در حال حاضر مهمترین دغدغه و نگرانی هر جوانی ترسیم «چشمانداز» و «سخن از آینده» است.
اگر دانشجوست حتماً از خود قرار است فردا با آنچه از این دانشگاه به دست میآورم چه کنم و اگر فارغالتحصیل باشد از خود میپرسد قرار است با این مدرک و آنچه در دانشگاه پشت سرگذاشتهام چه کنم و چگونه زندگی خود را بنا کنم.
معیشت و توان تأمین آن مهمترین پرسش پیش روست. بدیهی است که این سؤال، مثل سکهای دو رو دارد. روی نخست انتظارات دانشجو و روی دیگر انتظارات جامعه از دانشجو و فارغالتحصیلان آینده است.
وقتی آمارهای رسمی خبر میدهند که نرخ بیکاری جمعیت فارغالتحصیل یا در حال تحصیل در سال ۱۳۹۲ برای گروه مردان و زنان در کل کشور 9/18 درصد، برای گروه مردان 8/12 درصد و برای گروه زنان 3/31درصد بوده است این موضوع ابعاد دیگری مییابد.
همه ما چه به آمار دسترسی داشته باشیم و چه نه، دستکم در خانواده خود عزیزی داریم که در جست وجوی کار است. وقتی نگاهی به آمارها بیندازیم به زبان ریاضی میفهمیم که بیکاری به چه نگرانی عمیقی تبدیل شده است. اما وقتی ببینیم که بیکاری در میان کدام دسته از فارغالتحصیلان بیشتر است بررسی این موضوع نیز متفاوت میشود.
به گزارش خبرآنلاین، بر اساس آمار رسمی کشور در سال 1394 نرخ بیکاری در گروه زنان در بین گروههای عمده رشته تحصیلی، به ترتیب مربوط به رشتههای تحصیلی حفاظت محیط زیست 57/7 درصد، کشاورزی، جنگلداری و شیلات 2/56 درصد و معماری و ساختمان سازی 5/55 درصد بوده است.
بیشترین نرخ بیکاری در گروه مردان در بین گروههای عمده رشته تحصیلی، به ترتیب مربوط به رشتههای تحصیلی علوم کامپیوتر (3/22 درصد)، صنعت و فناوری (8/21 درصد) و معماری و ساختمانسازی 8/20درصد است.
حال با تکیه بر این آمار ببینیم چرا وضعیت بازار کار برای این دسته از دانشجویان خراب است.
بدیهی است با توجه به آنچه در 8 سال دولت نهم و دهم بر ایران گذشت و تحریمهای ظالمانه کشورهای غربی نیز بر آن دامن زد عملاً حوزه صنعت در کشور ما دچار رکود شده و این روزها بیش از هر زمان دیگری میدانیم حال تولید در کشور خوب نیست. اما چرا در حوزه علوم کامپیوتر و یا معماری هم با خیل بیکاران مواجهیم باز هم پرسشی است که نیازمند بررسی است.
شرایط حال حاضر کشور نشان داده است که دولت به تنهایی نمیتواند و قادر نخواهد بود که برای همگان کار ایجاد کند تا افراد، پس از تحصیل و کسب دانش، شغلی داشته باشند.
آنچه به نظر در میان این بحثها، بیکاری فارغالتحصیلان و ناتوانی دولت به عنوان ایجادکننده مشاغل حلقه مفقوده است «کارآفرینی» و «خلاقیت» است.
اگر قرار باشد دانشجویان که عموماً از جوانی و شور و هیجان نیز برخوردارند نتوانند قوه «خلاقیت» خود را به کار ببندند و از دل آن طرح نو دراندازند و این طرح نو را به مسیری هدایت کنند که از آن کار، اشتغال و تولید هم حاصل شود عملاً نمیتوانیم از بنبست بیکاری فارغالتحصیلان خارج شویم.
در همین راستا نیز ما باید بتوانیم فشار بیکاری را از دوش دولت برداریم، زیرا از یک سو دانشجویان انتظار دارند دولت معضل و دغدغه آنها را اولویت خود برشمرده و حل کند و اگر چنین نشود انتظار سرخورده جوانان عواقب نامناسبی خواهد داشت. هم باید بتوانیم زمینههای کارآفرینی را چنان فراهم کنیم که زمان زیادی در انتظار صرف نشود.
به همین دلیل نیز قوانینی نیاز داریم که حمایتگر و تسهیلکننده کارآفرینی باشند نه آنکه به سمت فربهتر کردن دولت و انحصارها دامن بزنند، بنابراین روز دانشجو را نباید صرفاً به آرمانخواهیهای معمول گذراند و اندکی لازم است به واقعی کردن بسیاری از حرفها و شعارها پرداخت.