اطلاعرسانی در دستگاههای دولتی همواره یکی از پرحاشیهترین موضوعات مورد توجه مدیران ارشد دولتها و اصحاب رسانه بوده و است.
اینکه چرا و به چه دلیل تعامل بین رسانهها و ارباب قدرت در جامعه ما تا این حد مورد توجه است، مبحثی است که پرداختن بدان فرصتی بسیار میطلبد، اما در این یادداشت برآنیم تا به نوع تعامل و انگیزههای استانداران در دوره دولت مهرورزان و دولت تدبیر و امید اشارهای داشته و میزان گرایش یا موفقیت هر یک را تشریح کنیم.
بدین منظور این بحث را به 2 دوره زمانی تقسیم میکنیم که ابتدا کارکرد رسانهها و تعامل آنان با استانداران دولت احمدینژاد و سپس به نقش رسانهها در اطلاعرسانی دولت روحانی خواهیم پرداخت.
از ابتدای به کار آمدن محمود احمدینژاد معلوم بود که عنایت ویژهای به استفاده تام و تمام از ظرفیت رسانهها برای انعکاس اخبار و گزارش خدمات دولت مشاهده میشود، تا جایی که استانداران وقت به تشکیل شورای هماهنگی اطلاعرسانی و روابط عمومیها اقدام کرده و با توزیع حمایتهای مختلف در صدد جذب رسانهها برآمدند.
نخستین استاندار دولت احمدینژاد در همدان، بهروز مرادی بود که علاوه بر برگزاری نشستهای متعدد، به داشتن مشاورانی از میان اصحاب رسانه مشهور بود هر چند در این دوره شکایت هایی هم از رسانه ها شد دوره وی را به دلیل حضور معاونان مقتدر، می توان دوران تداوم توجه به رسانههای مکتوب و حمایت از آن ها دانست.
در این دوره، رقابت بین رسانهها بهمنظور سبقت گرفتن در انعکاس اخبار دولتی شدت گرفت و توجه یکسان شخص استاندار و احترام متقابل بین مجموعه مدیریت ارشد و خبرنگاران، سبب شد که رخدادهای مختلف فرهنگی، هنری و اقتصادی استان با حضور چشمگیر رسانهها همراه شود و نقش آنها برای مدتی پررنگتر از گذشته باشد.
پس از وی و با حضور کرمرضا پیریایی، این معادله تا حدود زیادی بههم خورد.
پیریایی اعتقاد چندانی به استمداد مطبوعات نداشت؛ زیرا خود را از جایگاه رسانه ملی و مافوق مطبوعات میدید و با بهکارگیری بهاصطلاح خبرنگاران در حوزه روابط عمومی، بیشتر به نمایش شکل این رابطه مشغول شد و از محتوای انتقادی و رسالت اجتماعی رسانهها غافل ماند.
آن مشارکت و شور و شوق رسانهها در دوره مدیریت مرادی، بهتدریج جای خود را به قهر و انزوای مطبوعات داد، تا جاییکه برخی خبرگزاریهای مهم اصولگرا نیز از ملاقات و مصاحبه با وی اجتناب کردند و به تحریم و صدور بیانیه ختم شد.
پیریایی نیاز به اطلاعرسانی را جدی نگرفت و عمدتا با روی آوردن به صداوسیما دوره مدیریت خود را سپری کرد. هرچند وی نشریهای را با مدیریت خود منتشر میکرد اما هیچگاه نتوانست بهعنوان یک روزنامه نگار واقعی، در گردونه رقابت با همکاران قرار گیرد؛ زیرا اساسا به دسترسی آزاد به اطلاعات اعتقادی نداشت و آن را منحصرا برای نزدیکان رسانهای خود میخواست.
پس از وی با دوره کوتاه استانداری «آزاد» اتفاق خاصی در این رابطه نیفتاد هرچند وی بهدنبال رپرتاژ و خبر نبود و چندان ارتباطی هم با ژورنالهای رپرتاژنویس نداشت.
با پایان گرفتن دولت مهرورزان که مهمترین ثمره آن تشکیل شورای اطلاعرسانی بود، حجم و تعداد رسانههای استان با میزان خروجی اخبار تناسب نداشته و این روند موجب بیکاری یا کسادی تعدادی از این رسانهها شد.
