موضوع تخریب 3 خانه مسکونی واقع در محله کبابیان توسط شهرداری موضوعی است که مناقشات و گفتوگوهای بسیاری در پی داشت.
هم در خصوص علت تخریب که ابتدا احداث پارکینگ اعلام شد و سپس دفع خطرات احتمالی ناشی از فرسایش ساختمان و هم در خصوص اصل تخریب شدن یا نشدن ساختمانها سخن بسیار رفته است.
شهرداری با اعلام اینکه این ساختمانها اساساً تاریخی نبوده است و در زمره آثار فرهنگی یا تاریخی ثبت نشده خود را محق در تخریب ساختمانها به قصد خدمترسانی و توسعه شهر یا دفع خطر از شهروندان میداند و فعالان اجتماعی با اعلام اینکه این ساختمانها متعلق به اواخر دوره قاجار و پهلوی اول بوده آنها را جزئی از داراییهای فرهنگی و تاریخی شهر میدانند.
اگر منصفانه به استدلالهای طرفین مناقشه نظر کنیم، سخن هر دو طرف را میتوان منطقی دانست.
بر اساس ضوابط شهری هر آنچه توسط سازمان میراث فرهنگی به عنوان اثری تاریخی ثبت شده است غیرقابل تخریب و خدشه است و ساختمانهای مورد مناقشه از آن جهت که به ثبت سازمان میراث نرسیده بود از این قاعده مستثنی و قابل تخریب بوده، از نگاه شهرداری، برای این سازمان آنچه در اولویت است حفظ سلامت و رفاه شهروندان است و کسب بیشترین سود از امکانات موجود به نفع شهر.
از نگاه فعالان مدنی و معترضین نیز آنچه اهمیت دارد حفظ بافت سنتی شهر و بهسازی و مرمت آثار قدیمی اعم از ثبت شده یا ثبت نشده به قصد حفظ هویت شهری است.
صرفنظر از اینکه آیا این ساختمانها قابلیت ثبت به عنوان میراث تاریخی و فرهنگی را داشته است و سازمان میراث فرهنگی آن را به ثبت نرسانده یا از چنین قابلیتی بیبهره بودهاند ذکر این نکته مهم است که بر اساس ضوابط موجود تنها آثاری قابلیت ثبت به عنوان میراث فرهنگی و تاریخی میباشند که اولاً سابقهای بیش از 100 سال داشته باشد و در ثانی دارای ویژگیهای هنری یا فرهنگی خاص باشد.
از آنچه در میان گفتههای منتقدان ردوبدل میشود، اینگونه برمیآید که ساختمانها متعلق به اواخر دوره قاجار یعنی دوره سلطنت احمدشاه و دوره سلطنت رضا شاه بوده است که از این جهت احتمال اینکه قدمت این ساختمانها بیش از 100 سال باشد بسیار دور از ذهن مینماید.
اما نکته مهمتر دقیقاً از همین جا شروع میشود. اینکه سازمان میراث فرهنگی و شهرداری تنها وظیفه حفظ آثار ثبت شده را دارند یا وظیفه حفظ آثار قدیمی جهت ثبت در آینده را نیز به عهده دارند؟
به عبارت دیگر آیا شهرداری و میراث فرهنگی فقط میراثدار تاریخ و فرهنگند یا باید میراثساز تاریخ و فرهنگ هم باشند؟؟
طبق قانون سازمان میراث فرهنگی فقط وظیفه شناسایی و ثبت آثار و حفاظت از این آثار پس از انجام روال ثبت را بر عهده دارد و شهرداری هم اساساً وظیفه مشخصی در این خصوص جز آنچه در قالب طرحهای مصوب گنجانده شده است بر عهده ندارد که البته در این مورد خاص به وظیفه مصوب شده خود هم عمل نکرده است.
اما آیا همین وظیفه نداشتن به معنای مجوزی برای سکوت است؟
آیا تعیین نشدن وظیفه قانونی یعنی چشم بستن بر تخریب و دستور تخریب دادن؟
تقاضا دارم به این نکته دقت نمایید.
برای ثبت یک ساختمان قدیمی در میراث فرهنگی باید حداقل 100 سال از احداث آن گذشته باشد.
یعنی یک ساختمان 90 ساله که اتفاقاً در نگاه منفعتگرا، ساختمانی کلنگی و مخروبه و ارزانتر است به سادگی قابل تخریب است.
یعنی هر فرد یا سازمانی که خواست باید تا قبل از ورود ساختمان به مرز زمانی مورد نظر قانونگذار آن را تخریب کند تا با پاک شدن صورت مسأله اساساً پای میراث فرهنگی و مسائل مربوط به آن کلا از موضوع بریده شود.
نتیجه این نگاه و این قانون چه خواهد بود؟
نتیجه کاملاً ساده و قابل پیشبینی است.
ما هیچ اثر تاریخی و فرهنگی برای آیندگان باقی نخواهیم گذاشت چون قبل از تاریخی شدن همه را تخریب کردهایم.
با این شرایط ما برای آیندگان میراثساز نخواهیم بود تنها میراثدار دورهای هستیم که نتوانستهایم آثار آن دورهها را تخریب کنیم و آن آثار از دست نبود قانون جان سالم به در بردهاند. مثل تخت جمشید یا همین میدان مرکزی همدان.
بر این اساس آیندگان هیچ اثر قابل لمس از دورهای در تاریخ را در دست نخواهند داشت و تنها باید به عکس یا فیلم یا روایت بسنده کنند.
به نظر میرسد وقت آن رسیده است در کنار تمامی وظایف سازمان میراث فرهنگی یک وظیفه جدید برای این سازمان تعریف شود. وظیفه آنکه این سازمان در هر شهر در فاصلههای زمانی معین، ساختمانها، بناها و آثاری که میتواند در آینده جزيی از هویت فرهنگی یا اثر تاریخی دوره حاضر باشد را ثبت و وظیفه حراست آن را بر عهده گیرد. در همین شهر همدان هستند ساختمان هایی که از لحاظ نوع معماری اثری بدیع محسوب میگردد که بلاشک 50 سال دیگر آثاری قابل افتخار خواهند بود.
جدای از این موضوع یکی از مسائلی که در همدان با آن مواجهیم از دست رفتن بافتهای سنتی زندگی شهری است.
آنچه در همدان از آنها به عنوان چمن یاد میشود مانند چمن چوپانها، چمن کبابیان و چمن کُلپا و یا محلههای آقاجانی بیک و حاجی آخرین نمونههای موجود از فضای زندگی شهری در دوره قاجار است. با توجه به سال احداث میدان مرکزی و طرحریزی نقشه شهر همدان که مربوط به اوایل حکومت رضاشاه میباشد، این محلهها نمونههایی است بازمانده از مدل زندگی مردم همدان در دوره قاجار و در بازه زمانی قبل از احداث میدان مرکزی شهر همدان و اگر احداث میدان مرکزی شهر و بلوارهای ادواری آن را آغاز شهرسازی مدرن در همدان بدانیم از این جهت این محلهها را میتوان نمونههای شهرسازی سنتی در همدان نامید. از این جهت حفظ، مرمت و احیای بافت و ساختمانهای موجود و هویتبخشی جدید به این محلات از اهمیت بسیار بالایی از جهت میراثسازی و میراثداری برخوردار است.
* عضو علیالبدل شورای شهر همدان