بومیگرایی در گزینش نیروی انسانی به معنی اهمیت دادن به تعلق، شناخت و تعهد و سرمایه اجتماعی است که در پناه آن سرمایه های طبیعی و اقتصادی نیز حمایت میشوند.
در اصطلاحات نهفته میان واژهها گاه شبهههایی پیش میآید که موجب نتایج نامطلوبی میشود و از این جمله است اشتباه میان قومگرایی و بومی گرایی! بسیاری بر این باورند که بومیگرایی همان قومیتگرایی است در حالی که قومیت گرایی ویژگی جوامع بدوی است و بر قومیت و گاه پیوندهای خونی استوار است و بومیگرایی وبوم گرایی یک پدیدهی بدیهی و بر اساس سکونت وتعلق خاطر و فارغ از قومیت به شمار میرود!
به این منظور لازم است یکبار دیگر آنها را با هم تعریف و مقایسه نمائیم.
قومگرایی به معنای برتر دانستن یک قوم بر اقوام دیگر و به تبع آن برتری طلبی است. که از ویژگی های جوامع بدوی است و نشان از توسعه نیافتگی جامعه دارد. در حالیکه بومی گرایی یکی از ویژگیهای منبعث از طبیعت است و مبتنی بر امکانات موجود و تعلق به جغرافیا، تاریخ و فرهنگ است و در تمامی جوامع دنیا وجود دارد.
بومیگرایی از انتخاب شغل، همسر و دوست گرفته تا سبک زندگی چه به لحاظ مادی مانند ساختمان سازی و چه به جهت غیر مادی مانند احساس تعلق به زبان مادری جز لاینفک زندگی اجتماعی انسان است. حتی در جهان مدرن نیز در فرایند انتخاب یک شهردار غیر بومی بدیع بودن آن است که آن را در صدر اخبار قرار میدهد در حالیکه هزاران شهر و زیست بوم وجود دارند که این گونه نیستند.این موضوع با ضرب المثلی ترکی بسیار همنواست که: هزار چشم در می آید تا یکی بشود:"کور اوقلی"!
ویژگیهایی که باعث شده بومیگرایی در همهی عرصهها همچنان در همهی سبکهای زندگی حتی در جهان پست مدرن پابرجا بماند کارکردهایی است که دارد این کارکردها عبارت است از:
1- عادت: که بخش بزرگی از فرهنگ و سبک زندگی را شامل میشود و تغییر ناگهانی و بدونبرنامه ریزی دقیق در آن گاه مخاطرهآمیز است.
2- در دسترس بودن: که هزینه ها زندگی را کاهش میدهد.مثلاحوزه کاملا خصوصی هنگامی که با شلنگ آب شهری در حال آب دادن به گلها هستیم کمتر پیش میآید برای رفع تشنگی به یخچال مراجعه کنیم.در بعد کلان برای انتخاب مصالح ساختمان سازی، پختن غذا و انتخاب همسر به در دسترس بودن آن بیشتر از هر چیز دیگر در جهان توجه میشود.حتی همسرگزینیهای دور نیز غالبا در محیط های جغرافیایی مشترک مانند محل تحصیل و کار اتفاق میافتد.
3- احساس تعلق: که از سه جنبه مهم حائز اهمیت است: نخست تعلقات عاطفی که موجب آرامش درونی میشود.دوم احساس امنیتی که در وجود حس تعلق شکل میگیرد و سوم سرمایه اجتماعی که به لحاظ اهمیت بند جداگانهای را به خود اختصاص میدهد.
4- سرمایه اجتماعی: که متخصصان امور اجتماعی از جمله آسیبشناسان اجتماعی و متخصصان توسعه برای کنترل آسیبها و یا دست یافتن به توسعهی انسانی پایدار بر استفاده هر چه بیشتر از آن (سرمایه اجتماعی) که گاه قدرت تاثیرگذاری بیشتری از سرمایههای اقتصادی دارند تاکید میکنند.
5- شناخت : که پایه ای ترین اصل در برنامه ریزی و اقدام است بدست آوردن شناخت از دو راه بدست می آید زندگی و مطالعه که شناخت حاصل از مطالعه دقیق نیازمند روش و سبک علمی و صرف هزینه های مالی و زمانی فراوانی است که در شرایط فعلی جامعه ی ما به علت رواج مدرک گرایی و مخلوط شدن دوغ و دوشاب براحتی بدست نمی آید.
از اینرو باید گفت : بومی گرایی در گزینش نیروی انسانی به معنی اهمیت دادن به تعلق، شناخت و تعهد و سرمایه اجتماعی است.
* حمید خاورزمینی
دانش آموخته جامعه شناسی و عضو علی البدل شورای شهر همدان