میتوان آمار و ارقام تجارت خارجی ایران و اروپا را دوباره ردیف کرد و افسوس خورد که حجم تجارت ایران با اتحادیه اروپا از ۴/۱۵ میلیارد یورو در ۹ ماه نخست سال ۲۰۱۸ چگونه یکپنجم شده و امسال به تنها ۳/3 میلیارد یورو در ۹ ماه نخست رسیده است.
اینکه چطور تا همین 2 سال پیش از ژانویه تا سپتامبر ۸/۶ میلیارد یورو کالا از ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا وارد کرده بودیم، اما امسال در این مدت تنها ۷/۲ میلیارد یورو از ۲۷ کشور این اتحادیه واردات داشتهایم و البته از همه دردناکتر اینکه چطور در ۹ ماه اول دو سال پیش ۵/ ۸ میلیارد یورو به اتحادیه اروپا صادرات داشتیم، اما امسال، چون برخی از ترس تحریمهای ثانویه آمریکا دیگر از ما نفت نمیخرند، در مدت مشابه فقط و فقط ۵۶۳ میلیون یورو کالا صادر کردهایم. این حجم تجارت خارجی را پس از برجام ما بهتنهایی با آلمان داشتیم و نه با ۲۷ کشور اروپایی.
میتوان باز به کرونا و تحریمهای یکجانبه ایالات متحده لعنت فرستاد و بار دیگر به ناتوانی اروپاییها در راهاندازی یک مکانیزم ساده برای تأمین مالی تجارت دارو و غذا و عملیاتی کردن «اینستکس» خرده گرفت و دوباره انتقاد کرد که روابط بانکی تحت فشار تحریمهای آمریکا و توصیههای کارگروه ویژه اقدام مالFATF و لیست سیاهش با نظام مالی بینالمللی عملا به صفر رسیده است.
اما مشکل تجارت خارجی ایران بهویژه با اروپا، ریشهایتر و متأسفانه پایدارتر از اینها است.
اگر در یکیدو سال گذشته به یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای بزرگ در آلمان، مثل «رِوِه»، «اِدکا» یا «رئال» رفته باشید، شاید چشمتان به زرشک، زعفران یا خرمای ایرانی که گاه در این فروشگاهها عرضه میشوند، خورده باشد یا یکی از شعب فروشگاههای آیکیا، این غول سوئدی لوازم خانگی، یک قسمت را به گبهها و گلیمها و فرشهای قشقایی و بختیاری و نایین اختصاص داده است.وقتی با دقت بیشتری به این محصولات نگاه کنید میبینید که تقریبا در هیچ موردی «ایران» بهعنوان مبدأ تأمین نیامده است.
روی بستههای زعفران نوشته شده «طلای سرخ؛ زعفران از منطقه مشهد» و در تابلوهای آیکیا هم همهجا واژه «Persisk» که به سوئدی همان «پارسی» میشود، به چشم میخورد. حتی در بروشور جالبی که آیکیا در مورد این فرشها چاپ کرده و تمامی این طرحها و مناطق آنها را شرح داده، اسم شهرها را تک به تک آورده، اما از درج کلمه «ایران» حتیالامکان اجتناب کرده است.
علت این کار نه پدرکشتگی با ایران است، نه دلیل سیاسی مستقیمی دارد. این شرکتهای خصوصی خارجی تنها از اصول ابتدایی بازاریابی پیروی کردهاند و با سنجش دقیق رفتار مصرفکننده اروپایی واژه «ایران» را قید نمیکنند، چون میدانند درج عبارت «ساخت ایران» میتواند فروش آنها را کاهش دهد.
بهعنوان قیاس در شهرهای آلمان سوپرمارکتهای ترکی را میبینید که پُرند از کالاها و برندهای ترکیهای و خیلی وقت است که مشتریانشان بسیار فراتر از مهاجران ترکیهای رفتهاند. این شبکه عظیم فروشگاههای خردهفروشی، شبکه توزیع فوقالعادهای را برای محصولات ترکیه در آلمان فراهم آورده است. بازرگان ترکیهای با حداقل هزینه و حتی اگر زحمت بازاریابی را هم به خود ندهد، این شبکه گسترده را در اختیار دارد.
اما در طرف مقابل اگر خلاقیت بازرگانان ایرانی و کیفیت این محصولات نبود، در همین حد هم توزیع نمیشد. بازرگان نگونبخت ایرانی علاوهبر هزینههای مضاعفی که تحریمها برای نقل و انتقال پولی و حمل و نقل به او تحمیل میکند، باید پیامدهای تبلیغ منفی علیه برند «ایرانی» را هم جبران کند و جور این نقص را هم باید بکشد.
بهطبع تحولات سیاسی و تحریمها نقش پررنگی در ایجاد این فضای نامطلوب کسبوکار دارند. وقتی در کنار کره شمالی در لیست سیاه کشورهای پرریسک در مبارزه با تأمین مالی تروریسم و پولشویی قرار میگیرید، جدا از بانکها و مؤسسات مالی اروپایی که باید به توصیههای افایتیاف به اقدامات متقابل علیه شما عمل کنند، روی ذهنیت بازرگانان اروپایی هم تأثیر روانی منفی میگذارد.
بهجرأت میتوان گفت علت اصلی آن عوامل درونزا و ضعف و کوتاهی ما در بازاریابیاند.
سازمانهای توسعه اقتصادی در ایران، بهطور مشخص سازمان توسعه تجارت و سازمان سرمایهگذاری خارجی، وزارت گردشگری و اتاق بازرگانی هیچ استراتژی برای بازاریابی مکان ندارند.
تحریمها -چه دموکراتها در کاخ سفید باشند چه جمهوریخواهان- بالاخره یک روزی دورهشان سرمیرسد. این پاندمی هم بهزودی از میان میرود و روابط بانکی نیز دیر یا زود بالاخره برقرار میشوند. آنچه به این راحتی قابل جبران نیست، خسارتی است که به وجهه برند «ایران» در تمام این سالها وارد شده است.
امیر علیزاده