وقتی برای سکونت به شهر همدان مهاجرت کردم چند مورد را بررسی کرده و بعد بار سفر بستم.
در درجه اول پایانه حملونقل زمینی و هوایی و ریلی برایم مهم بود وجود آزادراه، فرودگاه بینالمللی و مسیرهای ریلی یکی پس از دیگری انگیزه برای ماندن در این شهر را برایم تقویت کرد.
یک ماه پس از ورود به همدان قصد سفری کوتاه داشتم به شیراز برای انجام سفر پیگیر خرید بلیط هواپیما از همدان به مقصد شیراز شدم.
نتیجه تحقیقها نشان میداد خبری از پروازی که مبدأ آن همدان باشد نیست هر چه سبک سنگین میکردم تعادل بین عنوان بینالمللی فرودگاه همدان را با شهری که پرنده هم در آسمان فرودگاهش پر نمیزد پیدا نمیکردم. سفر ریلی هم از همدان به مقصد مختلف شوخی بیش نبود، قطار از ایستگاه دور افتاده این شهر تنها در یک مسیر تردد دارد و بس. اینجا بود که پی بردم پایانه حمل و نقل زمینی و تردد با خودرو از آزادراه تنها گزینه انتخاب من است.
سالها از سکونتم در همدان گذشت و خبر دادند از فرودگاه شهر قرار است دو پرواز به مقصد جزیره کیش و مشهد انجام شود. همین هم بعد از یک سال و نیم اقامت در شهر همدان میتوانست خبر خوبی باشد.
تصمیم گرفتم سفر پروازی را از همدان به مشهد را تجربه کنم. برای خرید بلیط به سایت پرواز مراجعه کردم نامی از شهر همدان نبود گویا همان نخستین پرواز در برگشت با چالشهایی روبهرو شده و پرواز نصف و نیمه شهر مهر کنسلی خورده و از روی سیستم فروش در لحظات نخست حذف شده بود .
برایم بسیار عجیب و البته غیر قابل باور بود ، چطور ممکن است شهری که میگویند پایتخت تاریخ و تمدن ایران است و دارای فرودگاه بینالمللی و چه و چه هست تا این حد امکانات و خدمات به شهروندانش سطح پایین باشد.
از سفر به مشهد منصرف شده و بلیط پرواز کیش را خریدم. روز سفر فرا رسید و من بالاخره راهی محوطه فرودگاه همدان شدم قرار بود ساعت 11 روز 3 فروردین 1401 پروازم انجام شود با عجله به سمت فرودگاه رفتم وقتی به آنجا رسیدم حس کردم محوطه فرودگاه بیشتر شبیه به یک شهرک طرد شده بود. شهرکی که در گوشهای از انزوا به اجبار به شهر چسبیده است .
به محض ورود به محوطه حس میکردم من تنها مسافر خط پروازی همدان به کیش هستم هیچ رفت و آمدی آنجا دیده نمیشد شاید همین حس و حال از دور به من غلبه شده بود که موقع بستن چمدان مدام به خود میگفتم هر لحظه ممکن است پرواز کنسل شود خیلی به خودت وعده مسافر بودن را نده...
از ورودی گیت مسافران تا نشستن روی صندلی انتظار همه چیز در یک رخوت خاص اما معمولی جلوه میکرد تا آنکه به یکباره پیامکی مبنی بر تأخیر چند ساعته پرواز برایم ارسال شد.
با خودم فکر میکردم عجب پایانه حملونقل عجیب و غریبی به واقع اینجا پرستیژ یا سطح یک فرودگاه واقعی را هم ندارد.
خبری از تشریفات و هدایت مسافر به سمت گیت چک پرواز و تحویل بار نبود. از تریبون فرودگاه پیامی جهت اعلام و یا کنسلی پرواز مطرح نشد. در فرصتی که باقی مانده بود تا انجام پرواز به هر چه داشته و نداشته بود فکر می کردم به اینکه واقعاً چرا فرودگاه حتی ترانسفر مخصوص به پرواز ندارد. در سطح شهر ورودی تابلوهای شهری هیچ خبری از تبلیغات انجام پروازها نبود. فرودگاه پارکینگ اختصاصی برای پارک طولانی مدت خودروی شخصی مسافر را ندارد. حتی وقتی چمدانها را دست میگیرید تا از محل پیاده شدن خودرو به سمت سالن فرودگاه بروید موانع متعدد پیش روی میگوید مسیر حرکت چمدان هم در فرودگاه ترسیم نشده است. از همه تعجب برانگیزتر این بود که در سالن فرودگاه خبری از تابلوی نمایش پروازها نبود. خلاصه انکه برای نخستین بار پس از سالها با کارت پرواز دستنویس و علامت زدن برچسب بار مسافر به صورت دستی در فرودگاه همدان مواجه شدم.
از خونسردی پرسنل فرودگاه برای هدایت مسافر و تفهیم کنسلی به مسافر به راحتی میشد فهمید اینجا خبری از اهمیت مدیریت زمان نیست و کنسلی پرواز یک اتفاق کاملاً پیش پا افتاده است .
گویا مردم موظف هستند بیشتر از حق مسلم خودشان برای دریافت خدمات نسبت به کم و کاستیهای پایانه حمل و نقل شهرستان احترام بگذارند. خلاصه آنکه پرواز با 2 ساعت و نیم تأخیر انجام شد پروازی که دلشوره و نگرانی پرواز برگشت همچنان مرا نگران میکرد و هرگز نتوانستم از دو روز سفرم در کیش لذتی ببرم.
از سفر بازگشتم اما تمام مدت با خود عهد کردم هرگز فکر سفر با هواپیما از همدان را نکنم .
حالا دنبال این هستم از شهر همدان به محل زندگی خودم بازگردم و عطای مهاجرت و انتقالی کار را به لقای آن ببخشم. فکر میکنم داشتن فرودگاه، قطار و خدمات حداقلی شهروندی از حقوق مسلم هر شهروند است که در همدان کمتر به آن توجه شده است.
امیدوارم روزی متولیان امور در این شهر برای حفظ وزانت (پایتخت تاریخ و تمدن ایران) بودن شهر همدان فکری به حال فراهم کردن زیرساختهای حداقلی همدان بکنند.