روزها وشبها درپی هم میآیند و میروند و در نظام زندگی هرکس به کاری مشغول است و درگیر مشکل خود میباشد. کار و دغدغه و مشغولیات هر انسان در هر گوشه از دنیا، بخشی برای خود است و بخشی هم در ارتباط با ساز وکارهای اجتماعی و جامعهای مشترک که همه در آن یا سود میبرند و یا ضرر میکنند! اما قاعدتاً این فقط مشکلات کلی و اجتماعی است که اکثراً در آن سهیم هستند، اما اگر سودی باشد کمتر به اشتراک گذاشته میشود و هرکس زرنگ باشد برای خودش گل میچیند.
به همین علت هرکس در حریم زندگی وکار وکسب خود از صبح تا شب مداری تکراری و لابد را میچرخد و در تلاش است چرخ زندگی را پیش ببرد تا این دور عمر در جایی به آخر برسد و نوبت به نوبت، تسمه چرخ گردون به گرده کسی دیگر بیفتد. در این گردش گردون و ولوله زندگیها است که قید و بند عادتها ما را دنبال خود میکشاند و چنانچه هر جا چنین قید و بندی قطع شود، انگیزهها نیز یا نمیماند و یا بهنوعی تغییر ماهیت میدهد و اینجاست که برخی آدمها طغیان میکنند و طغیانها یا در بستر صحیحی قرار میگیرد و علاوه بر سود شخصی جامعه هم از آن منتفع میشود ولیکن اگر طغیان آدمی در بستر ویرانی پیش رود، سرانجام آن نه چیزی از شخص میماند و نه بدعت درستی برای دیگران شکل خواهد گرفت که این عین ناهنجاریهای اجتماعی است و ماهیت ناهنجاری همان تخریب و ایجاد آشفتگیهای روانی و بههم ریختگیهای اجتماعی در همه ابعاد و بخشهاست. در این معنا مصداق چنین است که قاعدتاً در هر خاستگاه انسانی و اجتماعی، ساز وکارهای آن باید براساس رفرمها وانتخابات قانونی و رسمی باشد و لازمه آن هم تعهد عمومی به قوانین و تأسی از خطوط نظم و ترتیب است و اکثریت جمعیت یک کشور را شامل میشود و خروجی آن نیز همان جنبوجوش و هیجان و انگیزه یک ملت برای زندگی خانوادگی و بهرهمندی از زیرساختهای رفاه اجتماعی است، اما دریغ و حسرتا که هرگز این چنین نیست و میبینم که برخلاف جهت حرکت آب، قدرت جریانسازیها دست اقلیتها است، اقلیتی که به هر ترتیب اهرمهای اثرسازیها را برای خود فراهم آوردهاند! ببینید، وقتی مثلا در بازار اقتصادی یک جامعه قیمت کالایی خاص بالا یا پایین میشود، امواجی که درپی آن شکل میگیرد، دامن اکثریت قریب به اتفاق آن جامعه را تر میکند، حال چه مردمی بهطور مستقیم مصرفکننده آن کالا باشند و یا اکثریتی هم نباشند، درحالیکه میدانیم این تغییرات و امواج آن توسط قشری معدود راه افتاده است، مثل قیمت طلا وارز و مسکن و خودرو و لوازم سنگین خانگی که شاید در واقع معدودی خاص ضرورتاً مصرف کننده روزانه آن هستند اما اکثریتی تماشاکننده باید تاوان موج گرانیهای ناشی از آن را تحمل کنند.
نوعاً، قیمت طلا هفتهها بود که در کشور سیر صعودی داشت و از گرمی حدود 500 هزار تومان اوایل سالجاری به گرمی حدود 950 هزار تومان در روزهای اخیر افزایش یافت! در تمام مدت سیر صعودی قیمت طلا اقلیت معدودی خریدار و فروشنده آن بودند اما گرانی طلا خیلی قیمتها را هم دنبال خود کشانید و بالا برد و مردم بیگناه هم تاوان آن را دادند. همین طلا امروز 16 تیرماه خبر رسید که در قیمت بهشدت افت کرده و در مسیر نزولی قرار گرفت، حال پی آمد آن چه خواهد بود، روزهای آینده معلوم میشود! اما مسأله این است، چنین کالاهای مهم و تأثیرگذار و بدون مشتری به چه دلیلی بیهیچ مانعی گران میشود وخرابی به بار میآورد و باز هم به چه دلیلی سریعاً به عقب برمیگردد و خرابیها را باقی میگذارد؟! گیریم که بخش کوچکی از گران شدن شوکآور طلا در بازار داخلی کشور ناشی از افزایش قیمت جهانی این فلز باشد ولیکن سؤال اینجا است که کجای بازار طلای ما جهانی است که متأثر از نوسانات جهانی باشد؟!
متأسفانه چنین مشکلاتی که تعداد آنهم کم نیست از همان مسائلی است که ما نداریم و دنبال گرفتاریهای خودمان هستیم اما برایمان میسازند و چون آیینه دق پیش رویمان میگیرند!