امروز دوشنبه (يكم بهمنماه ساعت مقارن 13) با گذشت بيش از سه روز از بارش برف سنگين در سطح شهر همدان هنوز بسياري معابر اصلي و كناره خيابانهاي پرتردد شهر از برف و يخبندان پاكسازي نشده و مردم در عبور و مرور خود در پيادهروها با مشكل مواجه هستند. اين مشكل در طرفهايي از پيادهروها كه معمولاً در روزهاي زمستان آفتابگير نميباشند، بيشتر و شديدتر به چشم ميخورد و انبوه بلورهاي يخزده برف در سطح پيادهروها، عابران پياده را به زحمت مياندازد و سينهها را به نفس نفس زدن وا ميدارد.
در چنين شرايطي براي سنگفرش پيادهروهاي نقاط مركزي شهر همدان به خصوص آرامگاه بوعلي و بلوار مدني از سنگهاي صاف و صيقلي استفاده شده كه اصلاً مناسب زمستانها نيست و در مواقع برف و يخبندان راه رفتن و عبور و مرور را غيرممكن ميسازد و بيشتر عابران پياده به خصوص سالمندان كه بيشتر تجربه ليز خوردن و دست و پا شكستن در زمستانها را دارند، مجبورند از حريم خيابانها و روي آسفالت عبور كنند كه آن هم در ترافيك سنگين و هميشگي خيابانها و بلوارهاي همدان خطر تصادف و برخورد با وسايط نقليه را همراه دارد.
نكته مبهم و سوال برانگيز اين است كه معمولاً در سالهاي قبل حداكثر يك روز بعد از هر بارش سنگين برف كارگران شهرداري براي برفروبي در معابر عمومي بسيج ميشدند و خيابانها هم به طور كامل از برف و يخبندان پاكسازي ميشد اما امسال از چنين برنامه خوبي خبري نيست و شهروندان چشم به راه اقدام مديران شهري ميباشند.
نكته ديگر برف و يخبندان و وضعيت خراب پياده رو مقابل آرامگاه بوعلي است كه قاعدتاً چنين مكان مهمي از لحاظ نقطه ثقل گردشگري همدان بايد پاك و منزه و آري از خطر ليز خوردگي روي يخبندان و احتمال شكستگي و آسيب مسافران و ميهمانهاي احتمالي شهرمان باشد.
به نظر ميآيد حداقل اين يك تكه پيادهرو در حوزه عمل و حيطه اختيار مسئولان گردشگري و كاركنان خود مجموعه آرامگاه بوعلي باشد كه در هر شرايطي به وظيفه خويش عمل نمايند.
البته به طور كلي و با توجه به وضعيت اين روزهاي رفت و روب شهر و جمع آوري زبالههاي خانگي كه تفاوت آن با سالهاي قبل بسيار مشهود به نظر ميآيد، مشكلي در كار پيمانكاران طرف قرارداد شهرداريها باشد كه يا صرفهجويي در بودجه را پيشه خود ساختهاند و يا از زير كار و مسئوليت در ميروند!
از سويي ديگر ما مردم شهر همدان آنچنان دچار دگرگونيهاي فرهنگي شدهايم كه نسبت به بسياري از رفتار و عادتها و حتي خلق و خوي سازنده و پسنديده گذشتگان خويش بيخيال هستيم و فراموش كردهايم كه نسلهاي گذشته ما چگونه در برفبارانهاي سنگين دهههاي قبل منتظر نهادها و سازمانها نميماندند و حداقل زيرپا و مقابل خانههاي خود را برفروبي كرده و دعاي خير عابران و رهگذران را با خود همراه ميساختند. يادش بخير آن برفهاي سنگين و دائمي كه اولين كار مردان و جوانهاي هر خانه پس از هر بارشي رفت و روب و پاكسازي پشت بام و حياط و ورودي و خروجي خانهها و زير پاي همسايگان محل بود و چه احساس يگانگي و تعاون و اتحاد در كوچه و محل به انسان دست ميداد اما در زمان حال به جرأت ميتوان گفت در اغلب خانهها حتي يك بيل يا پارويي براي مقابله با برف و راهبندانهاي احتمالي پيدا نميشود. البته بايد قبول داشت كه آپارتماننشيني و مجموعههاي چندين واحدي كه حتي همسايهها و مجموعهنشينها چشم ديدن همديگر را ندارند، نميشود انتظار كمك و برفروبي از همسايگان را داشت.
اصولاً جايي و فضايي هم در اغلب آپارتمانها براي نگهداري وسايل امدادرساني نظير بيل و كلنگ و پارو وجود ندارد و دست بسياري از خانوادهها در چنين مواقع از وسايل لازم و ضروري واقعاً خاليست.