مدتی میشود که فیلم سینمایی بامبالا برای بچهها روی پرده سینما رفته است.
مدیران بسیاری از مدارس خانوادهها را تشویق به دیدن این فیلم میکنند و بهنوعی یک روز از وقت مدرسه را برای بردن دانش آموزان به سینما برای دیدن این فیلم اختصاص میدهند.
نگرانی و اضطرابی که دانشآموزان در مدارس به دلیل جدایی پدر و مادرشان و یا اختلاف آنها باهم ایجاد میکند گواه آن است که هنوز نظام آموزشی ما در بسیاری از مسائل تربیتی آنچنانکه بایدوشاید وارد نشده است.
البته از این قبیل اتفاقات در مدارس استان و کشور کم نیستند و قطعاً شاکله آموزشوپرورش نشان از آن دارد که تعلیم در کنار تربیت حائز اهمیت است.
در یک روز سرد زمستانی برای بررسی ابعاد تربیتی این فیلم همراه دانشآموزان یکی از مدارس راهی مدرسه شدم.
فیلم سینمایی بام بالا اثری در ژانر ماجراجویی با موضوع تلاش کودکان برای رسیدن به آرزوها و تأثیر عشق و محبت در صلح و دوستی بین آدمهاست.
داستان فیلم درباره عروسکی به نام بام بالا است که آرزوهای بچهها را برآورده میکند. امیرعلی و حنا خواهر و برادری هستند که بزرگترین آرزویآنها آشتی کردن والدینشان است. بام بالا و پدربزرگ به آنها کمک میکنند تا به آرزویشان برسند. میزان ترس و خشونت فیلم کم است.
در جریان این قصه، واژه "دوستت دارم" که متأسفانه حتی گفتن آن بین خانوادهها کم شده است، به بچهها یاد داده میشود. همچنین در این فیلم کارگردان ازاینجهت به طبقه مرفه پرداخته که رنگ و لعاب بهتری در این طبقه اجتماعی به چشم میآید. در بخشی از فیلم، بام بالا همه بزرگسالان شهر را تبدیل به مجسمه میکند و شهر پر میشود از کودکان شاد و خوشحالی که در نبود امرونهیهای بزرگترها هر کاری دوست دارند، انجام میدهند.
شادی بچهها در نبود والدین، هرچند هشداری به پدر و مادرهای سختگیر و کنترلگر است، اما ممکن است در ذهن فرزندتان پرسشهایی ایجاد نماید. پرسشهایی از قبیل اینکه اگر همیشه بزرگترها نبودند، بهتر نبود؟ چرا بزرگترها آنقدر بچهها را از کارهای دلخواهشان محروم میکنند و...
لازم است برای جواب دادن به این پرسشها آمادگی ذهنی داشته باشید.
درسکانسهای مختلف فیلم نظیر جشن تولد خیالی، خانه سالمندان، منزل امیرعلی و... رقص و آواز به نمایش درآمده است که برای دانشآموز شادیآور است.
در فیلم سینمایی "بام بالا" تولید سال 1399 ایران، که ازجمله فیلمهای در حال اکران سینما در روزهای اخیر به شمار میرود خواهر و برادر دوقلویی که در شب تولد 8سالگیشان، متوجه اختلاف بین والدین و تصمیم مادر برای ترک خانه میشوند، تصمیمهایی را برای خود میگیرند.
پدرومادر این 2 فرزند آنقدر درگیر اختلافات خود هستند که تولد بچهها را فراموش کردهاند. امیرعلی در پشتبام با یک نقاشی کیک، برای خواهرش تولد میگیرد. 2 کودک ناراحت و نگران به دنبال راهی هستند که مانع رفتن مادر بشوند.
در همین حین اتفاقات عجیبی برای آنها رخ میدهد و درنهایت عروسکی به نام بام بالا وارد اتاق آنها میشود. این عروسک وظیفه تحقق آرزوی بچهها را به عهده دارد. بچهها آرزویشان را که آشتی پدر و مادر است با بام بالا مطرح میکنند اما عروسک نمیتواند این آرزو را برآورده کند.
بچهها تصمیم میگیرند به کمک بام بالا و آریا پسر همسایه، به خانه سالمندان بروند تا با آوردن پدربزرگ، والدینشان را باهم آشتی بدهند. طی ماجراهای بسیاری این اتفاق رخ میدهد و درنهایت با آشتی پدر و مادرِ امیرعلی و حنا، فیلم پایان مییابد.