پاس در 16 سال حضور در همدان هیچ صعودی در کارنامه خود ثبت نکرده. هرچه بوده سقوط و ناکامی. تیمی که در اوج به همدان انتقال پیدا کرد و حالا در لیگ دسته دوم با انواع و اقسام مشکلات دست و پنجه نرم میکند.
در چند سال اخیر دلایل مختلفی برای از عرش به فرش رسیدن پاس مطرح شده است. اما انگار در استان گوش هیچکس بدهکار این حرفها نیست تا یک بار برای همیشه پاس نجات پیدا کند و سایه مشکلات این تیم قدیمی از سر استان و ورزش هگمتانه برداشته شود.
با "هادی گلمحمدی" سرمربی فصل قبل پاس به گفتوگو نشستیم تا زوایای پنهان ناکامی پاس ظرف 16 سال حضور در همدان را بررسی کنیم. از مسائل مالی و مدیریت بگیرید، تا دخالت افراد غیرفوتبالی در تیم و البته انتخاب مدیرانی دستنشانده که حتی نمیدانستند فوتبال و مسابقات لیگ چگونه انجام میشود!
خواندن حرفهای گلمحمدی بدون تردید خالی از لطف نیست.
به اعتقاد من پاس بهخاطر سه مشکل اساسی به این روز افتاد. نخست اینکه از شروع کار نتوانستند یک ساختار منظم مالی برای این تیم ایجاد کنند. سالهای اول انتقال تمام بودجه پاس از طریق منابع دولتی تامین میشد ولی برای آینده فکری نکردند. گویا آن موقع برای هیچکس سوال پیش نیامد که اگر استاندار یا دولت بعدی نخواهد یا نتواند منابع مالی تیم را تامین کند، تکلیف پاس چه میشود .
در همان سالهای اول انتقال و آن شور و هیجان و همچنین توجهی که به این تیم میکردند، باید به نحوی برنامهریزی میشد که پاس به خودکفایی برسد و منابع مالی آن بدون دغدغه تامین شود. یا مثل خیلی از باشگاهها تحت پوشش یک گروه صنعتی یا یک کارخانه اداره شود. درست است که همدان صنعتی نیست و در این زمینه فقیر است، اما میشد این تیم زیر نظر صنایع کارخانهای استان اداره و پشتیبانی شود.
در دولت محمود احمدینژاد برای اینکه پروژه انتقال پاس به همدان شکستخورده تلقی نشود، حمایتها به خوبی انجام گرفت، مخصوصا از طرف بهروز مرادی استاندار وقت همدان. میشد از این ظرفیت و توانایی جهت خودکفایی باشگاه استفاده شود اما بعد از رفتن مرادی این حمایتها سال به سال کمرنگتر شد.
شما ببینید بعضی از باشگاههای کشور چه پشتوانه مالی خوبی دارند. تیمهایی مثل گلگهر، ذوبآهن و فولاد خوزستان که به مجموعههای بزرگ وصل هستند. یا همین سپاهان متمول که از فولاد مبارکه تامین میشود. یک موضوع دیگر اینکه در اروپا 70 درصد هزینه تیمها از طریق حق پخش تامین میشود اما چون در ایران حق پخش در انحصار دولت است، تیمها نمیتوانند روی این موضوع مانور دهند.
با این اوصاف، باید پاس به بخش خصوصی که توان تیمداری دارد واگذار میشد ولی متاسفانه این تیم از همان ابتدا به بودجه محدود دولت وابسته شد که این اصلا اتفاق خوبی نبود.
موضوع دومی که پاس را به این وضعیت دچار کرد، اوج بی ثباتی در انتخاب مدیر عامل، مربی و بازیکن بود. یک نمونه مثال میزنم، سپاهان اگر سپاهان شد، محمدرضا ساکت 9 سال مدیرعامل این باشگاه بود و توانست تفکرات خود را در این باشگاه پیاده کند، ولی در پاس چه میشود که در 16 سال نزدیک به 25 مدیرعامل سر کار میآیند؟ این اوج بی ثباتی است!
