند كشيده ميشود.
آتش، خون، مرگ و سكوت. تئاتر پيشگان يا در زندان بودند يا تحت تعقيب قرار داشتند. از 28 مرداد سال 1332 به بعد ضربه نهايي زده شد و خاك مرده به عرصه تئاتر ايران پراكنده شد اما پويندگان واقعي تئاتر، به زودي توان كاهيده خود را بازيافتند و حركتي دوباره را آغاز كردند.
گروه هنر ملي با بينشي متفاوت به كوشش جوانمرد و نصيريان و تعدادي ديگر در سال 1335 پا گرفت. اساتيد تئاتر از خارج از كشور به داخل دعوت شدند تا شيفتگان اين هنر را آموزش دهند. دكتر ديويد سون، پروفسور كويمبي و دكتر بلچر از آن جمله بودند كه كلاسهاي درس تئاتر تشكيل دادند. شاهين سركيسيان از فرانسه به ايران بازگشت و گروهي از علاقهمندان را گرد آورد و بر كوره تئاتر دميد.
اسكوييها از مسكو به ايران بازگشتند و در سال 1337 تئاتر آناهيتا را بنيان گذاردند و بدين ترتيب دهه چهل با آغاز فعاليت رشته نمايش در دانشكده هنرهاي زيبا و پيدايش گروههاي متعدد تئاتري كارنامه تئاتر در ايران وزين شد و نمايشنامهنويساني همچون اكبر رادي، غلامحسين ساعدي، بهرام بيضايي، اسماعيل خلج، بهمن فرسي، عباس نعلبنديان و ... با كار و تلاش خود به اوراق تاريخ تئاتر ايران به نيكويي نشان گذاشتند.
پس از انقلاب 57، تئاتر در مسيري پر افت و خيز افتاد. اجراهاي گوناگوني از نويسندگان مشهور همچون گوركي، چخوف، برشت و پديدار شدن جرياني به نام تئاتر خياباني و رونق تئاترهاي كارگري و امثال آن، از دستاوردهاي اين برهه از تاريخ به شمار ميآيند اما در نهايت تأسف ديري نگذشت كه بحراني ژرف تمامي زواياي تئاتر را در خود نورديد و افتي چشمگير به بار آمد كه هنوز هم ادامه دارد و دستاندركاران اين هنر تلاش ميكنند تا نفسي تازه به كالبد بيجان تئاتر بدمند. بايد گفت كه شكوفايي تئاتر در كشور ما، به همت و تلاشي بيشتر از آنچه كه هست نيازمند است.
منابع و مآخذ: نوشتههای عباس شادروان - کوششهای نافرجام: هیوا گوران و دیدگاه شخصی