فارغ از تمامی تعاریف و تعابیر موجود و صرفا با در نظرگرفتن معنای عرفی آن، اخلاق واژهای بسیار وزین و کلیدی در تمامی ارکان زندگی بشر بوده و هست. در واقع اخلاق بهعنوان یک قدرت نرمافزاری همواره در طول زندگی او، هم در زندگی اجتماعی و هم در زندگی فردیاش منشأ اثرات قابل توجهی بوده که گاهی موجبات رقم خوردن اتفاقاتی معجزهگون را فراهم کرده است. در طرف دیگر نیز بیبهرهگی از آن، بستر زیانهای بیشماری بوده است که بهطبع این واقعیت در ارتباط با جامعه ما نیز صادق است، بهطوریکه متأسفانه شاهد هستیم بهرغم تمامی تعالیم، همچنان اخلاق در تمامی ابعادش بهویژه همانطوریکه اشاره شد، حتی در سطح معادل عرفی مورد غفلت است. همچنین باید یادآور شد علاوه بر توجیه عقلانی و دلایل شرعی آن در ارتباط با خود فرد، الزام اخلاقی آن ایجاب میکند تا انسانها در ارتباط با دیگران نیز جانب اخلاق را رعایت کنند.
برخلاف تمام پیچیدگیهای مرتبط با این واژه و حتی با درنظر گرفتن معنای رایج آن، باید اعتراف کرد هر چند عموم افراد جامعه با الفبای آن آشنا هستند و کسی نیست که بتواند آشنایی با آن را تکذیب کند اما باز شاهد کمتوجهی عمومی نسبت به آن بوده و خواهیم بود. متأسفانه همانطور که بسیار بَیِّن است، هنوز جامعه ایران نسبت به آن اگر نگوییم کاملا بیتوجه است اما میتوان گفت بسیار کمتوجه است که این بی اخلاقی و یا بداخلاقی در تمامی بخشهای جامعه نمود دارد.
علاوهبر اخلاق فردی و خانوادگی، اخلاق اجتماعی جامعه ما در صحنههای گوناگون، دچار انحراف شده و همچنان فاصله تا وضعیت مطلوب قابل توجه و البته در برخی جاها رو به گسترش است. اینکه دلیل ه بوجود آمدن چنین وضعی چیست؟ و یا کیست؟ پرسشی است که پاسخ دادن به آن مجال دیگری میطلبد، لکن در این مقال تنها هدف تبیین جایگاه اخلاق در نظام اداری کشور و همچنین تشریح وضع موجود است، باشد که انشاءا... در جهت بهبود شرایط به سمت یک وضعیت ایدهآل، مورد توجه تصمیمگیران قرارگیرد.
همانطورکه بیان شد اخلاق دارای ابعاد وگستره قابل توجهی است که در گوشهگوشه اجتماع میتواند مورد استفاده قرار گرفته و یا به دست فراموشی سپرده شود. دربازار، مدرسه، مساجد، داخل تاکسی و اتوبوس، در معاشرتهای دوستی و خانوادگی و بهطور کلی هر کجا که انسانها در معرض ارتباط با یکدیگر قرار دارند اخلاق نیز میتواند وجود داشته یا نداشته باشد که این موضوع در ارتباط با نظام اداری کشوری نیز صادق است. نحوه برخورد همکاران با یکدیگر، نحوه برخورد آنها با ارباب رجوع و مافوق و همچنین کیفیت ارتباط مدیران با زیردستان مصادیق اخلاق در این مجموعه هستند که بهنظر میرسد مورد غفلت واقع شدهاند. لکن اکنون و آنچه مدنظر است کیفیت اخلاق مدیران با زیردستان در این سیستم است؛ زیرا دراساس نقش و تأثیرات مدیریت در یک مجموعه کلیدی و بیبدیل است. مدیریت یک مجموعه بهعنوان کسی که از جهات گوناگون سرآمد و برجسته است، میتواند یک الگوساز برای سایر همکارانی باشد که بهطبع از ابعاد مختلف نسبت به او پایینتر هستند؛ بنابراین این جایگاه، جایگاه حساسی است که مدیران سازمانها باید بیشتر متوجه آن باشند و سعی کنند با در نظر گرفتن این واقعیت، نسبت به خودسازی اقدام کنند.
اینکه تنها شخصی بهدلیل قرار گرفتن در ردههای بالای سازمانی نسبت به شخص و اشخاصی به خود اجازه دهد دانسته یا نادانسته نسبت به آنها هرگونه که میل داشته باشد رفتار کند، نهتنها پسندیده نیست که میتواند موجب بیانگیزگی افراد شده و سازمان را با انواع انحرافات و یا احیانا مخاطرات مواجه سازد؛ چیزی که به نظر میرسد جوامع سازمانی و سازمانهای جامعه ما با آن مواجه است و میبینیم که در نظام اداری کشور استانداردی در ارتباط با آن وجود ندارد و میطلبد مسئولان امر با بهرهگیری از ظرفیت قانون نسبت به بهبود وضعیت اقدامات لازم را معمول نمایند.
صرف اینکه مدیر ذاتا دارای خصوصیات اخلاقی مربوط به خود است، نمیتواند توجیهکننده رفتار ناشایست و غیراخلاقی او با مجموعه تحت امرش باشد. گاهی مشاهده میشود رفتارهای توهینآمیز و غیراخلاقی مدیران با زیرمجموعه که با بیحوصلگی و کمحوصلگی، مشغله کاری و ... مدیر توجیه میشود! چیزی که بهقطع موجب تحقیر کارکنان و تبعات آن خواهد شد. به نظر میرسد موضوع اخلاق در جامعه ما بهویژه سازمانها، نیازمند یک بازنگری است تا علاوه بر تشریح اهمیت آن، نسبت به تعریف و اجرای سازوکار مناسب بهمنظور پیشبرد اهداف مرتبط اقدام شود. همچنین نباید فراموش کرد که داشتن اخلاق خوب چه در معنای عرفی و چه در معنای حرفهای آن وظیفه یک مدیر است و نه اختیار او و یا تنها وظیفه زیر دستانش. به بیان دیگر اخلاق و رفتار مدیران باید دارای چارچوب مشخص باشد تا از سلیقه کاری و رفتارهای غیرطبیعی و در مفهوم کلی آن مظالم اخلاقی جلوگیری شود. همچنین یاد آور میگردد مسأله اخلاق نهتنها بهعنوان یک الزام اخلاقی و انسانی بلکه بهعنوان یک انگیزاننده و افزایشدهنده میزان بهرهوری و خلاقیت باید مورد توجه قرار گرفته و با تبیین تأثیرات آن بر سازمان، نسبت به ریلگذاری اخلاق در جهت تأثیرات آن در سازمان اقدامات لازم صورت گیرد و از ظرفیت کاریزما در ادارات استفاده بیشتری شود.
و اما کلام آخر:
اخلاق در سازمان در ابعاد مختلف نیازمند توجه جدی دستاندرکاران است که باید با اولویت اخلاق مدیران مورد بررسی قرار گرفته و علاوهبر شناسایی ریشههای مسائل مربوط به آن، نسبت به اصلاح، گامهای مؤثری برداشته و موجبات بهرهمندی سازمانها را از این مقوله فراهم کرد و از زیان بیش از آنچه امروز شاهدش هستیم، جلوگیری کرد.
شایان ذکر است تمام آنچه در این فرصت در باب اخلاق بیان شد، متوجه معنای عرفی آن بود و تشریح معنای تام و حرفهای آن مجال دیگری میطلبد.