یادداشت
کرونا، شاید تنها واژه و مفهومی باشد که در درازنای تاریخ، با چنین سرعتی برقآسا، وارد فرهنگ لغت جهانیان شده باشد و بیاستثناء در زبان و گویش همه بشریت، راه یافتهباشد؛ آن هم بدون زور و تبلیغ.
دریچه ورود او وحشت و اضطرابی است که این ویروس پندمیک، در جان و تن ساکنان کره انداختهاست.
این هراس بیامان و وحشت دمادم فزاینده؛ اما قبل از هر گمانهزنی و شک و ابهام در شیوه پیدایش و نحوه گسترش آن، نشان از جاندوستی و تنازع بقایی است که انسانها را در طول هزاران سال و بلکه بیشتر حفظ و حراست کردهاست.
تا این جای کار، نه تنها این ترس و بیم بیهوده و ناباورانه نیست؛ بلکه اتفاقا ناشی از دفاع مشروع از حرث و نسلی است که هم در مکاتب بشری بر آن تأکید شده و هم ادیان بر آن مهر صحت گذاشتهاند.
شاید جالب باشد بدانیم، همانها که فلزلیس شدند و با تمسخر به جنگ این ذره میکروسکوپی رفتند، در ذهن خویش به اصل دفاع از جان و هراس از مرگ بدست این بیماری، باور دارند؛ اما راهکاری متفاوت با اکثریت جامعه و حتی هممسلکان و همروشان خویش، گزیدند.
سوابق فکری و عملی اینان در دفع و رفع و حل و عقد بسیاری از مسائل اجتماعی و فردی، نشاندهنده رفتار همواره متفاوت آنان با اکثریت جامعه است.
اما در این بازه زمانی، آنچه رفتار و کردار آنان را ناموجه، غیر قابل قبول و مهوع میکند، احتمال بالای اضرار به غیر است که عمل آنان را در شرع و عرف و قانون نکوهیده و نامعقول و حتی موجب ضمان میکند.
از این اندک کمخردان و ناتوانان ذهنی که بگذریم _که البته تعدادشان در دور و بر ما و از شرق تا غرب عالم کم نیست _ قاطبه بشریت به این نتیجه رسیدهاست که با تدبیر و عقلانیت به سوی مهار این بیماری ناجنس و نادیده برود.
آنچه این مصیبت را حادّ، بغرنج و خارج از اراده و قدرت علم کنونی بشر کردهاست، ناشناخته بودن آن از نظر نوع ترکیبات میکروبی نیست؛ بلکه سرعت جهندگی و قدرت پنهان و نهفتهای است که در چشم به هم زدنی، هم طیالارض میکند و از چین و ماچین به ینگه دنیا میپرد و هم رخنهای "تروآ وار" در روال عادی تمدن دارد. اگر به این سرعت و جهش برقآسا، درمانناپذیری فعلی و ناتوانی علم پزشکی را بیفزاییم، حاصلش همین سراسیمگی، حیرت، وادادگی و ترسِ مرگآوری است که دنیا را به کام خود کشیدهاست.
و این هراس، از اقتصادهای غولپیکر و بورسهای والاستریت تا دخمههای زیرزمینی دواعش را چنان درنوردیدهاست که نسخههای هشدار و پایشهای پزشکیشان کمابیش یکسان صادر شدهاست.
دغدغه " در خانه بمانیم"، ترند اول همه جهانیان و کل ابناء بشر شدهاست و میتوان گفت تنها جمله و اشتراک نظر و عمل اکثریت فرزندان بشر از گذشتههای بسیار دور تاکنون به شمار میرود.
رنج قرنطینه اما پس از هزارهها تنها شامل محکومان نیست و حاکمان و اغنیاء و پابرهنگان را برای نخستین بار همسفره کردهاست.
نیز هر چند آنها که قدرت سیاسی و تمکن مالی دارند، امکان مراقبت و حفاظت بیشتری در اختیار دارند؛ اما چه بسا به هول و هراس بیشتری دچار شدهاند.
این روزها؛ مرگاندیشی و یا مرگهراسی مشترکی که بشر و همه دستاوردهای هزاران ساله او را به چالش کشیدهاست؛ تمدن مدرن را خوار و خفیف کرده و از رونق و شتاب انداختهاست.
بشر سرگردان و هراسناک از مرگ، اما راه چارهای پیدا خواهد کرد؛ هر چند دور و دیر.
او در همه اعصار پیشین، راهبندهایی را کنار زده به صخامت اورست و راههایی گشوده به دوری آتلانتیک تا شرق دور.
علتالعلل این ترس و بیم اما میتواند غافلگیری و ناگهانی این واقعه باشد که راه تنفس او را به یکباره و با قدرت و هیبت فشردهاست.
کوچک دیدن ماجرا، بویژه از سوی حاکمان که به روزمرگی خو گرفتهاند و کمتر به نصایح آیندهپژوهان فرهنگی و اجتماعی و از جمله پزشکی و سلامت گوش میسپارند؛ موج فراگیری از ویروس کرونا را ایجاد کرد که از اپیدمی تا پندمی را کمتر از دو ماه بر همه ارض مسکون تحمیل کرد.
دولتها در طول تجارب گذشته خویش، فکرش را نمیکردند که یک ویروس ناپیدا، اینگونه کاسهکوزه اقتدارشان را به هم بریزد.
این بود که اکثرشان واکنشی کمابیش یکسان از خود نشان دادند؛ از انکار و تردید تا اخفاف و از کمبینی و ریزبینی تا رودررو شدن با واقعیت و پذیرش آن.
از بحث حاکمان و دولتمردان لایق و نالایق در این عرصه که بگذریم؛ اما طوفان کرونا که بگذرد؛ آنچه بر جای میماند، رنگ دیگری دارد. گفته میشود نه از آن هارت و پورتهای پیشاکرونا که دولتها را فعال مایشاء میدانست، اثری میماند و نه از آن جلال و جبروت مفسران خودخوانده خدای یکتا.
کرونا، جهان را چون مشکی چنان تکانیدهاست که هر که زندهبماند، خواهد فهمید؛ " یک من ماست چقدر کره دارد".همین.