حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ و حماسهسرای نامدار و از جمله ستارگان درخشان ادبیات ایران و در زمرۀ مردان بزرگ علم و ادب جهان است که در نیمۀ نخست قرن چهارم هجری قمری در روستای پاژ، از توابع طوس دیده به جهان گشود.
خانوادۀ او از دهقانان و مالکان طوس بودند و از راه کشاورزی امرار معاش میکردند. سال تولد شاعر، آنطور که در تذکرهها آمده است سال 329 هجری قمری است.
فردوسی از جوانی تمایل به سرودن اشعار حماسی داشت و داستان پهلوانیهای ایرانیان و اقتدار شاهان گذشته را در کتاب شاهنامه به نظم آورد و در این راه هرگز باز نایستاد. او که ثروت خانوادگی متناسبی داشت، کار و زندگی خود را معطوف به سرودن شاهنامه نمود و در این راه بهطوریکه مشهود است، تمام ثروت خود را هزینه کرد.
با مطالعه اشعار فردوسی و شاهنامه، میتوان به عشق بیحدی که این شاعر به ایران و ایرانی داشت، پی برد. شاهنامۀ او مملو از تعریف و تمجید از ایرانیان است و فردوسی در این راه نه تنها علاقه؛ بلکه تعصب داشت، به گونهای که لغات مورد استفاده در شاهنامه، مبرا از لغات عربی و غیر فارسی است.
پس از چندی، فردوسی شاهنامه را به پیشگاه سلطان محمود غزنوی فرستاد؛ اما شاهنامه مورد توجه محمود قرار نگرفت و با وجودی که برابر وعدههای سلطان محمود، تعیین شده بود که برای هر بیت شعر، یک دینار زر سرخ به فردوسی دهند، به این وعده عمل نشد و سلطان محمود مال دوست و زر اندوز، برخلاف وعده و قول خود به جای دینار، درهم به شاعر داد و با این کار چنان فردوسی را خشمناک کرد که فردوسی پس از بازگشت از دربار او، به حمام رفت و صلۀ سلطان را به کارگر حمامی بخشید و این کار را بهگونهای انجام داد که در کمترین زمان تمام شهر از این قضیه خبردار شدند.
میتوان گفت، دلیل توجهنکردن و اقبال سلطان محمود به شاهنامه، یکی مذهب تشیع فردوسی بود که سلطان با آن در ستیز بود و دیگر علاقۀ وافر شاعر به نژاد ایرانی بود که سلطان محمود، ترک بود و تاختنهای زیاد به ترکان در شاهنامه، برای سلطان محمود گران تمام شد و چون فردوسی عطای محمود را به حمامی بخشید، سبب خشم بیشتر سلطان محمود شد؛ بنابراین مدتی شاعر آواره شهرهای دیگر شد و چون فرستادگان سلطان محمود به طوس رسیدند، جای شاعر را خالی دیدند.
از این رو، فردوسی نزد پادشاه سرزمین طبرستان، به نام سپهبد شهریار رفت و او را با شاهنامه آشنا کرد و انگیزه ضدیت محمود را با خود، برایش برشمرد و مدتی در پناه او زیست و میگویند که فردوسی شاهنامه را به سپهبد شهریار عرضه کرد؛ اما شاه طبرستان از خوف سلطان محمود از این پیشنهاد استقبال نکرد و سرانجام فردوسی به طوس بازگشت و تا سال 411 هجری قمری در پاژ بود و در آن سال از دنیا رفت و در باغ شخصی خود به خاک سپرده شد.
آنگونه که در تاریخ آمده است، سلطان محمود از برخورد خود با فردوسی پشیمان شد و قاصدانی را فرستاد تا شاعر را به دربار آورند و از او دلجویی کنند و همراه با این کاروان، وعده خود را به فردوسی عملی کرد و 30 هزار سکۀ طلا برایش فرستاد؛ اما چون کاروان سلطان محمود به شهر طوس رسیدند، مشاهده کردند که جنازهای را از دروازه شهر بیرون میبرند و چون پرسیدند که جنازۀ کیست، پاسخ شنیدند که جنازه حکیم طوس، فردوسی میباشد؛ بنابراین کاروانیان به نزد محمود بازگشتند. از این پس فرصتی برای سلطان نبود که قدردانی از این گوهر تابناک بنماید و بدین واسطه، ننگ نمکنشناسی سلاطین که از دیرباز موجود بود، بر پیشانی سلطان محمود نیز حک شد.
