همدانپيام: در يك برداشت، تعزيه يادآور سه مضمون تاريخ، اسطوره و مذهب است.
اين هنر در يك صحنه شبه تئاتري وقايع مهم عاشورا و قيام امام حسين (ع) را به صورت نمايشي روايت ميكند و داراي ابعاد گسترده، محتواي ژرف و خاستگاههايي است. ساختار اصلي تعزيه مبتني بر تصوير تاريخ، بيان اسطورهاي و محتواي مذهبي استوار است. ميتوان گفت كه «تعزيه» يك آيين كامل است. ميدانيم كه همه آيينها نمايشي هستند، اما در اين آيين كار دراماتيك و نمايشي از آيينهاي ديگر بيشتر است. هدف از برپايي اين آيين نمايشي در آغاز به اين منظور بوده كه براي بزرگداشت شخصيتي كه از لحاظ تاريخي و مذهبي به او احترام ميگذاشتند، مراسمي برگزار كنند، اما به مرور اين نمايش قدرت پيدا كرده است. تعزيه در ترغيب مردم به مذهب و راسختر نمودن مردم به اعتقاداتشان بسيار مؤثر بوده است؛ البته در برخي مواقع نيز تعزيه رنگ و بوي سياسي به خود گرفته و به اهرمي براي ضربه به حاكم زمان تبديل شده است. (مانند دوره رضا شاه و پايان دوره محمدرضا شاه پهلوي)
تعزيه و اسطوره
اسطوره دربرگيرنده اعتقادات اقوام به موضوعات گوناگون است. بدون ترديد بيان واقعه مصيبتبار عاشورا و شهادت امام حسين (ع) در آيين و هنر بومي ايران بر اساطير قبل از آن مبتني است. اگرچه در اين مورد نظريههاي زيادي عنوان شده است، ولي بيگمان قيام عاشورا در تاريخ ديني ما و در روايت هنري تغزيههايمان تغييرات زيادي پيدا كرده است و با روايت تاريخياش تفاوتهايي دارد و اين مسلم است كه اين نمايش از تاريخ را يك ذهنيت ايراني و شيعي ساخته و پرداخته است به غير از آن اين روايت را به زبان و گويش مردم ما برگردانده است و به همين دليل است كه جنبه اساطيري تعزيه بسيار قوي است. شالوده اصلي تعزيه يعني شعر و موسيقي نيز دو هنر بسيار سمبوليك و انتزاعي است.
شعر تعزيه سرشار از نشانه، سمبل و تمثيل است و موسيقي آن داراي معناي زيادي است. همه اجزاي تعزيه عناصري قراردادي هستند كه در كانون يك روايت گرد هم جمع شدهاند و هر يك مبتني بر قراردادهايي هستند كه مورد پذيرش جامعهاند. تمام مسأله اين است كه در تعزيه كه روايتي اسطورهاي است «اسطوره شهادت» كه از تاريخ باستان در ذهنيت جمعي و قومي ما مورد احترام است، حفظ و تكرار ميشود. بدون ترديد اسطوره شهادت و تعزيه ريشه در آيينهايي چون مصائب ميترا و سوگ سياوش دارد. در فرهنگ ايران زمين، پيوسته قهرماني برتر و انساني كامل حضور داشته است. نمونه اين انسان كامل و قهرمان برتر در تاريخ اسطورهاي ايران، سياوش است. سياوش در فرهنگ ايران شخصيتي مذهبي به شمار ميرفته و جنبه روحاني و معنوي داشته است. نقل و روايت افسانهاي و تاريخي همه بيانگر قداست شخصيت اسطورهاي سياوش و ملكوتي پنداشتن او در جامعه ايران است. با مرگ سياوش اسطوره شهادت و قداست او در بطن فرهنگ ايران زمين شكل ميگيرد و هزاران سال مردم بخارا هر ساله بر مرگ سياوش و كشته شدنش نوحهسرايي ميكردند و قوالان سرودهايي به نام «كين سياوش» در سوگ او ميخواندند و در سالگرد شهادتش به زيارت مزارش در سياوشگرد ميرفتند و ميگريستند و قرباني ميكردند. با گسترش اسلام در ايران و گرويدن مردم ايران به دين اسلام و پذيرفتن مذهب تشيع، به تدريج در شيوه رفتارهاي فرهنگي و تفكر و باورهاي ديني و پنداشتهاي عامه مردم دگرگونيهايي پديد آمد. برخي از رفتارها و عقايد و رسوم كيشهاي پيشين ايرانيان كه با ساختار فرهنگي و انگارههاي ديني مذهبي و احكام و اصول اسلامي مذهب تشيع مطابقت نداشتند و يا احتمالاً با آنها در تعارض بودند، رفتهرفته كنار گذاشته و فراموش شدند و مجموعهاي از رفتارها و عقايد و رسوم اسلامي جاي آنها را گرفتند. رفتارها و باورها و آدابي هم كه با انگارههاي اجتماعي و فرهنگ اسلامي معارض نبودند، كمكم در صورت و معنا تغييراتي يافتند و با عناصر اسلامي در آميخته و صبغه مذهبي گرفتند و همراه با رفتارها و باورها و آداب مذهبي تازه به حيات اجتماعي خود ادامه دادند.