بیشترین ثبات مربوط به زمان کاظم اولیایی بود که دو سه سالی مدیرعاملی پاس را بر عهد داشت. بعد از آن همیشه تیم دستخوش تغییرات بود. فاجعه وقتی بود که در یک سال چهار مدیرعامل انتخاب شد. و این بیثباتی فقط مختص مدیریت نبوده، چراکه در این 16 سال نزدیک به 22 مربی روی نیمکت پاس نشستهاند که آماری وحشتناک است. و بدتر اینکه نزدیک به هزار بازیکن در این تیم جابجا شدند!
در فوتبال وقتی مدیرعامل و مربي مدام تغییر میکنند، نمیشود برنامهریزی و هدفگذاری کرد. پاس در طول این 16 سال نتوانست یک آکادمی پویا داشته باشد. موضوعی که به اعتقاد من از عوامل بیبرنامگی و سومین دلیل ناکامی این تیم ریشهدار بود. در این 16 سال شاید نزدیک به هزار بازیکن با پیراهن پاس به میدان رفته باشند اما این تیم همیشه با بحران بازیکن مواجه بوده.این تیم هر فصل با بیشترین تغییرات و عدم ثبات لازم فصل فوتبالی را استارت زده.
من این فصل که بهعنوان سرمربی پاس انتخاب شدم از دوستان تیم وضعیت قراردادها را پرسیدم که گفتند نهایت با چهار یا پنج بازیکن قرارداد داریم! میخواهم یک مثال بزنم تا موضوع خوب جا بیفتد. پیکان و ملوان با هزینه 45 تا 50 میلیاردی امسال تیم خود را در لیگ برتر حفظ کردند ولی مس کرمان با هزینهای بالغ بر 100 میلیارد به لیگ یک سقوط کرد. چرا؟ چون آکادمی و بازیکنان پرورش یافته این تیمها در بحث هزینه و برخورداری از بازیکن کمک شایانی به باشگاه کردند. امروز در فوتبال باشگاهها به این باور رسیدهاند که آکادمی یک نیاز مبرم است.
در این سالها هر مدیرعاملی که انتخاب کردند، مجبور شد مقطعی کار را جلو ببرد. در صورتیکه باید یک مدیر خوب انتخاب و فضا و زمان را برای فعالیت پنج ساله او فراهم کنند و از او انتظار صعود و قهرمانی نداشته باشند. از او بخواهند با برنامهریزی و هدفگذاری یک ساختار منظم اداری و مالی و در بحث آکادمی پشتوانهسازی بازیکن ایجاد کند. آن موقع این تیم خود به خود روی ریل پیشرفت قرار میگیرد وگرنه تا وقتی که مقطعی مدیرعامل و مربی انتخاب کنیم و مقطعی از او کار بخواهیم، نمیتوانیم به آینده امیدوار باشیم و هر فصل با مشکلات عدیدهای مواجه هستیم.
یکی از مشکلات پاس بر میگردد به تصمیمگیرندههای پاس. متاسفانه همه میخواهند بر اساس نیاز و بدون خرد جمعی برای این تیم تصمیمگیری کنند. نمونهاش اتفاقی که ابتدای فصل رقم خورد و تیم را به مزایده گذاشتند. از آن موضوع دستگاه ورزش و هیات فوتبال اعلام بی خبری کردند اما هیات امنا کار خودش را کرد.
متاسفانه وقتی لیگ تمام میشود همه مسئولین این تیم را فراموش و بهترین زمانها از دست میرود و یک ماه قبل از شروع فصل همگی به تکاپو میافتند که تیم در مسابقات حضور داشته باشد و فقط هم به حضور اکتفا میکنند. بدون برنامهریزی و با هزاران مشکل، انتظار معجزه هم دارند و میخواهند برای محصولی که اصلا نکاشتند نتیجه خوبی بگیرند. این فقط رفع مسئولیت است.
سوال من این است که این تیم بالاخره خصوصی است یا دولتی؟ اگر خصوصی است یک نفر کاربلد و کاردان که پشتوانه مالی مناسبی داشته باشد را بیاورند و با ضمانتهای مناسب چندین سال تیم را به او واگذار و تنهایش نگذارند. نه اینکه یک مدیرعامل انتخاب شود و در تمام تصمیمات هم همگی دخالت کنند.
