■ مسائل فرهنگي، اجتماعي و محيطزيست در شهرها مغفول مانده است
مقررات ملي ساختمان نگاه حداقلي به بعد معنوي انسان را دارد و بخصوص بعد رواني و اخلاقي شهر، به عنوان مظروف انسان.
در طرحهاي جامع و تفصيلي و در مرحله اجراي آن کاملاً به شهر کالبدي نگاه کرده و تغييرات بعدي آن هم در جهت درآمدزايي است.
باغ و پارک و کاربري آموزشي و ورزشي تغيير ميیابد و شهروند را به چندين کيلومتر خارج از شهر حواله ميدهد. در مرکز محله يک سالن يا يک زمين کوچک ورزشي نيست و در چند کيلومتري شهر استاديوم چندميلياردي ساخته ميشود که رو به ويرانیست (بودجهريزي کشور و حکمراني شهري آن هم مشکل دارد.)
در اجراي مبحث سوم مقررات ملي مراقب پله فرار و فاصله پنجرهها از لحاظ سرايت دود و آتش هستيم و مصالح آتشزا و اشتعالزا را ممنوع ميکنیم و در ضد آتش و دود را اجبار ميکنيم، اما در ضد صوت خير!، در مقررات ملي در مباحث مختلف مواظب مسائل آتشزا و مخرب اخلاق و رفتار براساس نوع طراحي شهر و معماري و جزئيات آن نيستند.
براساس آمار داده نشده از آتشسوزي در ساختمانهاي نوساز مسکوني که داراي وسايل ايمن هستند مقرراتي قطور نوشتيم و ساختمانها را به ايستگاه آتشنشاني تبديل کرديم و در مانورهاي تبليغاتي نيامديم يک ساختمان را آتش بزنيم ببينيم اين سيستمها در زمان حريق کار ميکنند؟ و غافل از هزاران پلاسکو در ايران هستيم که عزيزان آتشنشان را در زير آوارهاي سوزان خود مدفون کرد. "روحشان شاد".
شهر مبتني بر عقلانيت و اخلاق بايد ساخته شود نه براساس ضوابط و مقررات خشک؛ سازندگان اگر خود را حافظ مال ديگران بدانند و اخلاق را در حرفه ساختوساز رعايت کنند، ساختمانها حتماً با کيفيت بالا تحويل خريدار ميگرديد، همچون در دوره سنتی شهرداران ما از کمبود درآمد گلهمند هستند، اما کسي توضيح نداده چرا زماني که بلديه و نفت نداشتيم امپراتور و تمدنساز بوديم و شهرهاي زيبا، کارآمد، ماندگار و به قول امروزيها تابآور داشتيم.
چندينبار با شورای اسلامي شهر و شهرداري درخصوص دفترچه عوارض بحث کرديم که اگر قصد فروش شهر را داريد آن را به قيمت خوب بفروشيد!
همه اصناف وارد ساختوساز شدند به عنوان بسازبفروش و با دادن عوارض حداقل به شهرداري با قيمتهاي نجومي واحدهاي بيکيفيت تحويل شهروندان ميدهند در شغل اصلي خودشان بايد به تعزيرات، بهداشت و صنف خود پاسخگو باشند، اما در صنعت بسازبفروشي پاسخگوي کسي نيستند و کيفيت آن را کسي چک نميکند و خدمات مهندسي با تخفيف ۶۰ الي ۷۰ درصد توسط بسازبفروش خريداري ميشود و درنهايت با سود چندصد درصد واحدهاي ارزانسازِ خود را بسيار گران ميفروشند. پس جاي تعجب ندارد همه اصناف با مشارکت و شکلهاي مختلف با اندک سرمايه به دنبال ساخت چند واحد هستند و بعد از ساخت يک آپارتمان و دريافت سود سرشار به جرگه سرمايهداران شهر اضافه ميگردند و به خود اجازه ميدهند به عنوان ولينعمت مردم در ارتباط با شهر و معماري اظهارنظر کنند و از کمبود زمين و گراني مسکن و کوچک بودن شهر و رشد کمجمعيت سخن بگويند. نتيجه آن همين محلات، شهرها و معماري مبتذل ميباشد که با نمای رومي و شبهرومي با چند تا قوس کوچک و بزرگ آن را بزک کرده و بلبل رنگ شده را به جاي قناري به خريدار ميفروشند که بعداً هم مشخص ميگردد بلبل نبوده و گنجشک بوده چون خود سازنده فرق بلبل و گنجشک را هم نميدانسته است!
اما همه اينها مقدمهاي بود براي موضوع ديگري که روح و روان و اخلاق شهر را ويران کرده است.
بله واحدهاي شمالي!
واحدهاي شمالي هميشه در ديد و اشراف واحدهاي جنوبي هستند و هميشه مجبورند پرده را کشيده و از نور و تهويه بيبهره باشند و در قسمت شمال هم از نورگير(پاسيو) نوري دريافت نکرده و تهويهاي هم صورت نميگيرد. نور و گردش هوا از اصول پايدار شهرها و معماري سنتي ماست.
انسان را به عنوان خليفها... اجباراً با گرفتن پول هنگفت در واحدهايي اسکان داديم که ارزش سکونت ندارند و اخلاق و رفتار آن را تحتشعاع قرار داده است.
شهر را به گونهاي طراحي و طرحريزي کرديم که 50 درصد آن را زمينهاي شمالي شامل ميشود؛ به عبارتي نيمي از واحدهاي شهر نور و تهويه کافي ندارند.
- مقررات ملي و مشاوران و مديران شهري نگران سرايت آتش و دود به پنجره کناري هستند (آماري از آن آتشسوزي فرضي و رؤيايي نداريم)، اما:
- نگران سرايت بوي جوراب مرد همسايه به اتاق خواب دختر جوان و بالغ همسايه نيست!
- نگران سرايت سروصداي اتاق استراحت و خصوصي والدين همسايه به همسايه ديگر از طريق پاسيو و ديوار کاغذي مشترک نيست.
- نگران سرايت صحبتهاي خصوصي اتاق خواب والدين به فرزندان از طريق پاسيو نيست.
فاصله عمودي پنجره همسايه با همسايه ديگر در پاسيو حداکثر ۱/۵ متر هست (حتماً در اين فاصله صدا منتقل نميگردد.)
50درصد از شهرها، انسان را به سعادت نميرسانند، بلکه به شقاوت رهنمون مينمايند و اينگونه خانهها مربي خوبي براي فرزندان ما نيستند، اما در معماري و شهرسازي سنتي انسانها با حيا، معتقد و محجوب تربيت ميشدند.
در شهرها هم مردم به جاي مسجد، حسينيه و سقاخانه به بانکهاي سربه فلک کشيده شيشهاي و آپارتمانهاي بزکشده همان سرمايهدار يک شبه که توضيح دادم اقتدا ميکنند.
شهر را با سطح اشغال ۶۰ درصد ساختيم و به ۷۰ درصد هم ميرسد که جايي براي درخت و سبزه نيست و همچون نمای رومي دنبال بزک کردن شهر سردسير با بام سبز هستيم.
اگر دنبال شهر ایرانی اسلامی(شهر مطلوب- حیات طیبه) هستیم نخست باید الگوی ساخت مسکن را تغییر دهیم و مشکل زمینهای شمالی را حل کنیم.
* محمدمهدي سروش
انديشمند و نظريهپرداز در حوزه معماري و شهرسازي ايراني اسلامي