وقتی صحبت از تابستان میکنیم نخستین چیزی که به ذهن خطور میکند، چیست؟ احتمالاً گرما، مسافرت، شنا و... اما اگر همین سؤال را از میلیونها دانشآموز و دانشجوی کشورمان بپرسید به طور قطع به شما پاسخ خواهند داد یک تعطیلات چند ماهه اصطلاحاً خفن که در طول آن خواهند توانست به دور از دغدغههای مربوط به درس و مشق یا کیف و کتاب به کارها و تفریحات مورد علاقه خود بپردازند.
تجسم یک موج عظیم چند میلیون نفری از دختران و پسرانی که به یک باره پس از آغاز تعطیلات تابستان پا به عرصه شهرها، خیابانها و کوچه پسکوچهها در راستای گذراندن اوقات فراغتی (تقریباً یکصد و بیست روزه) گذاشتهاند رخداد کوچکی نبوده و نیست که بتوان آن را نادیده گرفت یا به سادگی از کنار آن گذشت. البته منظور از این نوشتار نیز بحث پیرامون طولانی بودن یا کوتاه بودن ایام تعطیل نیست؛ چرا که در این باب کارشناسان صحبتهای بسیار و البته بینتیجه بسیاری نیز داشتهاند؛ با این حال منظور این کلام بررسی کیفیت گذراندن این دوره طولانی تعطیلات است نه کمیت آن.
عمد بزرگسالان به یاد دارند که همیشه نخستین موضوع انشا در ابتدای هر سال تحصیلی این بود که تابستان خود را چگونه گذراندید؟
که البته به استثنای دختران و ضمن توجه به شرایط ویژه آنان، جوابها نیز عمدتاً حول محور کار تابستانی در زمین یا مغازه پدری و یا شاگردی و کارگری در مغازهها و زمینهای غریبه بود. عدهای نیز با دستفروشی و پادویی و شمار بسیار کمتری نیز با رفتن به کلاس جبرانی و تقویتی تابستان خود را میگذرانند؛ البته یک نقطه اشتراک همه این صحبتها نیز بازیهای مرسوم آن موقع شامل گل کوچک، الک دولک و... هم بود که در آن گرمای هوا عرق از سر و صورت بچهها در میآورد. البته گاهی نیز در کنار این موضوع چند کانون فرهنگی مساجد یا مراکز هنری هم پیدا میشد که تا حدودی به درد گذراندن اوقات فراغت میخورد.
شاید با حزم و احتیاط باید این جمله را بیان کنیم و آن این است که در گذشتههای نه چندان دور، نگاه به اوقات فراغت تابستان برای نوجوانان و جوانان بیشتر فرصت مغتنمی برای درآمدزایی بود تا تفریح و استراحت؛ زمانی که در طول آن میبایست کمی کمکخرج خانواده بود یا هزینههای ترم بعد را تا حدودی تأمین کرد. این تابستانی بود برای نسل گذشته که بیشتر رنج کار داشت تا زنگ تفریح.
و اما نسل فعلی ...
در حال حاضر نزدیک دهها میلیون نفر دانشآموز و دانشجو در مقاطع مختلف از پشت میز و نیکمتها به یک باره به خیابانها هجوم آوردهاند. صادقانه بگوییم بسیاری از این افراد نه تنها اهل کار نیستند بلکه اگر جویای کار موقت نیز باشند کمتر آن را مییابند. منازل آپارتمانی کمتر از 100 متر نیز بیشتر در حکم قفسی شده که نمیتوان این قشر پر جنب و جوش را برای مدت طولانی در آن نگاه داشت. پس به ناچار باید به دنبال مراکز جانشین مدارس گشت تا مدت قابل توجهی از 24 ساعت شبانهروز را در آن گذراند.
گرچه امروزه مراکز فرهنگی هنری کانونهای مساجد، مجتمعهای فرهنگی، ورزشی، فنیوحرفهای و... متعددی وجود دارند که بتوانند به ظاهر مشکلات والدین و نسل جوان را حل نمایند، اما مقایسه گنجایش آنها با متقاضیان از یک سو و هزینههای مالی آن در مقایسه با درآمد خانواده از سوی دیگر یا بعد مسافت و وجود برخی تبعیض و تفکرات خاص بالاشهری و پایینشهری دورنمای چندان خوشبینانه و امیدوارکنندهای را در حل قطعی این مشکل به تصویر نمیکشد.
فلذا بر این اساس در حال حاضر و با شرایط موجود در خصوص کیفیت و نحوه گذراندن اوقات فراغت تابستان بیشتر از سه گروه در جامعه دیده نمیشود.
در اینجا گروه اول قشر متمول و اصطلاحاً مایهدار جامعه هستند که به همت پول خود میتوانند تمام ساعات فراغت فرزندان خود را با انواع و اقسام کلاسهای تقویتی درسی، هنری، ورزشی و... پر نموده و سر آخر نیز با یک مسافرت جانانه تابستان خوبی را برای فرزندان خود رقم بزنند. در این گروه پول این امکان را به ایشان میدهد که حتی در منازل نیز ساعت خالی فرزندان خود را با انواع و اقسام سرگرمیها پر نمایند.
