روزگار غریبی است. نقد که زمانی باعث رشد آدم ها می شد و با آن ضعف هایشان را می شناختند و اصلاح می کردند، به سلاحِ تحقیر تبدیل شده است. حالا، هم آنکه نقد می کند و هم آنکه نقد می شود، اگرچه در ظاهر در دو سوی نبرد هستند، اما در یک موضوع اشتراک دارند: هر دو انصاف ندارند و دیگری را به موضوعات مهمل متهم می کنند. این وضعیت به طور ویژه در چند ماه گذشته بارها رخ داده است و مرتبه آخر آن، داستان آلبوم مشترک علیرضا قربانی و همایون شجریان است. اتفاقی که باید بزرگترین و خوشحال کننده ترین خبر این روزهای موسیقی ایران باشد به نزاعی تبدیل شده است که در آن هیچکس پیروز نخواهد شد. نه همایون و نه منتقدانش.
ماجرای تیزر جنجالی
ماجرا از زمانی آغاز شد که تیزر آلبوم مشترک قربانی و شجریان منتشر شد. این تیزر در یکی از «مال» های معروف تهران ضبط شده بود و همین موضوع، آغاز نقدها بود. از چند ماه قبل که این «مال» بزرگ افتتاح شد، مخالفان شمشیر را از رو بسته بودند. عده ای می گفتند ساخت آن با تخلفات گسترده ای همراه بوده " موضوعی که توسط شهرداری تایید شد" و عده دیگری پا را از تخلف فراتر گذاشتند و مالک ثروتمند و مشهور این پروژه را که اتفاقا بسیاری از پروژه های میلیاردی کشور را هم در ید خود دارد، به داشتن پول کثیف و ناسالم بودن وضعیت اقتصادی اش متهم کردند. وقتی تیزر کار مشترک دو خواننده ای که در بین اهالی موسیقی اعتبار و آبرویی هم دارند، پخش شد، نقدها تغییر مسیر دادند. حالا منتقدان می گویند همایون شجریان نمی تواند خلف خوبی برای استاد شجریان باشد چون با مجموعه ای همکاری کرده که متهم به خلاف اقتصادی است. اما دوروزی است که پاسخ اینستاگرامی همایون شجریان به مخالفانش، وضعیت را بدتر کرده است. او در پاسخی بسیار تند و بعضا دور از شأن هنری خود و خانواده استاد شجریان، منتقدان را قداره کش و قلم کش خواند و گفت اگر آن مال تخلفی مرتکب شده چرا با آن برخورد نمی شود و چرا مردم تهران روزانه گروه گروه از آنجا بازدید می کنند و عکس می گیرند؟
پاسخی بدتر از نقدها
راستش این پاسخ خام و بعدتر، حمله حامیان همایون به منتقدان تاسف برانگیز بود. همایون همه را به قلم فروشی متهم کرده است. خیلی از سلبریتی هایی هم که از او دفاع کردند نظرشان این بود: «آن هایی که نقد می کنند، به جایگاه همایون حسودی می کنند. همانطور که بارها به بقیه هنرمندان مشهور حسودی کرده اند و این مخالفت ها به خاطر محبوبیت همایون است!» فکر کنید مثلا منِ روزنامه نویس که منتقد پاسخ دور از شأن همایون به انتقادها هستم در حقیقت به همایون حسودی کرده ام! لابد گمان می کنم من صدای بهتری از او دارم! و سوال اینجاست که چرا به حسین علیزاده و استاد شجریان و شهرام ناظری حسودی نمی کنم که جایگاهی بلندتر و بزرگ تر از همایون دارند؟
وضعیتِ ناخوب
این وضعیت در بلند مدت به نفع همایون شجریان نخواهد بود. هیچگاه جدال با منتقدان و توهین به آنها نتیجه خوبی نداشته است. این را آنهایی بهتر می دانند که زمانی سلبریتی بودند و الان محبوبیت عام خود را از دست داده اند و فقط در دایره خودی هایشان محبوب هستند. در این وضعیت سوال آن است که چرا نقد آنقدر در شرایط امروز ما سخت شده است؟ منتقد به قلم فروشی و حسودی و هزار دشنام دیگر متهم می شود و شبکه های مجازی و رسانه های رسمی و غیررسمی هم هوادار آن هستند. الان نه دیگر می شود از مهران مدیری انتقاد کرد که توضیح به مطبوعات را نشانه ضعف می داند، نه به امیر قلعه نویی که در کنفرانس خبری بعد از بازی به مخالفانش توهین جنسی می کند و رامبد جوان که نماد ناصادقی است. و حالا همایون شجریان هم به لیست افرادی که در برابر نقد عصبانی می شوند اضافه شده است و این آخری از همه شان ناراحت کننده تر است.