یکم- دولت بهمعنای مدرن آنکه در قوای منفکَه مقننه و قضاییه و مجریه تعریف میشود، کمتر از 200 سال پیش در غرب شکل گرفت. در ایران نیز با انقلاب مشروطه (حدود 110 سال پیش) دولت بهمعنای جدید آن تشکیل شد.
اسباب و علل شکلگیری دولت مدرن در غرب، البته فرایندی طولانی داشت. اما به هر روی تغییراتی که در بافت زندگی اقتصادی و اجتماعی غربیان طی دوران رنسانس به وجود آمده بود، حامل وضعیتی گشت که کودک مدرنیته را – با بقیه اقتضائاتش و از جمله دولت مدرن – پدید آورد. در این دورانِ جدید، حق ایزدی پادشاهی حاکمان از آسمان به زمین هبوط کرد و حکومت حق طبیعی انسانها شمرده شد.
اما اگر قرار بود هرکس قائم به خویش بهدنبال احقاق این حق برود، البته تزاحم حقوق مانع از نیل به مقصود میگردید. پس قرار شد ترتیباتی ایجاد شود که ملت با استفاده از ابزاری به نام صندوق رأی، اعلام کنند که مایلند این حق را به چه کسی توکیل نمایند.
طبیعتا حاکمیت برای اعمال حقی که بر عهده اوست به ابزار نیاز داشت و برای تدارک این ابزارها (اعم از ساختار و نیروی اداری و انتظامی و نظامی و قضایی و... ) نیاز به «درآمد» بود. بایستی حکومت درآمدی داشته باشد. پس در گام بعد حاکم منتخب مردم این اختیار را از سوی ملت یافت که برای اداره جامعه، مخارج خود را از طریق «اخذ مالیات» تأمین کند.
در مقابل مردمی که مالیات میدادند این حق را داشتند که حاکم را بازخواست کنند که صورت دخل و خرج خود را به اطلاع عموم برساند و اینگونه بود که رسانههای خصوصی – بخوانید مردمی – به ابزارهای نظارتی جامعه بر حاکمان تبدیل شدند.
(روزنامه، رادیو، تلویزیون، سایت، وبلاگ، فضای مجازی و...) حکومت هم که مخارجش وابسته به درآمد مردم و ادامه کارش مستلزم اعتماد ملت بود؛ لاجَرَم از یکسو خود را ملزم به بهبود و ارتقای وضعیت اقتصادی و درآمدی مردم میدانست؛ زیرا تنها در اینصورت میتوانست درآمد پایدار مالیاتی بیشتری داشته باشد و از سوی دیگر خود را مجبور به پاسخگویی میدید؛ زیرا درصورت سلب اعتماد عمومی ادامه کارش غیرممکن بود.
دوم- در ایران اما شکلگیری دولت مدرن(برای ما: شوربختانه) با کشف نفت همزمان شد. دولتی که با رأی مردم انتخاب میشد و میبایستی در ایجاد ترتیباتِ رونق اقتصادی و اجتماعی مردم بکوشد و در قبال کنشهای مالی و غیرمالی خود پاسخگو باشد، به یکباره خزانه باد آوردهای(پول نفت) را در اختیار خود دید که انگار او را از وابستگی به ملت بینیاز میکرد که هیچ، بلکه این خاصیت را داشت که ملت را هم به او وابسته کند.
در این شکل خاص از حکومت، رابطه پاسخگویی دولت و ملت هم عوض شد. پول نفتی که دولت به جامعه تزریق میکرد (یارانههای مستقیم و غیرمستقیم نقدی و غیرنقدی بر همه چیز از بنزین و مرغ و نان و کبریت و مسکن و تحصیل و سیگار و بهداشت و...) جامعه را وابسته و پاسخگو به دولت کرده بود.
گویی مام وطن به یاری قابله نفت، به جای دولت مدرن، نوزاد اعوجاج دیگری زاییده بود. حالا مردم هر مشکلی داشتند، پیش از هر راهحلی، دستشان پیش دولت دراز میشد، مسکن، اشتغال، ازدواج، خودرو و...؛ «پس این دولت چکار میکند؟» به گوشتان آشنا نیست؟ و البته پاسخ دولتها همواره یکی بود، وام! وام ازدواج برای حل مشکل ازدواج، وام مسکن برای حل مشکل مسکن، وام خودرو برای حل مشکل خودرو و قسعلیهذا.
از ساختار بیمار و رانتیر و مفاسدی که بهواسطه پول نفت در اجزای دولت ریشه دوانده میگذرم، «شرح این هجران و این خون جگر، این زمان بگذار تا وقتی دگر».
سوم- امروز اما کفگیر به ته دیگ خورده است.
نهتنها منابعمان را بالکلّ تخلیه کردهایم، از آب و جنگل و زمین کشاورزی و سرمایههای اجتماعی و انسانی و ...، بلکه در بخش نفت و گاز مشخصا تحریم، مستهلک شدن سرمایهگذاریهای سالهای دور، کاهش استخراج، تحول و پیشرفت جهانی در انرژیهای غیرفسیلی و نهایتا کاهش درآمد نفت و حالا نیاز دوباره دولت به مردم، دولتی که عادت به پولپاشی در جامعه داشت و مردمی که عادت به پرداخت مالیات ندارند. پارادوکس عجیبی است.
طبق لایحه بودجه سال 1399 مردم باید قریب به 190 هزار میلیارد تومان از درآمدهای دولت را تأمین کنند. طبق آمار در 6 ماهه نخست امسال نزدیک به 85 هزار میلیارد تومان از این مبلغ تأمین شده است.
البته نگاهی به جزئیات ترکیب درآمد دولت در این 6 ماهه دید بهتر و چشمانداز دقیقتری در برابر خواننده قرار میدهد که در مجال دیگری در مورد آن خواهیم گفت.
* حسابرس ارشد ادارهکل امور مالیاتی استان همدان