در یک باشگاه انتخاب افراد بهخصوص سرمربی تیم بزرگسالان و آکادمی با نظر مدیرعامل و اعضای هیاتمدیره انجام میشود نه اینکه افراد و ارگانهای مختلف دخالت کنند. اگر میبینیم در این 16 سال این تیم یا درجا زده یا سقوط کرده، دلیلش همین است که هیچچیز سرجای خودش نیست. چه از نظر مالی، چه انسانی و چه برنامههای راهبردی. من در شهرداری سال 90 با کمک و همفکری دوستان ابتدا آکادمی را شکل دادیم، بعد برنامهریزی خوبی با کمک باشگاه انجام گرفت.
برنامههای مالی هم تقریبا منظم بود. نتیجهاش شد بهترین آکادمی غرب کشور و صعود تیم به لیگ دسته اول با ظرفیت 70 درصد بازیکنان بومی و پرورش یافته آکادمی.
در تمام این سالها همیشه این تیم زمان را از دست داده. فقط یک فصل با درایت عباس صوفی، احمد جمشیدیان نزدیک به 50 روز مانده به شروع لیگ به عنوان سرمربی پاس انتخاب شد و نتایج مناسبی رقم خورد. ولی طی این سالها نتوانستیم زمان را مدیریت کنیم و انتخابهای دقیقه نودی داشتیم. مثلا دو فصل پیش سیامک فراهانی در شرایطی سرمربی شد که فقط 25 روز تا شروع مسابقات مانده بود.
فصل گذشته هم شروع مسابقات دهم مهرماه بود، من اوایل شهریور بهعنوان سرمربی انتخاب شدم و از اواسط شهریور کار استارت خورد. 20 تا 25 روز زمان داشتیم. میخواهم به این نکته اشاره کنم ورزش در این شهر اولویت مسئولان نیست که چنین اتفاقاتی میافتد. به پاس هم بهعنوان بچه سر راهی نگاه میکنند. مثل الان که برای هیچکس مهم نیست این تیم برای فصل بعد سرمربی و بازیکن داشته باشد یا نه. آمادهسازی مناسب که پیشکش!
فصل گذشته به دوستان پیشنهاد دادم که با من قراردادی 3ساله منعقد کنند تا بتوانم تفکرات خود را پیاده کنم. گفتم سال اول دنبال صعود نباشیم تا بتوانیم بعضی مشکلات را ریشهای حل کنیم و بعد به فکر صعود بیفتیم. با تجربه لازم و بستر مناسب تیمی جوان، کم هزینه و تقریبا بومی روانه مسابقات کنیم و صبور باشیم تا به اهداف خود برسیم، اما آقایان گفتند همین امسال باید صعود کنیم، در جواب گفتم با این مشکلات و کاستیها و ساختار نامنظم هیچ مربی نمیتواند پاس را بالا ببرد. اگر یک مربی با این ساختار پر از نقص، مشکلات مالی و نبود بازیکن قول صعود بدهد یا دروغگوست یا کلاهبردار!
در چهار مقطع جزو گزینههای سرمربیگری پاس بودم اما لحظه آخر به هر دلیلی شرایط مهیا نمیشد. با توجه به شناخت و توانایی که در خود میدیدم انتظار داشتم زودتر به من اعتماد میشد ولی قسمت نبود. ضمن احترام به تمام مربیان و اساتید، به جرأت میگویم طی این سالها من و رضا طلایی بهترین نتایج را در استان گرفتهایم و در بحث بازیکنسازی و توجه به بازیکنان جوان و بومی بهترین عملکرد را داشتم.
در این سالها هرکجا فعالیت داشتم تاثیرگذار بودم و به لطف خداوند میراث خوبی از خود بهجای گذاشتم. برای نیمکت پاس انگیزه زیادی داشتم. حتی سال گذشته با توجه به تعصبی که به مجموعه شهرداری داشتم، بین شهرداری و پاس، انتخابم پاس بود چون دو هدف داشتم، اول اینکه میخواستم کاری را انجام دهم که کسی طی این سالها نتوانسته بود انجام دهد و دوم اینکه میخواستم به خودم و دیگران ثابت کنم که زودتر از اینها باید به من اعتماد میشد. اما وقتی روی کار آمدم تازه فهمیدم پاس دریایی از حواشی و مشکلات است.