اكنون سالها و قرنها از خاموشي فردوسي ميگذرد؛ اما هنوز ستارۀ او بر تارك سرزمین ایران و جهان میدرخشد. در تقویم ملی ایران، ۲۵ اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده است. هر سال در این روز و در هفتۀ پایانی اردیبهشت ماه، آیینهای بزرگداشت فردوسی و شاهنامه و سخنرانی پیرامون این شاعر حماسه سرا، در برخی از شهرهای ایران و جهان برگزار میشود.
شاهنامه حاصل تفکر و زایده تخیل یک فرد، به تنهایی نیست
یک شاهنامهشناس با اشاره به اینکه این اثر حاصل تفکر و زایده تخیل یک فرد به تنهایی نیست، گفت: شاهنامه نتیجه تمدن چندین هزارساله است که حکمت و دانش آن در شاهنامه متجلی شدهاست.
محمد رسولی تاریخدان، شاهنامهشناس، مؤلف کتب شاهنامهپژوهی و مدرس اظهارکرد: شاهنامه هویت ملی و کتابی مفید برای بشریت است، برخی از جملات شاهنامه اینطور به ذهن تداعی میکند که صحبتهای این کتاب کلیشهای است اما افرادی که با آن آشنایی دارند و در آن تفحص میکنند، متوجه هستند این موارد نه تنها تعارف نیست بلکه شاهنامه بیش از اینهاست.
وی افزود: شاهنامه را در یک جمله نمیتوان وصف کرد، شاهنامه را بهدرستی کتابخانهای گفتند و درباره عظمت این کتاب نیز جای بحث زیادی دارد.
رسولی بیان کرد: شاهنامه کتابی است که کتابهای زیادی در آن نهفته است و حاصل تفکر و زایده تخیل یک فرد، به تنهایی نیست، این بدیهیترین ویژگی شاهنامه است شاهنامه نتیجه تمدن چندین هزارساله است که حکمت و دانش آن در شاهنامه متجلی شده است.
این تاریخدان و مدرس اظهارکرد: فردوسی آنچه را که از رحمت و دانش ایرانیان در عهد باستان و دوره کهن بوده در قالب شاهنامه به نظم درآورده است و عمر یک انسان به تنهایی برای درک همه مطالب شاهنامه کفایت نمیکند.
وی گفت: شاهنامه دستاورد چندین هزارساله تمدن بشری است و اگر یک عمر پژوهش صرف خواندن آن کنیم به تمام آنچه در آن است، دست نمییابیم.
رسولی با اشاره به معجزات شاهنامه افزود: هر فردی با هر میزان دانش و سواد میتواند شاهنامه را بخواند اما برای رسیدن به تمام شاهنامه باید دانش زیادی در تمام ابعاد داشته باشد.
مؤلف کتب شاهنامهپژوهی بیان کرد: بهترین تعریف از شاهنامه این است که بدانیم کتابی تاریخی است؛ تاریخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنر و رشد تکامل بشریت در شاهنامه است.
وی بیان کرد: در شاهنامه درباره حقوق عمومی مردم برای مشارکت در قدرت و مسائل سیاسی صحبت شده است؛ حدود ده سال در خدمت استاد طالع، شاهنامه خوانی کردم این استاد، تاریخ ایران کهن و نهاد انجمن را از شاهنامه استخراج کرد، این انجمن در آغاز پادشاهی افراد وجود دارد هنگامی که یک شاهنامهپژوه به روش ویژه فردوسی، در سُرایش شاهنامه اقدام میکند، تکرار موارد را سؤال میکند اما فردوسی معتقد بوده است که هر پادشاه در آغاز پادشاهی باید مأموریت خود را بیان کند.
رسولی بیان کرد: دانش بشری قادر به درک درست شاهنامه، زمینشناسی و اجرام آسمانی نیست. در شاهنامه درباره تربیت، کودک و نوجوانان، حقوق سالمندی نیز آورده شده است.
در این مراسم از نخستین کتاب تاریخ کامل ایران براساس شاهنامه رونمایی شد؛ این کتاب ۴۴ صفحه و ۱۲ فصل دارد.
این کتاب در فصل نخست به تعریف ملت، در فصل دوم به ایران پیش از تاریخ، در فصل سوم به آغاز شهریاری ایرانیان، در فصل چهارم به پیشدادیان، در فصل پنجم به کیانیان، در فصل ششم به ایلامیان در شاهنامه، در فصل هفتم به مادها، در فصل هشتم به هخامنشیان، در فصل نهم به اشکانیان و شاهنامه، در فصل دهم به ساسانیان و شاهنامه، در فصل یازدهم به ایران نو (ایران دوره اسلامی)، در فصل دوازدهم به جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.