* عضو هيأت علمي دانشگاه
ترامپ يعني حقيقت آمريكا، يعني سرمايهداري و پولپرستي سنتي، يك آمريكايي اصيل و تمامعيار هويت آمريكايي برنده شده است، هيلاري و اوباما مشاطهگراني قهار بودند كه تا اين هويت عيان نشود. اما اكنون آمريكا به ذات خود برگشته و به هويت خود رأي داده است.
طبقه متوسط خسته از اشرافيت تكنوكراتيك و ژستهاي خاص دموكراتها، عليه نظم حاكم شوريدهاند و ميخواهند با سنتگرايي آمريكايي پاسخي به پراگماتيستهاي دموكرات بدهند. سنت آمريكايي جز ترامپ چه نماينده درجه يكي ميتواند داشته باشد؟ ما با دو آمريكا روبهرو هستيم. منظورم اين نيست كه لزوماً دو حزب اصلي دموكرات و جمهوريخواه هر كدام نماينده تمام و كامل آمريكا هستند.
اگر بخواهيم برخي اشخاص را نماينده اين دو وجه آمريكا شناسايي كنيم، اوباما و بيلگيتس و استيوجابز و چومسكي در يك طرف قرار دارد و ترامپ و ديك چني و سينمايي مبتني بر سكس و خشونت هاليوود و آمريكاييهاي تفنگ به دست كه گاهي آدم ميكُشد، در طرف ديگر قرار ميگيرد. اين وجه دوم، آمريكا را مركز جهان و كدخداي عالم دانسته و اروپا را دنبالهرو و ساير ممالك را ابزاري براي پيشرفت و ترقي آمريكايي مقتدر ميدانند.
"آمريكاي قدرتمند" از اسطورههاي بنيادين است كه ترامپ بر آن دست گذاشت. آمريكايي كه شكستناپذير و مقتدر است، نه آمريكايي كه از ديد ترامپ تن به خفت باج دادن به ايران، داده است!!
موضعگيريهاي ترامپ در مورد خاورميانه و به طور مشخص ايران در موضوع برجام، و همچنين موضعگيريها بر سر ناتو و هزينههايي كه آمريكا بيدليل براي حفظ امنيت بسياري از كشورها ميكند؛ نشاندهنده اين نكته است كه وي به طور جد اعتقاد دارد دموكراتها آمريكا را خوار و ذليل كردهاند و تنها راه حل بازگشت به آمريكاي مقتدر، رأي دان به اوست.
ميل به اقتدارگرايي در ناخودآگاه مردم آمريكا و حتي زنان نهفته است و اين ميل ريشه در تاريخ و تمايلات امپرياليستي آمريكايي دارد كه به مردم و ملت آمريكا نيز نفوذ جدي داشته است. از اينرو ميل به اقتدارگرايي يا انتخاب ترامپ فرصت ظهور يافت.
بنابراين ميتوان پيروزي ترامپ را بازسازي رؤياي آمريكايي با چاشني اقتدارگرايي ناميد. دو اسطورهاي كه در اين برهه تاريخي، خود را در وجود ترامپ جلوهگر كردهاند.
در حقيقت ترامپ با دست گذاشتن بر ناخودآگاه مردم آمريكا و بيدار كردن ناخودآگاه اسطورهاي آنان، موفق شد به يكباره با شعارهايي مانند «دوباره آمريكا را بزرگ كن»، «بازسازي آمريكا» و... و مهمتر از همه مخالفت جدي او با سيستم موجود آمريكا و يا به چالش كشيدن اين سيستم و آشكار كردن فساد سيستماتيك در آمريكا با جمله معروف "به واشنگتن رفته و سيفون را ميكشم" عليرغم تمام نظرسنجيها و تحليل نخبگان به پيروزي برسد.