در فرهنگي ديني ايران پيش از اسلام و نخستين سدههاي اسلامي؛ اگرچه حماسه شهادت سياوش بنمايه و بافتي قدسيانه داشت. ليكن براي شيعيان مبشر نجات و رستگاري نبود و نميتوانست به نيازها و آرمانهاي ديني آنان پاسخ دهد و هيجانهاي مذهبيشان را فرونشاند. سياوش قهرماني از فرهنگي ديگر و شهيري از كيش و آييني ديگر بود. ايرانيان مسلمان اين بشارت را در قهرمانان مقدس خود در تاريخ تشيع جستجو ميكردند.
حماسه شهادت امام حسين (ع) شكلي تازه در عرصه فرهنگ "شهادت" پديد آورد و پاسخي درخور به خواستها و آرزوهاي مردم شيعه ايران داد. حسين قهرماني بود كه داستان آزادي و حقجويي او اسطوره شهادتش را ميبرازيد و بر تارك حماسههاي قهرماني ميدرخشيد.
او شهيد آزادهاي بود كه در عرصه زندگي دنيوي قامتي افراشته و همتي كوهسان و در كارزار مرگ و زندگي اراده آهنين و انديشهاي استوار و سستيناپذير داشت. اين قهرمان تاريخ تشيع با شهادتش آييني نو و جنبشي انقلابي در فرهنگ شهادت در جامعه مذهبي ايران پديد آورد؛ هرچند دو واقعه مرگ سياوش و شهادت امام حسين (ع) با يكديگر فرق دارند و هر يك از اين دو حماسه ويژگيها و پيامهاي خاص خود را دارند ليكن هر دو حماسه بر اين اصل بنياد نهاده شده است؛ "خوني كه از بيگناه به زمين ريخته شد تا ابد خونخواهي ميكند".
تفاوت اساسي ميان اين دو حماسه، بنا بر نظر كارشناسان، در انديشه سياسي و در اسلام معاصر در اين است كه اسطوره قهرماني سياوش ايمان به نيروي انتقام را در مردم بر ميانگيخت و مردم را نويد ميداد كه الهه انتقام سرانجام داد ستمديدگان را از ستم پيشگان خواهد گرفت.
در صورتي كه حماسه شهادت امام حسين (ع) نيروي دادخواهي و آرمان پيروزي بر ستم را در دل مردم ديندار بر ميانگيزاند و شيعيان را براي مبارزه با نظامهاي استبدادي و ايستادگي در مقابل جور و ستم حاكمان فرا ميخواند.
آيين تشييع تابوت تمثيلي پيكره سياوش در نمايش مناسك سالمرگش و آداب سرودخواني، «نوحهسرايي» مردم و «گريستن» بر مرگش زمينه فرهنگي را براي الگوبرداري شيعيان در مراسم سوگواريهايشان فراهم ميكند. به اين گونه «تابوت گرداني» «نخلبرداري» آداب «نوحهگري» و «گريه و مويه» در سالگرد شهادت سالار شهيدان كربلا و نمايشهاي آييني و سوگواري «دسته گرداني»، «سينهزني» و «تعزيهخواني» در مراسم سوگواري عاشورا پديدار ميگردد. نمايش واقعه «مصايب ميترا» در ميان ايرانيان مهرپرست و سوگ سياوش در «تراژدي سياوش» در ايران به احتمال قوي اصليترين نمونهها از آيينهاي قدسيانه ايرانيان باستان و زمينهساز نمايش واقعه «مصايب امام حسين (ع)» در واقعه كربلا بوده و در شكلگيري نمايش آييني تعزيهخواني تأثير داشتهاند.
در دوره صفويه كه پاي سفرنامه نويسان به ايران باز شد، تعزيه بسيار مورد توجه آنها قرار گرفت. آنها تعزيه را با نمايش مذهبي اروپا در قرون وسطي مقايسه كردند؛ البته تعزيه قابل مقايسه با نمايشهاي مذهبي در غرب هست. در قرون وسطي نمايشهايي در جلوي كليساها برپا ميشد. اين نمايش آييني براي بزرگداشت زندگي شجاعانه و شهادت حضرت مسيح (ع) بود.
