هفته كتاب و كتابخواني با چراغ خاموش از شهرمان در حال عبور است. اطلاعرساني چندان ملموسي در اينباره صورت نگرفته است. گويا برنامهاي هم براي جلب نظر معدود علاقمندان به كتاب به شكل برپايي نمايشگاه و تجليگاه تازههاي انتشاراتي تدارك نشده باشد. البته اين قاعده ناگزير براي جماعت كتابخوان در هر شهر و ديار چندان هم بازدارنده نيست، چه آنان كه شهد مطالعه و انس با كتاب در جانشان خوش مينمايد، رهرواني هستند استوار و پايدار كه ره خود را خود ميجويند و نميمانند. همانگونه كه كتاب هم ره خود ميرود و چون زلالي جوشان در هيچ مانعي نميماند. سخن آن سالك است كه گفته بود «تو راه بر ما مبند، ما آخر راه خود ميجوييم». غرض از همپايي و چراغ براي اين است كه بيخبران را به راه آوريم و راه و رسم سالكان آشكار سازيم.
عادت به مطالعه و ورود به فرهنگ كتابخواني از تمام راه و رسم سوادآموزي و مدركگرايي جداست. سختترين مراحل تحصيل و دوران مدارج علمي را ميتوان در مقطع ويژهاي از عمر سپري كرد اما كدام لذت است كه همراه كتاب پاياني داشته باشد و كدام عمري است كه بدون آميخته با فرهنگ كتابخواني قوام گيرد و حاصل دهد.
اينگونه است كه ريشه كتاب با هيچ مشابهسازي و كجرويهاي فرهنگي در نهاد انسان نميخشكد. نميشود چنين توجيه كرد كه چون عصر ارتباطات است و يك دوره كامل شاهنامه فردوسي را ميتوان در حافظه فلان سايت جهاني رؤيت كرد و نيازي هم به كتابخانه و جابهجايي چنين محموله نميماند.
انس با كتاب تنها يك رويه انتقالي نيست كه با جايگزيني سرگرمكنندهاي پايان بگيرد. دانش با كتاب و كتاب با دانش همزاد و لازم و ملزوم هم آمدهاند و ماندهاند. اين نيست كه كتاب بگذاري و بازيچهاي برداري اگرچه چنين باشد اشكال كار از جاي ديگر است، بلكه راه بسته باشد. شايد كاغذ را گران ميفروشند. شايد بد چاپ ميكنند، يا دير چاپ ميكنند، نكند كه فرصت نميكنند. هيچ فصلي براي كتاب بهتر از فصل بهار نيست. حتي پاييز با تمام زيباييها و رنگهايش در كتاب تنها يك داستان غمانگيز بيش نيست و ميگذرد اما فصل شكوفههاي بهاري هميشه در كتاب خواندني و پايا ميماند. كتاب را راه بدهيد او خود ميرود.