۱- بازنشستگی در ایران داستان عجیبی دارد، معمولا افرادی که سمتی ندارند و در دستگاهی به کار اشتغال دارند، عمر خود را از دست رفته دانسته، خود را زیانکار ارزیابی میکنند و بهدنبال بازنشستگی و خروج از دستگاه و آزاد کردن خود برای پیشگیری از زیان و ضرر هستند.
در مقابل افرادی که پستی دارند با آنکه بارها گفتهاند، اگر در بیرون از دستگاه بودند، وضعیت بهتری داشتند و معمولا هم از وضعیت خود ناراضی هستند اما عشق به خدمت مانع رفتن آنها و واگذاری کار به جوانان، حتی با رسیدن سن آنها به بازنشستگی و پایان سن خدمت بر اساس قانون میشود.
۲-بیشتر مدیران و مسئولان در کشور و استان از ضرورت اعتماد به جوانان سخن میگویند و از اینکه باید مسائلی چون جانشینپروری، مدیریت جوانان، به کارگیری جوانان و میدان دادن به آنها در دستگاهها رخ دهد، دائم سخن گفته و با آنها جوانان را جذب و تبلیغ میکنند.
اما در عمل این موارد فراتر از وعده نرفته و جوانان در بهترین حالت زینتالمجالس بوده و نظر آنها مشورتی است البته اتفاقاتی هم در مواقعی رخ میدهد که تعداد آنها کم است.
۳- جوانان در مواقعی برای بازکردن فضا برای خود دست به کار میشوند تا شاید بتوانند فضای مدیریتی را جوان کرده و با پشتوانه قانون، شرایط اعتماد به جوانان را مهیا و آنان را وارد میدان کار کنند؛ البته این تلاشها چندان موفق نیست و همواره با تبصره و استثنائات، تلاش جوانان که در ظاهر با موفقیت همراه شده، در نهایت با شکست و تلخکامی برای آنها همراه خواهد شد.
آخرین نمونه از این تلاش، قانون بازنشستگی اجباری مدیران بود که در ابتدا بارقه امیدی را از تزریق نیروی جوانی به سیستم مدیریتی کشور فراهم کرد اما با استثنائات و به کارگیری مجدد نیروهای برکنارشده با استناد به این قانون عملا شکست خورد و دیگر کسی هم بهدنبال اجرای آن قانون نیست.
۴- بخشی از دولت معتقد به جوانسازی مدیریتی و سیستمی است اما این بخش توسط مدیران ارشد حمایت نمیشود.
بخشنامه بازنشستگی تمامی کسانیکه به سن خدمتی بازنشستگی رسیدهاند بدون درنظر گرفتن سن آنها و تسهیل خروج این دسته از افراد که عمدتا مدیر هستند، تلاشی از سوی این بخش طرفدار جوانسازی در دولت بود که با استقبال مواجه نشد و به نظر این بخشنامه هم به فراموشی سپرده خواهد شد.
۵- در ایران در مواقعی اجرای قوانین به آینده موکول میشود تا کار مهمی که در پیش است انجام و اجرای قانون در محیطی آرام انجام شود.
قانون بازنشستگی هم از این دسته قوانین است که اجرای آن برای بسیاری به بهانه کرونا، برگزاری انتخابات، تحریم و ... در سال ۹۸ به تأخیر افتاد و اکنون نیز از یاد رفته است.
۶- سن خدمتی افراد در دستگاهها هرچه بالاتر میرود، در بیان آنها کمتر میشود و به همین دلیل کسی سن خدمتی دقیق مدیران را نمیداند و شفافیتی در این زمینه وجود ندارد.
برخی افراد که زمانی به خدمت در اوائل انقلاب افتخار میکردند اکنون از این دوران دیگر سخن نمیگویند تا سن خدمتی آنها در افکار عمومی قریب ۴۰ سال محاسبه نشود.
۷- سال گذشته و اوائل امسال بازنشستگی تعدادی از مدیران استان شامل برخی فرمانداران، معاون فرمانداران، معاونان استاندار و مدیران کل، در رسانهها و افکار عمومی مطرح شد که بهدلیل انتخابات، کرونا و... گویا اجرا نشد.
انتظار بود که این بازنشستگی که ضرورت سیستم اداری برای افزایش بهرهوری، توجه و توسعه منابع انسانی، جوانسازی و کوچکسازی دولت است، در 3 ماهه نخست سال ۹۹ اتفاق میافتاد و این اتفاق با ایجاد نشاط و پویایی، تأثیر خود را بر توسعه استان میگذاشت.
اکنون که شفافیتی در این زمینه نیست، انتظار میرود تمام افرادی که به سن بازنشستگی رسیدهاند بدون درنظر گرفتن تعارفات معمول مدیران ارشد برای ادامه خدمت و در راستای کمک به جوانان، پویایی اجتماعی، کمک به دولت و نظام و ایجاد شرایط استفاده بهتر از منابع و سرمایههای انسانی استان، لطفاً بازنشسته شوند و با این بازنشستگی امید و اعتماد در جامعه را ارتقا دهند.