هفته جوان فرصتی را پیش آورده است تا بار دیگر از دغدغه نسلی بنویسیم كه چشم امیدها را به آینده دوختهاند؛ آیندهاي که معلوم نیست به سن جوانی آنان کفاف دهد یا اینکه به سن جوانی کودکانشان برسد.
عصر روز جمعه بهاری در پارک منتهی به دانشگاه بوعلی همدان نشسته بودم که چهره چند تن از جوانان در کنار چند میانسال و پیرمرد حاضر در پارک مردم، نظرم را به خود جلب کرد و این بهانهاي شد تا سطور زیر را بر روی کاغذ بیاورم.
ابتدا چهره این جوانان را توصیف ميکنم.
یکی از آنها در نقطه خلوت پارک روی صندلی نشسته و دستش را به زیر چانهاش گذاشته بود. او با چهرهاي درهم به نقطهاي خیره شده و در حال فکر کردن بود.
جوان دیگری در نقطه دیگري نشسته بود و با دوستش از وضعیت موجود ابراز نارضایتی ميکردند؛ از لحن و چهره آنها مشخص بود که بسیار نگران و آشفته بودند.
در جايی دیگر جوانی هندزفری موبایلش را در گوشش گذاشته و به قول معروف ژست جوانان عاشق را گرفته بود.
جوان دیگری روی چمنها نشسته سرش را روي 2 دست گذاشته و معلوم نبود که چه حالی دارد و از چه چیزی دلنگران است.
کمی آنطرفتر افراد میانسال و یا سالخورده را دیدم که وصف حال آنها زیباتر بود.
چند تن از این افراد به صورت گروهی به بازی شطرنج مشغول بودند و گاهی سر برد و باخت با یکدیگر چانه میزدند.
عدهای هم اشعار باباطاهر، حافظ و سعدی را ميخواندند گویا با هم مسابقه شعرخوانی داشتند.
پیرمرد عصا به دستی هم یک رادیو در دست گرفته بود و آهنگ دلنوازی را که از آن پخش میشد را با صدای بلند گوش میداد.
عدهای هم در مورد مسائل روز دنیا با هم میزگرد تشکیل داده بودند.
با دیدن این صحنه از افراد شاد اما سالخورده خوشحال شدم اما به حال جوانان همشهریام افسوس خوردم.
سؤالی که آن لحظه به ذهنم خطور کرد این بود که چه بر سر جوانان کشورمان آمده که اینگونه غمگین و نگران به نظر ميرسند؟ آنهم جوانانی که اکنون در حال تحصیل در دانشگاهها هستند.
در صحبتی که با عدهاي از این جوانان داشتم به این نتیجه رسیدم که دغدغه اصلی این جوانان نگرانی از سرنوشتشان در آینده است.
وضعیت بیکاری، اعتیاد، حتی وضعیت منابعی که روبه اتمام است در کنار هزار مشکل دیگر که همگی گریبانگیر جوانان معصوم کشورمان شده، آنان را به نوعی دچار سرخوردگی و نگرانی کرده و روحیه جوانی و جوان زیستن را از آنان گرفته است.
زمانی بود كه افراد سالخورده به جوانان میگفتند كه قدر و قیمت جوانیتان را بدانید اما انگار حالا باید بگوییم قدر میانسالی را بدانید که جوانی بد دورهاي است.
جوانان اکنون مياندیشند آیا در آینده نه چندان دور چیزی از منابع و امکانات کشور برایشان باقی خواهد ماند که آنان هم مانند پدرانشان زندگی کنند یا فقط باید در آینده تماشاگر کمبودها و قحطیها باشند!
چه کاری برای جوانان کردهاند جز چند برنامه آبکی؟
اعلام یک روز به عنوان روز جوان فقط گریزی است برای خالی نبودن عریضه طولانی عنوان روزها،در غير اين صورت در این روز و روزهای دیگر چه کاری برای جوانان انجام شده به جز اجرای چند برنامه آبکی با چند سخنرانی وقت پرکن.
این گفتههاي عباس غلامی یکی از جوانان حاضر در این پارک بود.
او میگوید: امروز جوان ایرانی وقتی متوجه وضع خودش در مقایسه با وضع پدرش میشود، میفهمد که راه طی شده پدر را با تلاش مضاعف هم نمیتوانند طی کند.
مهدی شیری هم در ادامه میگوید: اگر از دغدغهها و نگرانیهاي جوانان ایران زمین برای آینده بگوییم بسیار زیاد است اما 2 دغدغه اصلی ما کار و توانایی ازدواج است که اکنون بسیاری از جوانان ممکن است در حسرت این 2 به راههاي فرعی ناسالم روی بیاورند.
