بر اثر تحولات اجتماعي و اقتصادي قرنهای هيجدهم و نوزدهم، مطبوعات رشد و تكامل يافتند و از اواسط قرن نوزدهم که توسعه صنعتي کشورهاي غربي، باعث افزايش جمعيـت و دگرگوني وضع اجتماعي و شكل گيري جوامع توده وار شده بود، مطبوعات علاوه بر وظیفه اطلاعرساني و اشاعه اطلاعات، به عامل اصلي ارتباطات اجتماعي تبديل شدند و به عنوان مهمترین وسیله ارتباطي به زبان همه مردم تبديل شدند تا افراد پراکنده را آگاه سازند و بين آنها پيوند ايجاد کنند. در چنين شرايطي افكار عمومي اهميت فراوان يافته بود و بياعتنايي و بيتوجهي به نظرات اشخاص و افكار عمومي باعث ورشكستگي و نابودي مؤسسات بزرگ اقتصادي میشد.
به طور کلي تاريخ روابط عمومي در جهان سه مرحله عمده را پشت سر نهاده است:
1- مرحله اول، عامليت مطبوعاتي:
اين مرحله در سال هاي آخر قرن هيجدهم و مبتني بر فلسفه گول زدن مردم شكوفا شد. در این دوره تكيه عوامل مطبوعاتي با پيروي از روش بارنام، بيشتر بر تبليغات پر سر و صدا متكي بود که تاکيد بيش از حد بر وقايع بياهميت و مقطعي میکرد. اين گروه بر اين عقيده بودند که بـه کارگيري هر روشي که توجه عموم را جلب کند و در روزنامهها فضاي بازي در پيشروي مشتريان قرار دهد، مناسب است. در اين مرحله عوامل مطبوعاتي با پراهميت نشان دادن مسائل کوچک، قلب واقعيـت و پنهان کردن خبرهاي بد حرف اول را میزد. يعني روابط عمومي بخشي از تلاش خود را معطوف به اين میکند که خبرهاي بد و منفي به رسانهها درز نكند. در ايـن دوره غيـر از مطبوعـات رسـانه ديگري وجود نداشت.
2- مرحله دوم، عناصر تبليغاتي:
هنگامي که مهارتهای عملي عوامل مطبوعاتي با شكست مواجه شد مرحله دوم همچـون نيرويـي عظيم در مسير تكاملي روابط عمومي در اوايل قرن بيستم آغاز شد. مجلههای پر تيراژ و ارزان با برجسته ساختن ارتشا و فساد اجتماعي، اعمال خلاف قـانون و غيراخلاقي در صنعت و تجارت را منتشر کردند و ديگر تلاشهای عوامل مطبوعاتي براي گول زدن مردم مؤثر واقع نمیشد. در نتيجـه مردم خواستار وضع ضوابط و قوانين دولتي جهت حمايت و حفاظت از خويش شدند و مطبوعات نيز ديگر به عوامل فرصت طلب مطبوعاتي، اعتمادي نشان نمیدادند. بـه تـدريج بـر اثر تلاشهای عناصر تبليغاتي، شرکتها به اهميت ايجاد اعتبار عمومي و مطبوعاتي خويش پي بردند. در اين مرحله عوامل تبليغاتي و انتشار يک طرفه اطلاعات واقعي به سوي مردم دست زدنـد و معتقد به فلسفه آگاه نگاه داشتن مردم بودند. مؤسسات در اين دوره سعي کردند که با رويكرد توليد انبوه اطلاعات آنچه سازمان میخواهد به بيرون از سازمان منتشـر کننـد و در واقـع رويكـرد اطـلاع رساني را پيش گرفتند و به اطلاع يابي توجهي نكردند.
3- مرحله سوم، مشاوره در باب روابط عمومي:
شروع مرحله سوم را میتوان به سال 1983 نسبت داد. يعني سالي که ادوارد برنيز کتابي تحت عنوان متبلور ساختن افكار عمومي به رشته تحرير درآورد و در آن روابط عمومي را از عنصر تبليغاتي و مطبوعاتي متمايز ساخت. در مرحله سوم روابط عمومي قادر به انتقـال اطلاعات بدست آمده از افراد و گروههای مهم به مديريت شرکت است. اين اطلاعات به عنوان منبع و مدخل در هنگام تعيين خط مشي، توسط مديريت به کار میآیند و سپس روابط عمومي با به کار بردن مهارتهای مطبوعـاتي به انتقال خط مشي مديريت به عموم مردم خواهد پرداخت. روابط عمومي در مرحله سوم بر عكس عنصر مطبوعاتي در مرحله اول به صرف وقت و هزينه در مورد حوادث جنجالي و ايجاد شايعات پر سر و صدا نمیپردازد و سعي در پنهان کردن اخبار بد ندارد. همچنين برخلاف عنصر تبليغاتي در مرحله دوم تنها به بسط اطلاعات که به طور مستقیم از سطوح بالاتر دريافت میکند، اکتفا نمیکند و به اين که اين گونه اخبار، مؤثر واقع شوند، اميد نمیبندد. در مرحله سوم روابط عمومي، جريان دو طرفه ارتباطي را بين شرکت و مخاطبان آن را ميسـر میسازد؛ از اينجاست که روابط عمومي نقش اطلاع رساني و اطلاع يابي را عهدهدار میشود.