در هفته پاياني تبليغات نامزدهاي انتخابات رياستجمهوري بسر ميبريم و هر يك از نامزدها توانستهاند تاكنون جايگاه خود را نزد افكار عمومي و رأيدهندگان را ارزيابي نمايند.
بر همين اساس، احزاب و گروههاي حامي نامزدهاي اصلي اين دوره انتخابات، برآنند تا ايام پاياني تبليغات را بهگونهاي مديريت كنند كه بتوانند بيشترين شانس را براي پيروزي نامزد مورد حمايت خود فراهم نمايند.
آنچه مشهوداست اينكه در اين دوره، دو جبهه اصلي تحت عنوان «حاميان دولت يازدهم» و «مخالفان» اين دولت، در برابر يكديگر صفآرايي كردهاند. در جبهه «حاميان دولت»، تكليف مشخص است و نامزد واحد مورد حمايت اين طيف، فقط «روحاني» خواهد بود. اما در جبهه «مخالفان دولت فعلي»، 3 نامزد حضور دارند كه همگي داعيهدار هستند و هر يك به نوعي خود را داراي ويژگيها و مقبوليت لازم براي يدك كشيدن عنوان «نامزد نهايي اصولگرايان» ميدانند.
تحليلگران «اصولگرا» با برآورد وضعيت افكار عمومي در هفتههاي اخير، ميدانند كه هيچيك از نامزدهاي «اصولگرا» قادر نخواهند بود در مرحله او، پيروز انتخابات اين دوره باشند. البته آنها اميدوار هستند و ظاهراً در قالب «جنگ رواني» چنين وانمود ميكنند كه «روحاني» گرچه هنوز هم در نظرسنجيها در صدر قرار دارد، اما او نيز قادر نيست كه در مرحله اول بيش از 50 درصد آراي مأخوذه را كسب نمايد.
آنچه كه اين روزها در اردوگاه «اصولگرايان» ميگذرد حاكي از اين نكته است كه در حال حاضر «دو مرحلهاي» شدن انتخابات هدف و مطلوب آنهاست و با اين تحليل احتمال دارد هر 3 نامزد «اصولگرا»، تا روز رأيگيري نيز در صحنه باقي بمانند تا ضمن جذب حداكثري آرا همه طيفهاي «مخالف دولت فعلي» تعيين نامزد نهايي خود در مرحله دوم احتمالي انتخابات را بر عهده رأيدهندگان بگذارند.
صرفنظر از صحت و سقم اين تحليلها و احتمالات، ممكن است بزرگان و محافل «اصولگرا» به اين نتيجه برسند كه از همين الان با يك «نامزد واحد» در مقابل «روحاني» حاضر شوند. در اين صورت با توجه به نظرسنجيهاي فعلي، يكي از آقايان «رئيسي» يا «قاليباف» بايد در صحنه باقي بمانند. البته «ميرسليم» هم بارها اعلام كرده كه انصراف نخواهد داد اما به نظر نميرسد حضور يا عدم حضور وي در ادامه رقابتها، تأثيرگذار باشد.
به نظر ميرسد اقناع هر يك از آقايان «رئيسي» و «قاليباف» جهت كنارهگيري به نفع طرف مقابل، كار بسيار سختي براي مديران پشت صحنه «اصولگرايان» در انتخابات باشد. «رئيسي» مورد حمايت اكثريت احزاب، تشكلها و شخصيتهاي مشهور «اصولگرا» است و اما «قاليباف» ب راين باور است كه رأيدهندگان «اصولگرا»،او را ترجيح ميدهند. هواداران «قاليباف» او را «مدير» و «داراي سابقه و كارنامه اجرايي» ميخوانند كه تنها كسي است كه ميتواند در مقابل «روحاني» قد علم كند و در مقابل، هواداران «رئيسي»، معتقدند كه وي داراي ويژگيهاي متعددي است كه ميتواند باعث جلب آراي بيشتري توسط او نسبت به «قاليباف» شود. «قاليباف» از وجود «2 شكست و ناكامي» در انتخابات ادوار پيشين رياستجمهوري در كارنامهاش، رنج ميبرد و «رئيسي» نيز به خاطر «نداشتن كارنامه اجرايي» زير سؤال است.
گذشته از مباحث فوق، نكته ديگري كه مطرح است اينكه از منظري بيطرفانه و فراتر از اردوگاه «اصولگرايان»، ميـوان بررسي كرد كه در صورت انصراف هر يك از آقايان «رئيسي» يا «قاليباف» چه اتفاقي در عرصه انتخابات و بويژه در اردوگاه «مخالفان دولت» رقم ميخورد؟
از ابتداي تشكيل «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب»، برخي تحليلها بر اين اساس و باور بود كه گزينه نهايي «اصولگرايان»، فقط «رئيسي» است و همه اقدامات صورت گرفته تاكنون، ايجاد پوشش و نمايشي ظاهري جهت به «رياستجمهوري» رساندن وي است. حمايت اغلب تشكلهاي محوري و احزاب «اصولگرا» و در رأس آنها «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» و «جامعه روحانيت مبارز تهران» از «رئيسي» نيز در اين راستا ارزيابي ميشود.
بر اساس اين تحليل، «قاليباف» چه مايل باشد و چه تمايل نداشته باشد، بايد به نفع «رئيسي» كنارهگيري كند تا او بتواند در مقابل «روحاني» به پيروزي احتمالي برسد. البته برخي تحليلگران بيطرف و بخشي از حاميان «قاليباف» معتقدند در صورت انصراف وي، اينگونه نيست كه همه آراي وي به سبد آراي «رئيسي هدايت شوند؛ چراكه بخشي از حاميان «قاليباف» كساني هستند كه به «كارنامه اجرايي» و «مديريت» او رأي ميدهند و به «اصولگرا» بودن وي اهميتي نميدهند. اين گروه در غياب «قاليباف» لزوماً به «رئيسي» رأي نخواهند داد و حتي ممكن است به سوي «روحاني» متمايل شوند.
از سوي ديگر، اگر «رئيسي» خود بخواهد كه به نفع «قاليباف» كنارهگيري كند، برخي بزرگان «اصولگرا» و نيز بخشي از حاميان او كه معتقد به «انتخاب نامزد اصلح» هستند، راضي به انصراف «رئيسي» نميشوند. اقناع اين گروه براي رأي دادن به «قاليباف»، بسيار سخت و تقريباً ناشدني است.
از طرفي اگر بنا بر كنارهگيري يكي از 2 نامزد فوق باشد، احتمال گردن نهادن حاميان اين دو به «نظرسنجيها» نيز زياد نيست و هر گروهي، نامزد مورد حمايت خود را «برتر» ميخواند.
با اين وصف، وضعيت كاملاً دشوار و پيچيدهاي در اردوگاه «مخالفان روحاني» حاكم است كه اين احتمال را تقويت ميكند همچون ادوار گذشته، همه چيز را به بخت و اقبال، واگذار كنند و همه نامزدهاي «اصولگرا» در صحنه باقي بمانند و فقط اميدوار باشند كه انتخابات، به مرحله دوم كشيده شود كه در اين صورت، ديگر دغدغه گزينش از بين «رئيسي» يا «قاليباف» را نداشته باشند و مباحث ديگر نيز به اين ترتيب، فروكش كند.