وقتی خادمان حرم مجبور شدند تابوت‌ها را بگردند همدان پیام
 
 
پنجشنبه - 13 بهمن 1401 - شماره 4521
 
امروز : پنجشنبه ، 30 فروردين 1403

Today : Thu, April 18, 2024




ارتباط با سرویس ها - پذیرش آگهی * شعار سال ۱۴۰۳ جهش تولید با مشارکت مردم
ورود کاربران


عکس چاپخانه
logo-samandehi
 
کد مطلب:  118283 تاریخ انتشار:  1400-04-01 - 07:00 تعداد بازدید:  184
ارسال به دوستان
نسخه چاپی

وقتی خادمان حرم مجبور شدند تابوت‌ها را بگردند

فرهنگی


 خبر رسیده بود قرار است در حرم انفجار شود. نیروهای امنیتی باید همه تدابیر را می‌اندیشیدند، اما این کار برای آنها از همه سخت‌تر بود، زیرا قرار بود خانواده‌هایی را که در حال عادی نیستند، توجیه کنند برای یک کار غیر عادی!
نیروهای امنیتی از اوایل خرداد ماه سراپا چشم و گوش شده بودند تا ببینند خبری که به آنها رسیده، چقدر صحت دارد. گوشه گوشه حرم و رواق‌های مختلف را وارسی می‌کردند. هر روز یک خبر جدید می‌رسید از خرابکاری احتمالی در حرم امام رضا(ع). علی‌رغم روال عادی بنا شد زائرانی که می‌خواهند داخل بیایند علاوه بر بازرسی بدنی، بسته یا ساکی که همراهشان هست، منع ورود شود. اما با همه این احوال خبری یا سرنخی از آنچه اطلاع داده بودند، پیدا نشد.
بنابراین نیروهای امنیتی، دایره ورود زائران به حرم را محدودتر کردند. حالا باید حتی تابوت امواتی که برای طواف به حرم می‌آمدند، بازرسی شود. نیروهای امنیتی به ناچار پیش از ورود خانواده‌های عزادار آنها را به کناری می‌کشیدند و با دادن توضیحاتی داخل تابوت‌ها را نیز وارسی می‌کردند. این کار برای آنها بسیار سخت بود، زیرا قرار بود خانواده‌هایی که در حال عادی نیستند و به شدت ناراحتند را توجیه کنند، برای یک کار غیر عادی!
به گزارش فارس، اما باز هم خبری از آنچه گفته بودند، ممکن است رخ دهد، نبود که نبود و دیگر پیگیری‌ها هم به سختی قبل انجام نمی‌شد تا اینکه عاشورای امام حسین(ع) فرا رسید. آن روز طبق روال هر ساله دیوارهای حرم سیاهپوش عزای خاندان پیامبر(ص) شده بود.
پدر دانیال، نمازش را خوانده بود و فرزند ۹ ماهه‌اش را در آغوش گرفت و به همسرش گفت: او کنار 2 فرزند دیگر و مادرش بماند تا وقتی از زیارت ضریح برگشت، فرزندان دیگر را مواظبت  کند تا همسرش هم برای زیارت برود.
آقا محمود هم یکی دیگر از کسانی بود که به رسم هر روزه‌اش برای ادای نماز ظهر به حرم می‌آمد تا در کنار امام هشتم(ع) لحظاتی عبادت کند. آقا محمود ارتشی بود و خدمت در نظام او را مجبور کرد بیش از 3 دهه از دیارش مشهد، دور باشد. دور شدن از امام رضا(ع) برای او خیلی سخت بود. بخصوص اینکه همه اقوامش هم در مشهد بودند.
همین شد که بلافاصله پس از بازنشستگی در سال ۱۳۷۲ خانه‌اش در تهران را فروخت و دوباره به شهر خود برگشت. اکنون دیگر همه می‌دانستند هیچ چیزی در این دنیا نمی‌تواند بین او و قرار هر روزه‌اش با امام رضا(ع) جدایی بیندازد.
خلاصه هر کسی که در آن روز کنار ضریح آقا مشغول نجوا و عبادت بود، سیر زندگی‌اش او را در آن لحظه به این مکان مقدس رسانده بود.
ساعت‌های حرم نشان می‌داد ۲۶ دقیقه از ۲ بعدازظهر روز ۳۰ خرداد ماه سال ۱۳۷۳ گذشته است. یکی از زوار که ساکی دستش بود در آن شلوغی می‌خواست بگذارد روی زمین. یکی از خدام به او تذکر داد ساکش را بردارد، اما لحظه بعد از این تذکر را آدم‌هایی که اطراف بودند، دیگر ندیدند.