او ميافزايد: یک جوان امروزی اگر به قول معروف پارتی نداشته باشد، جزو قشر مرفه بیدرد نباشد، چگونه ميتواند با دست خالی وارد بازار کار شود و برای امرار معاش کسب درآمد کند. حال اگر فرض را بر این بگذاریم که توانست با عبور از هفت خوان رستم از سد بزرگ کار گذر کند، با این شرایط چگونه باید خیالش آسوده باشد تا با این حقوقهای اندک بتواند تشکیل زندگی بدهد.
امیر شیری هم جوان دانشجوی مهندسی عمران است که معتقد است: با تدبیری که مسئولان داشتهاند، قیمت مسکن در کشور آنقدر سر به فلک کشیده است که دیگر جوانان نمیتوانند در ذهنشان خانهدار شدن را تجسم کنند و در کل باید قید خانهدار شدن را بزنند. هر روز صبح که از خواب بیدار ميشویم قیمتها بالا و بالاتر ميرود. با وضعیتی که برای جوانان این خاک و آب به وجود آمده است، چگونه این افراد ناامید، فردای کشور را اداره خواهند کرد، خدا میداند؟
شیردل ميگويد که همیشه مسئولان ما، به دنبال استفاده ابزاری از جوانان هستند و توجهی جدی به دغدغهها و نگرانیهاي آنها نمیکنند و فقط در حد شعار بیاناتی را میگویند و در روز جوان هم به صورت روتین چند برنامه به نمایش میگذارند.
علیرضا زارعی هم دانشجوی ترم آخر رشته تأسیسات است كه بيان ميكند: كدام سازمان و نهاد و وزارتخانهاي را سراغ دارید كه با جوان سروكار نداشته باشد. از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اجتماع، همه چیز در این كشور آكنده از جوانان است اما آیا جوانان در رأس همه این امور هستند؟ آیا مسئولان به میان جوانان میآیند تا از آنان در مورد مشکلات راه حل بپرسند یا تنها در جلسات برای خودشان تصمیم غیرعملی میگیرند.
دانشجوی دیگري که به قول خودش 3 سال است کارش خواندن آگهی استخدام روزنامههاست نیز میگوید: در سرزمین ما جوانی، جوانی كردن و جوان ماندن سخت است وگرنه هركسی پس از نوجوانی، لاجرم جوانی است برنا. مسأله این است جوانی كردن و آیا جوانان کشور ما با این همه مشکل توانستهاند جوانی کنند؟!
مهران افشاری در ادامه میگوید: قدیميها به ما میگویند قدر و قیمت جوانی خودتان را بدانید غافل از اینکه دوره ما جوانی همان پیری است و در دوره آنها جوان به واقع جوان بود.
اصغر مهرابی هم جوانی است که در پارک مردم همدان روی چمنها نشسته و معتقد است: جوانی كردن واژهاي است لیز. مثل صابون آب خورده. به دست نیامده از دست ميرود؛ جوانی كردن پدیدهاي است عجیب، پیچیده و تا حدودی ناممكن.
آنچه مسلم است این است که مسأله امروز جوانان جوانی نیست. مسأله همان است كه گفتم، جوانی كردن.
چقدر روزنهاي برای امیدوار بودن جوانان به آینده فراهم کردهایم! چقدر راه و هدف برای رفتن و رسیدن و چقدر انگیزه و امكان برای ماندن و جوانی كردن به وجود آوردهایم!
به خیابانها و كوچهها، به معابر و چهارراهها، به استادیومها و سكوها به لابه لای این جمعیت پیادهروها نگاه كنیم و فراموش نكنیم زندگی آن جوانی كه امروز در تنگناهای آگاهانه و ناخودآگاه رنگ عصیان و یا هاشور بیخیالی ميخورد، آینده سرزمینی است كه دوستش داریم.
آن كسی كه از جوان توقع میانسالی و جاافتادگی دارد. آن كسی كه جوان را از جوانی كردن برحذر ميدارد، آنكه نمیداند برای جوان امروز مرز تحمل برخی برنامهها و شعارها به پایان رسیده و زمان، زمان عمل جوانانه برای جوانان است. همه و همه در یك سمفونی كشدار مينوازند كه نامش بیتوجهی است.
اگر ما خواهان این هستیم که با توجه به سند چشمانداز 20 ساله ایران ۱۴۰۴ کشوری پیشرفته و مدرن باشد از اکنون باید فکری اساسی برای جوانان این مرزو بوم بکنیم تا جوانان ما در هر سطحی آسوده خاطر و به دور از دغدغه، زندگی خود را سپری کنند تا در آینده، ایران عزیز ما در جهان سرافراز باشد و چه بهتر که مسئولان امر به جای دادن شعار درخصوص جوانان بیشتر به فکر عمل کردن باشند و سعی کنند به گونهاي گام بردارند که هرچه بیشتر دغدغهها و نگرانیهاي جوانان ایران زمین برطرف شود تا آنها با خیالی آسوده در سازندگی و پیشرفت ایران سهیم باشند.