بنابراين همانگونه كه يونانيان از نمايش آييني نيايش و بزرگداشت يونيسوس يا باكوس، خداي تاكستانها و باروري و شور و جذبه عارفانه در ساختن نمايشهاي كلاسيك تراژدي و كمدي خود بهره بردهاند، ايرانيان شيعه نيز در ساختن تعزيه و به نمايش درآوردن و حديث مصايب سيدالشهدا به سنت نمايشهاي آييني ايرانيان قديم چشم داشتهاند و از شيوه اجراي مناسك و آيينهاي كهن مذهبي و پارهاي از عناصر اسطورهاي و حماسي سازنده نمايشهاي آييني استفاده كردهاند. بدون ترديد برپايي مراسم تعزيه در اروپا به دليل مسابقه ذهني آن، بسيار مورد توجه قرار ميگيرد؛ البته در سال 1991 مراسم تعزيه براي اولين بار در يكي از شهرهاي فرانسه اجرا شد و بسيار مورد استقبال قرار گرفت و تماشاگران كه نه به زبان آشنا بودند و نه المانهاي موسيقي را ميشناختند و شايد هم شناخت دقيقي نسبت به امام حسين (ع) نداشتند؛ شديداً گريه كردند چرا؟ زيرا تعزيه يك اثر دراماتيك است و بار دراماتيك در تعزيه بسيار قوي است.
کارشناس امور پژوهشی هنر و میراث فرهنگی
تعزيه در طول تاريخ
يادآوري اين نكته مهم است كه تعزيهخواني بيرون از حوزه مسجد و منبر و حيطه عمل و نفوذ دستگاه رسمي مذهب و دور از نظر و رأي جامعه روحانيت در ميان توده مردم ديندار و متعصب كوچه و بازار دوره صفويه شكل گرفت و تكوين يافت. تعزيهخواني در مسير تكاملي خود در پي مراسم دسته گردانيهاي مذهبي در دهه اول محرم و دهه آخر صفر پديد آمد و با اين مراسم آميخت و همراه شد. پيش از آن كه تعزيهخواني صورت نمايشي به خود گيرد و در ميدانها و سكوي تكيهها ارائه شود به صورت شبيهگرداني در دستههاي عزا آشكار گرديد. به اين ترتيب در دستههاي سينهزني كساني را شبيه امامان و شهيدان در ميآورند و سوار بر چهار چرخه ميكردند و در گذرها و محلههاي شهر ميگرداندند. هر يك از شبيهها در حالي كه زبان حال شهيدي را بيان ميكرد، صحنههايي از وقايع كربلا و مصايب شهيدان را با حركات و رفتارهاي مناسب و سنجيده مينمود. رفتهرفته اين نوع شبيهگرداني تحول يافت و به صورت نمايش آييني مذهبي «شبيهخواني» يا «تعزيهخواني» درآمد و در صحنه و سكوي ميدان و تكيه جاي گرفت. تعزيهخواني در دوره قاجار تحول يافت و در دوره ناصري به اوج شكوفايي و درخشندگي خود رسيد و جاذبه خاصي در ميان توده مردم يافت.
مردم در دوره قاجار ميكوشيدند تا مجالس تعزيه هر چه با شكوهتر و درخور قهرمانان ديني در تكيههاي محلي و ميدانها و كاروانسراها برگزار شود. از سوي ديگر دربار و درباريان و حكومت و اعيان و اشراف نيز به دلايل مختلف سياسي و اجتماعي از تعزيهخواني حمايت ميكردند و همين امر باعث شد تا بازار تعزيهخواني رونق يابد.
از اواخر دوره قاجار رفتهرفته تعزيهخواني جلال و شكوه پيشين خود را از دست داد و رو به افول گذاشت عواملي مانند تحول اجتماعي، اقتصادي و سيطره روز افزون فرهنگ غرب و زندگي ماشيني و مخالفت برخي روشنفكران و متجددان در اين امر تأثير داشتند.
در دوره پهلوي، رضاخان تعزيه را تحريم كرد. دلايل سياسي و نگراني از شورش مردم در لواي مراسم تعزيه و نفوذ فرهنگ غرب و تجددگرايي از جمله عوامل مهم اين تحريم بود، اما جامعه مقابله كرد از آن پس تعزيه مبناي تئاتر ملي ايران شد.