ساعت ۱۴ و ۲۷ دقیقه، دود و غبار آنهایی را که در رواق‌ها بودند، سرجایشان میخکوب کرد. انگار لحظه‌ای زمان ایستاد. وقتی آدم‌ها به خود آمدند، بوی خون و سوختگی بود که از لابه‌لای دود و غبار به مشام می‌رسید.
مادر دانیال به همراه مادرش که مجروح شده بود، دست فرزندانش را گرفت و مبهوت به سمتی می‌دوید. او به آدم‌های دیگری می‌خورد که در جهات مختلف بدون هدف فقط سرگردان به این طرف و آن طرف می‌رفتند. زن به دنبال شوهر و فرزند ۹ ماهه‌اش بود. شاید پیدایشان کند. شاید آن لحظه اتفاقی افتاده باشد و همسرش داخل ضریح نرفته باشد. همه این افکار در ثانیه‌ای از ذهنش می‌گذشت که فریاد خادمان بلند شد: «ممکن است انفجار دیگری رخ دهد، سریع از حرم خارج شوید! »
حالا او مانده بود بر سر تلخ‌ترین دوراهی زندگی‌اش. نیروهای امنیتی به شدت مانع ورودش به داخل ضریح شدند، بنابراین برای حفظ جان بقیه خانواده سریع بیرون رفت.
خانواده آقا محمود پیش‌بین هم که هنوز خبر انفجار به گوششان نرسیده بود تا شب منتظر آمدن او شدند، اما وقتی خبری نشد فهمیدند اتفاقی رخ داده است. پیگیر شدند و فهمیدند انفجار حرم به نیامدن مرد خانه مربوط است.
 داخل حرم خادمان سعی می‌کردند به مجروحان کمک کنند. یکی از آنها چشمش به دختری 3 ساله افتاده بود که گویا پدر و مادرش به شهادت رسیده بودند و خودش از درد زخم‌هایی که روی تنش نشسته ضجه می‌زد و بخشی از جسمش سوخته بود. خادم سعی می‌کرد سراسیمه او را به درمانگاه برساند.
خدام سعی کردند با خارج کردن بقیه زوار اطراف ضریح را تمیز کنند. خون همه جا را قرمز کرده بود. دست و پا و تکه‌های بدنی بود که به در و دیوار پرت شده و چسبیده بود. شب نشده همه جا تمیز شد و ضریح به حالت قبل بازگشت؛ بدون اینکه دچار خرابی شدیدی شود. زائران با پیکرهایشان موج انفجار را گرفته بودند و در لحظات پایان زندگی‌شان بدن قطعه قطعه آنها شده بود محافظ حریم امامی که حاضر بودند همه دارایی‌شان را به پایش بریزند.
بلافاصله پس از این اتفاق باور نکردنی همان گروهی که سال‌ها دستش به خون ملت ایران آغشته بود، دوباره مسئولیت چنین جنایتی را پذیرفت. در همان ساکی که خادم حرم لحظه انفجار کنار یکی از کسانی که به عنوان زائر وارد ضریح شده بود، دید و خواست از روی زمین بردارد، بمبی ساخته شده از ماده «سی۴» که بسیار در  انفجار قدرتمند است. ساک توسط 2 زن و 2 مرد وارد حرم شده بود.
«علیرضا رحمانی» یکی از عاملان این واقعه بلافاصله دستگیر شد و در اعترافاتش نام فردی به نام «مهدی نحوی» را به عنوان فرمانده این عملیات بر زبان آورد. نحوی پس از ۲۴ روز در تهرانپارس تهران دستگیر شد و پس از گفتن تنها یک جمله به درک واصل شد. او گفت: «‌به دستور سازمان منافقین این کار را انجام دادم و هیچ حرف دیگری ندارم»  .


بازگشت
نظرات بینندگان :
نظر شما :
   
نام*
ایمیل* ایمیل محفوظ می باشد
نظر*
کد امنیتی*
کد امنیتی

 
 
 
گزارش گزارش ویژه یادداشت تحلیل سرمقاله ضمیمه(پیام_آدینه) دانلود
صفحه نخست آخرین اخبار درباره ما ارتباط با ما  پیوندها ویژه_نامه راهنما
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.

 
روزنامه همدان پیام ( اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، ورزشی )
صاحب امتياز و مدير مسئول: نصرت ا... طاقتي احسن  -  سردبير: يدا... طاقتي احسن
نشاني: همدان، خيابان شريعتي، ابتداي خيابان مهديه، ساختمان پيام
تلفن: 38264433 (081)  -  فکس: 38279013 (081)  -  سازمان نیازمندی: 38264400 (081)  - ايميل: info@hamedanpayam.com