ایرج حریرچی معاون وزیر بهداشت و درمان و امور پزشکی کشورمان روز شنبه در همدان به آمارهای بسیار قابل تأملی در ارتباط با علل اوجگیری مجدد ویروس کرونا در نقاط مختلف کشور و از جمله همدان اشاره داشت. به گفته این مرد پرکار در عرصه مبارزه با کرونا، درحالیکه بیش از 50 تا 60 درصد عامل همهگیری این ویروس در کشورمان مسافرتهای بیرویه و دورهمیهای فامیلی و میهمانیهای عروسی و تجمعهای عزاداری است، فقط 8 درصد آلودگیهای ویروسی ناشی از حضور در محل کارهای اداری و کارخانجات است و این زبان آماری نکته بسیار مهمی در لزوم آگاهیهای عمومی برای در امان ماندن از خطر کرونا دارد. البته یکی دیگر از علتهای اصلی تهاجم کرونا در کشورمان که حریرچی بر آن تأکید داشت، علاقه مندی هموطنان به ترددهای غیرضرور و یا حتی ضروری در مکانهای شلوغ شهری و بازارهای سرپوشیده و مراکز خرید یا همان پاساژهای پرزرق و برق میباشد که واقعاً چنانچه مردم میخواهند از ویروس کرونا در امان باشند و یا احساس مسئولیتی در ارتباط با مهار این اپیدمی ویرانگر دارند، باید در چنین رفتارها و دامن زدن به آن تجدیدنظر نمایند. حالا واقعاً چه دلیلی میتواند داشته باشد که شیوع ویروس کرونا در مکانهای اداری و تشکیلاتی و سازمانی و خدا را شکر کارخانجات کمتر است و در محافل خصوصی و میهمانیها به هر مناسبتی بیشتر و بیشتر؟!
در این مورد با قاطعیت کامل میتوان مطمئن بود که تمام این تفاوت آماری بهدلیل استفاده الزامی از ماسک و رعایت شیوهنامههای بهداشتی در محیطهای اداری و رسمی است و دلیل آن 8 درصد هم فقط و فقط رعایت نکردن کارکنان و کارمندان وکارگران در محیطهای کاری خود نمیتواند باشد و ممکن است در بیرون از محل خدمت خود به نحوی آلوده شوند و آلوده کنند! و اما در مقابل چنین رفتار معقولی در محلهای کار و وظیفه رسمی، متأسفانه همه ما میدانیم که مردم کمتری در سفرها و بازارها و مکانهای پر رفتوآمد عمومی حتی برای استفاده از یک ماسک معمولی به خود زحمت میدهند و با کمال تأسف باید قبول کنیم تمام کسانی که وضعیت اسفبار کرونایی جامعه نهتنها ایران خودمان، بلکه تمام جهان را میبینند و میشنوند اما بیتفاوت از کنار موضوع میگذرند، فکر میکنند خودشان را راحت کردهاند؛ زیرا اگر شر کرونا به این زودیها کنده نشود که نمیشود، و وضع همینگونه ادامه داشته باشد مسلماً پای تمام افراد بیخیال هم به معرکه باز میشود و صابون کرونا به تن آنان نیز خواهد خورد! بنابراین ابتدا باید بخواهیم و دوم باید کمک کنیم و سوم هم از خدا بخواهیم تا چنگ این بلا از سر مردم جهان کم شود!!!
اما از سویی دیگر و در روی دیگر سکه چه دلیلی وجود دارد که اغلب مردم با علم به کمین ویروس کرونا در هر کجای بیرون از خانه، باز هم به هر بهانهای از محیط امن خانه بیرون میزنند و به استقبال ویروس و ابتلا و خدای ناکرده مرگ میشتابند؟!
در این ماجرا با تمام کسانی که بهدلیل موجه و ناگزیر همیشه بیرون از خانه و در محیط کار و خریدهای صد درصد ضروری هستند، کاری نداریم و همه آنان را به خدا میسپاریم و دعا میکنیم از بلا در امان باشند، اما با دسته دوم و با بیکارههای بیرون از خانه حرفهای فراوان داریم.
