باز هم تيم فوتبال پاس! اما اينبار نه خود پاس، بلكه حاشيههاي اين معماي بزرگ و غيرقابل حل كه به قول معروف بيرونش تمام كساني را سوزانده كه به نوعي با نام و اعتبار پاس آشنا هستند و درونش هم خود مردم بيگناه و ديوار كوتاه همدان را ميسوزاند كه نشد بدانند موضوع چه بوده است و كه آورده و كه برده و كه خورده است! گويا با سقوط تيم فوتبال پاس از دسته دوم فوتبال كشور به دسته پايينتر و قهقراييتر، مطبوعات و رسانهها هم هر يك با سليقه و نظر خويش ميانبرنامههايي به اين داستان افزودهاند و از جمله شبكه 3 تلويزيوني كشورمان و شخص آقاي عادل فردوسيپور و برنامه تحليلي 90 كه به سراغ حميدرضا حاجيبابايي نماينده مردم شهرستانهاي همدان و فامنين آمده و آسمان و ريسمان كه چه بوده و چه شده و چرا پاس از عرش به فرش رسيده و بالاخره كو پرتقالفروش!؟
به دنبال اين بحث پرسروصداي تلويزيوني، دوباره يكسري از مطبوعات تحليلها و تفسيرها رفتهاند كه صاحبان اصلي و مجازي ديروز پاس منكران امروزي اين تيم نگونبخت هستند و آنان كه در اوج اعتبار تيم و زمان ورودش به همدان مرتب با آن عكس سلفي ميگرفتند و افتخارات فال فال ميكردند، امروز خود را از گناه شكست و سقوط مبري ميدانند و توپ را به زمين اين و آن مياندازند.
الغرض ما هم ميگوييم برغم تمام مخالفتها و سنگاندازيها، ايده انتقال تيم بزرگي نظير پاس و يا هر تيم سرشناس ديگري به همدان در ابتداي امر ميتوانست كار بسيار درستي باشد. مثل اينكه هماينك شهردار تهران تعدادي درخت چنار (اين درختها با نهال فرق ميكند و براي خود يال و كوپالي درآورده است) از استان اصفهان به خيابان وليعصر تهران منتقل كرده و به جاي درختان سرطانزده و بريده شده كاشته است.
(برنامه ويژه اين طرح روز جمعه از شبكههاي تلويزيوني كشورمان پخش شد). خوب، چنانچه اين درختهاي جوان و ريشهدار در خاك تهران با رعايت تمام اصول فني و مهندسي و علم باغباني كاشته و مراقبت شوند، بديهي است روزي به چنارهاي صد ساله و بالاتر تبديل خواهند شد و در غير اين صورت قبل از اينكه به سرطان حادگونه درخت دچار شوند، خشك شده و به ورطه نابودي خواهند افتاد.
انتقال تيم فوتبال پاس هم به همدان باري به هر جهت تصميم اشتباهي نبود و ميتوانست هم خودش و هم ورزش فوتبال و كل جامعه ورزش همدان را با خود با بالا بكشد. اما ندانستند و اينكاره نبودند و نشد! حرف اينجاست كه اين گناه بزرگ را نبايد به گردن اين و آن انداخت. امثال آقايان حاجيبابايي و بهروز مرادي و مديركل وقت ورزش استان و حتي فرمانده نيروي انتظامي وقت و مسئولان بنياد شهيد در زمان خود، پاس را به همدان كشاندند، اما قرار نبود تا پاي آن آقايان از همدان ببريد.
قرار نيست در جامعه ما چنانچه دولتي عوض شد و سلسلهوار مديران اجرايي در جاي جاي ميهن عوض شوند، ساختمانهاي نيمهكاره هم به حال خود رها شوند و به فراموشي بروند. متأسفانه اين آفت و عيب بزرگ و كمرشكن جامعه ماست كه هر كس ميآيد و جاي ديگري را ميگيرد، از بيخ منكر كار و برنامه و هزينههاي مدير قبل خود ميگردد.
تيم پاس هم به همين بلا دچار آمد و تاوان گران و سنگيني روي دوش مردم بيگناه همدان گذاشت و شايد پاي تيم پاس سنگين بود كه ديگر رشتههاي ورزشي استان همدان از جمله كشتي كه حرف اول را در كشورمان ميزد، يا واليبال و بستكتبال و هاكي و سنگنوردي و دهها رشته ديگر را هم با خود غرق كرد و به فنا برد!!!