اما این روزگار خوش مطبوعات بود؛ زیرا با روی کار آمدن دولت روحانی، نخستین اتفاقی که سازوکار فعالیت رسانهها را مختل کرد، توزیع بیحساب و کتاب مجوزهای مطبوعاتی و تغییر روند توزیع یارانه و حمایت های ارشاد توسط حسین انتظامی معاونت مطبوعاتی وزیر ارشاد بود.
این اقدام اگرچه بهعنوان مهمترین کار معاونت برای توسعه رسانهها بود اما بهتدریج سبب رکود فعالیت رسانهها و تنزل جایگاه مطبوعات در سطح جامعه شد.
افزایش چشمگیر تعداد رسانهها در استان موجب شد تا رقابتی ناسالم برای رونق اقتصادی بین آنها شکل بگیرد و این امر به ایجاد حاشیه امن برای استانداران منجر شد.
محمدناصر نیکبخت که به حق یکی از رسانهشناسترین استانداران دهههای اخیر بود، با تدبیر خاص خود، هر روز در تیترهای نخست مطبوعات جا داشت و با ارتباطات آشکار و نهان با مدیران رسانهها، حاشیه امنی برای خود ساخت تا جایی که با بروز اتفاقات خاص سیاسی در همدان و دعواهای جناحی بین احزاب، توانست بهموقع از مطبوعات بهره برده و این قدرتنمایی تا آغاز بازنشستگی وی ادامه داشت.
نیکبخت اگرچه توجهی به رونق دوباره شورای اطلاعرسانی و یا تحکم به مدیران زیردست را به نمایش میگذاشت اما اختیارات چندانی به مشاوران مطبوعاتی یا روابط عمومی خود نمیداد و بهشخصه سازوکار اطلاعرسانی را مدیریت میکرد.
همین امر سبب شده بود که در کوچه و بازار، در محلهها، در هنگامههای مهم انتخاباتی و اجتماعات مختلف، مورد توجه عموم مردم قرار گرفته و بهسرعت شناخته شود.
شاید بهجرأت بتوان گفت که رسانهایترین مدیر ارشد در 4 دوره دولتهای اخیر، هم اوست و پس از بازنشستگیاش شاهد افول مطبوعات و حتی رسانههای مجازی بودیم.
پس از وی و با آمدن شاهرخی بهعنوان آخرین استاندار دولت تدبیر، همان تعامل نصف و نیمه رسانهها با دولت اعتدال نیز رو به سردی گذاشت، تا جاییکه ویروس اپیدمیک کرونا نیز آن را تشدید کرد و با تعطیلی کارکرد ادارات و جمع شدن نشستهای خبری، شاهدیم که نهتنها مردم نیازی به مطبوعات احساس نمیکنند بلکه مدیران نیز به اقتدای مافوق خود، چندان علاقهای به ایجاد ارتباط متقابل با رسانهها ندارند.
با آنکه برخی استانداران به استفاده از نیروهای مطبوعاتی و حتی خبرنگاران در رأس روابط عمومیهای خود مبادرت کردند و با وجود اینکه تعدادی از ایشان بر بهرهوری بیشتر شورای اطلاعرسانی تأکید میکردند، اما هیچگاه این استخدام پر سروصدا، به یک رابطه ارگانیک منتهی نشد بلکه همان رقابت نیمبند بین رسانهها را با چند اما و اگر مواجه ساخت.
حال و در آخرین سال عمر دولت اعتدال، ضرورت بازنگری در ارتباط متقابل دولت و رسانه در ذیل وظایف استانداران، ما را برآن داشته تا با تحلیل و بازنگری این نقش دوسویه، همزمان با گرامیداشت هفته دولت بهعنوان کانون اصلی تعامل رسانهها با مدیران، به آسیبشناسی این امر بپردازیم.
زیرا اگر نقش مدیران ارشد بهدرستی ترسیم شود، تکلیف سایر مدیران در دستگاهها و ادارات دولتی معلوم خواهد شد.
مدیرانی که گاه اصلا اعتقادی به رسانه ندارند و یا مدیرانی که با سواد اندک رسانهای، تنها به تمجید و تعریف آنها بسنده میکنند.