امروز(24تیرماه) دوستی قدیمی را که از اوایل غائله کرونا تاکنون زیارت نکرده بودم، برحسب اتفاق همراه نیمی از اهل بیت مربوطه که 5 نفری میشدند، وسط بازار زرگرهای همدان (زرگرخانه) مشاهده کردم که هاج و واج و ویلان پشت ویترین طلافروشیها با دهان باز تماشا میکردند و خانم و آقا با انگشتهای اشاره مصنوع طلاهای گرم 995 هزار تومانی را به هم نشان میدادند و واضح بود که از حیرت کله تکان میدادند! راستش چند وقتی بود دلم برای این آقای بذلهگو تنگ شده بود و با دیدنش خونم به جوش آمد و پریدم جلو که، بهبه مبارک است، خبرمبریه انشاءا... ما نمیدانیم!؟ بنده خدا همانطور که او هم از دیدن من یکه خورده بود بیمقدمه پاسخ داد که نه بابا چه خبرمبری! داریم تماشا میکنیم، من هم گفتم حالا تماشا هم نکنی، تو را چه به طلای گرمی یک میلیون تومن !!!
خلاصه آخرش سر حرف آمد که از خانه نشستن خسته شدیم، آدم بازنشسته دلش به کمی هواخوری خوش است که این چند ماهه جرأت نکردیم یک نفس راحت بکشیم. با شوخی گفتم مرد حسابی چرا دروغ میگی (شما بخوانید میگویی)، اگر تا این چند وقت نفس نکشیدهای، چطوری زنده ماندهای و درضمن چرا بروبچهها را نمیبری یک جای خلوت مثل آخر آسفالت یا جای دیگر؟ گفت، ای بابا این روزها مثلاً هر جای خلوتی میرویم، بیشتر به کرونا فکر میکنیم و بیشتر دلمان به هراس میافتد!
این داستان واقعی که قهرمانان آن هنوز زنده هستند و در بین ما زندگی میکنند، بخشی از واقعیت کرونا و علت تأسی جستن مردم برابر عفریت کرونا هستند. ما آدمهای زنده یار همیشگی خود یعنی دلتنگی را خوب میشناسیم و مهرش را بهدل نشاندهایم، اما این کرونای لامذهب نمیداند دلتنگی در سینه و خانه قلب آدمها یعنی چه!؟ این عفریت زشت کاری به این کارها ندارد و هر لحظه قربانیان بیشتری میطلبد!
برایت بگویم که دلتنگی زیباترین جلوه درونی از اقیانوس پاک احساسات آدمی است که غمانگیز و تلخ هم هست! دلتنگی همان میوه شیرین عشق در قلبهای بیتکلف است و هنرش پیوند دادن انسانهای آشنا و تازهآشنا باهم است. میگویند آن زمان که احساس دلتنگی در سینهها خاموش شود و کسی یاد آشنایش نیفتد، قلبها هم تبدیل به سنگ میشود و آن وقت هیچ گل عشقی در جهان نمیروید و عاقبت هم شکوفههای خشک و بیاحساس نصیب باد بیابان میشوند. یادش بخیر تا پیش از اینکه شیوع کرونا جهانگیر شود، ریشه خیلی از دلتنگیها توی قلبها هنوز در تنگ آب خیال بود و برای دیدار یار و دیار شکوفه میزد و هر از گاهی مرغهای دلتنگی از قفس سینه به پرواز درمیآمد. اما این کرونا تا شد سرنوشت آدمها، واژه زیبای دلتنگی هم کمکم از زبانها افتاد و میرود تا نغمه بیوفایی بر لبهایمان بنشاند! اما نه ای عزیز من! تو بیوفا نمیمانی چون هنوز دلتنگی با توست! در خانه بمان و دلتنگم مباش! فراموشم کن و بگذار کرونا بمیرد. آن روز خواهد آمد که پرستوهای دلتنگ به خانه بازگردند و همه مهربانیها دوباره آغاز شود.