و اما گروه دوم قشر متوسط جامعه که میتوانند با ثبتنام فرزندان خود در چند کلاس نیمبند حداکثر سه تا چهار ساعت از وقت آنان را پر نمایند و برای 16ساعت باقی مانده (منهای ساعات خواب شبانه) همیشه دچار سردرگمی و دغدغه هستند برای این گروه تابستان کمی تا قسمتی چالشزاست اما هنوز جای امیدواری هست تا بتوانند تابستان به نسبه خوبی را طی کنند.
و در آخر گروه سوم که قشر کمدرآمد و ضعیف جامعه را تشکیل میدهند. در این گروه فرزندان یا با اختیار و یا به امر والدین باید به دنبال کار و کاسبی گشته تا هم کمکخرج خانواده باشند و هم درآمدی برای سال بعد ذخیره کنند و البته در صورت نیافتن کار نیز به اجبار تا پایان تابستان به امان خدا رها شده تا اوقات فراغت خود را در کوچه و خیابان بگذرانند. در این گروه به تناسب محل زندگی و فرهنگ و طبقه اجتماعی همیشه زنگ خطر انحرافات مختلف به گوش میرسد.
مقایسه این سه گروه نشان میدهد که به جز گروه اول «و البته به مدد پول و طبقه اجتماعی و فرهنگی» مابقی گروهها که متأسفانه بیش از 80 درصد این جمعیت را شامل میشود. در طول این مدت (تعطیلات تابستان) با چالش بزرگی به نام زمانهای بیکاری و سردرگمی مواجه هستند که به علت نبود زیرساختهای مناسب و کافی در حوزه تفریحات سالم یا سهم اندک آنها از سبد درآمدهای خانواده یا عدالت امکانات اجتماعی مجبورند این زمانها را با وقتکشی بگذرانند چیزهایی مثل تماشای طولانی برنامههای تلویزیون، پرسه زدنهای طولانی در سطح شهر، خوابیدنهای طولانی تا لنگ ظهر یا سروکله زدن با همسالان یا برادران و خواهران کوچکتر و بزرگتر که در نهایت نیز به پایان خوشی نمیانجامد.
متأسفانه در این گونه موارد نیز موضع خانوادهها به شکل انفعالی در حول افراط و تفریط در محدودسازی یا تشویق به برونرفت از منزل تجلی پیدا میکند که متعاقب همین روند نیز بستر مناسب برای بروز برخی رخدادهای نامناسب و ناشایست در میان اعضای خانواده یا گرایش به بزهکاری و یا تخلف را از سوی نوجوانان و جوانان در بیرون از خانه را مهیا میسازد.
بر اساس اعلام مؤسسه مطالعات راهبردی وزارت ورزشوجوانان نبود مراکز کافی و مناسب برای جذب جوانان و نوجوانان در اوقات تابستان موجب شد تا ساعات 17 تا 22 زمان مناسبی برای بروز رخدادهای پرخطر قلمداد گردد و دقیقاً این زمانی است که اکثر جوانان و نوجوانان به علت خنک بودن هوا در بیرون از منزل و در سطح جامعه و بخصوص در جمع دوستان حضور دارند.
امروزه یک محاسبه ساده نشان میدهد که جدا از شش تا هشت ساعت زمان خواب شبانه برای هر کودک، نوجوان یا جوان جامعه و بخصوص والدین باید برای 16 ساعت زمان باقی مانده بیکاری آنان برنامهریزی نماید که متأسفانه با توجه به امکانات جامعه و خانوادهها در خصوص سرمایه، زیرساخت و امکانات در نهایت خوشبینی و تنها میتوان برای چهار ساعت آن برنامه منظم و مفید تدوین و به مرحله اجرا گذاشت؛ در حالی که باز هم هنوز 12 تا 15ساعت باقی میماند که والدین و حتی دانشآموزان نمیدانند با آن چه کنند...!؟
جای تأسف است اگر به حجم کلان این زمان در مقایسه تعداد افراد بنگریم به طور قطع به این نتیجه خواهیم رسید که با این وضع و اوضاع تابستان دیگر فصلی برای اوقات فراغت نیست، بلکه تلمباشت بسیار عظیمی از زمانهای بطالت است که لاجرم نیز باید گشته و هدر داده شود. قدما مثلهای خوبی داشته و دارند که عنوان میکنند «اندازه نگه دار که اندازه نکوست» یا «شیطان برای دستهای بیکار کار میسازد»
حال با این تفاسیر به نظر شما به راستی این اندازه تعطیلات همراه با اوقات بیکاری فت و فراوان که والدین کمحوصله و نوجوانان و جوانانی حوصله سر رفته نمیدانند با آن چه کنند خوب است یا بد ...!؟ اگر پاسخ شما مثبت است باید بگویید بر اساس کدام بازده و نتیجه حاصله؟ و اگر بد است به چه دلیل و اینکه چرا هنوز برخی بر ادامه این روند طی کردن بیفایده و نسنجیده تعطیلات اصرار و پافشاری دارند؟
به هر حال اکنون تابستان 93 به نیمه راه خود رسیده و کماکان روزهای بسیاری از آن نیز باقی مانده است و باز هم هنوز نخستین موضوع انشای سال تحصیلی آینده مشخص است «تابستان خود را چگونه گذراندید؟» راستی تابستان شما چگونه بود؟
عباس یونسی