تورم و گرانی در چند سال اخیر نقل هر مجلسی شده و کمتر کسی هست که از تاثیرات جدی آن بر زندگی و امورات ریز و درشتاش نگوید.
خانواده به عنوان نهاد اجتماعی بنیادین کاملا متأثر از جریانات و شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جامعه است و به لحاظ ساختاری هر روز متحمل تغییرات بسیاری میشود.به جرات میتوان گفت آسیبپذیرترین نهاد در برابر تورم، خانواده است.
در یک جامعه تورمزده، فشار روانی ناشی از افزایش قیمتها و کاهش یا ناکافی بودن درآمد، به روابط میانفردی خانواده که سالها برای ساختن آن تلاش شده صدمه میزند. تحت هر شرایطی تامین نیازهای اساسی اعضای خانواده مطرح است و قابل چشم پوشی نیست. این نیازها در بدترین شرایط اقتصادی هم، وجود دارند و همیشه به قوت خود باقی میمانند.مردم ناچارند قبضها را پرداخت کنند، قسط وام و اجاره بهای خانه را بدهند. هزینه لباس،رفت وآمد، درمان وغیره. نرخ تورم ۶۰درصدی را نمی شناسد.اعضای جامعه در این شرایط پرتلاطم اقتصادی هر لحظه با فشارهای مضاعفی روبهرو هستند و این فشارها آرامش و خواب راحت را از چشم همه گرفته است.
دیدن پدری که ناچار است زیر فشار خرید لوازم نو برای سال تحصیلی جدید فرزندش و پرداخت هزینه تعمیر لباسشویی یکی را انتخاب کند بسیار آزاردهنده است.خانوادههای بسیاری برای تطبیق خود با شرایط ناچارند سبک زندگی خود را تغییر دهند. محل زندگی خود را عوض کنند و به مناطق ارزانتر بروند، از بسیاری از تفریحات خود بگذرند. همین تغییرات جدی و ناگهانی اغلب فرصت تطابق را از خانوادهها گرفته و این مسأله پیامدهای روانی بسیاری برای آنها خواهد داشت. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد بدرفتاری با کودکان یا بیتوجهی به آنها یکی از پیامدهای این تغییرات اساسی است.
به علاوه بچهها که از درک شرایط جدید عاجزند و توان پذیرش تنگناهای مالی را ندارند به همین دلیل اغلب بیشتر از بزرگسالان آسیب میبینند. به نظر میرسد آنچه بیشاز پیش چهره زندگی خانوادگی را دگرگون کرده، اقتصاد است. این مقوله گرچه تنها عاملی نیست که سبب تحکیم خانواده میشود اما بیتردید یکی از مهمترین عوامل است. جامعه شناسان تأکید میکنند: هرقدر یک جامعه در معرض تلاطمهای اقتصادی قرار گیرد، خانواده آن گرمای سابق را نخواهد داشت و از کارکردهای اصلی خود فاصله میگیرد.
مطالعات و تجربیات جهان نیز بر این امر صحه میگذارد. خانواده موفق و مستحکم نیازمند ثبات اقتصادی است. تنها در سایه این پیشنیاز است که همسران میتوانند بر مهارتهای عاطفی خود تمرکز کنند، فرزند بیاورند و آینده روشنی پیشروی فرزندان خود ترسیم کنند. بنابراین چالشهای معیشتی و اقتصادی، پاشنه آشیل نهاد خانواده است و کیفیت یک زندگی ایدهآل را به نحو چشمگیری تنزل داده و روابط مطلوب و مناسب افراد در خانواده را دچار اختلال و ازهمپاشیدگی میکند.
در یک خانواده نخستین کسانی که از سختی و افول وضعیت اقتصادی آسیب می بینند فرزندان هستند چرا که به راحتی فرصت گذراندن زمان مثبت و انرژیبخش با پدرومادر را از دست میدهند و از طرفی کیفیت امکانات در دسترس آنها روزبهروز پایینتر میآید و به دنبال آن فرصت شکوفا شدن استعدادها و تواناییهای خود را ندارند.زمانی که خانواده در تامین نیازهای اساسیاش با مشکل مواجه شده باشد امکان فراهم کردن فرصتهای نویدبخش آیندهای مطمئن تر برای فرزندان را از دست میدهد.بر اساس نگاه جامعه شناختی، بر هم خوردن موازنه بین نیازهای افراد و توان اقتصادی مشکلات جدید و ناخواسته ای را برای همه اعضا ایجاد میکند.
خانوادهای را تصور کنید که پدر بیشتر ساعات را بیرون از خانه و به دور از زن و فرزندان سپری میکند و مادر هم برای جبران بار اقتصادی اضافهشده، مجبور است شاغل باشد، در این شرایط زمانی برای رسیدگی به یکدیگر و ساختن روابطی محکم نمیماند.از سوی دیگر، مصرفی شدن زندگی و بالا رفتن تب مصرف و تجملگرایی موجب بالا رفتن هزینههای زندگی و درخواستهای هرچه بیشتر فرزندان از والدین شده است.
نتیجه آنکه نوجوانان و جوانان به اقتضای سن و شرایط زندگی خویش تقاضاهای جدیدی مطرح میکنند و در مقابل، والدین به دلیل ناتوانی در تأمین این خواستهها احساس نوعی سرگردانی و دشواری میکنند. نتیجه منطقی چنین رویدادی، فاصله گرفتن دو نسل از یکدیگر است، روندی که احتمالا به جدایی کامل آنها نیز منجر خواهد شد.
به عقیده بسیاری از جامعه شناسان والدینی که از ثبات مالی بهرهمند هستند منابع اقتصادی و عاطفی بیشتری برای رسیدگی به فرزندان خود دارند.
استرسهای مالی، والدین را دچار افسردگی، خشم و پرخاشگری میکند و از کارایی آنان برای مدیریت صحیح مسائل خانوادگی میکاهد. بهعبارتدیگر، ناامنی اقتصادی مهارتهای فرزندپروری والدین را به نحو چشمگیری کاهش میدهد.تورم امکانِ داشتن چشم انداز ایمن و مطمئن به آینده را از افراد میگیرد و بر درک و ذهنیت افراد از دنیا اثر منفی می گذارد.
تورم بهطور سنتی مسئلهای اقتصادی در نظر گرفته میشود که اقتصاددانان دربارۀ آن مطالعه کردهاند، اما همین مطالعات تأکید دارند که تورم چیزی بیش از مسأله اقتصادی است که در ساختارهای اجتماعی و سیاسی لانه کرده است. توافق گستردهای وجود دارد که برای فهم نقش تورم در جامعه باید زمینههای اجتماعی گستردهتر دیده شوند، اما تلاشهای محدودی در این زمینه انجام شده است و تحلیل های عمیق و جدی در این زمینه وجود ندارد.