قرن حاضر به لحاظ پیچیدگی و فراوانی تکنولوژی، در پیشانی پیشرفت و سیر توسعه ادوار زندگی بشر قرار گرفته است . پیشرفت علوم گوناگون و ورود تکنولوژی در جوامع بشری ارتباط تنگاتنگ و دو سویه با آگاهی انسان نسبت به استعداد و اعجاز عناصر حیاتی روی زمین دارد، به این معنی که ذهن فعال بشر در سیر زمان منجر به ابداع و اختراعات و همچنین تکمیل تکنولوژی های شناخته شده میشود و از سویی به لحاظ استفاده انسان از تکنولوژی است که سبب تحولات اجتماعی و شکلگیری نظام نوینی در حیات و فعالیت جوامع انسانی خواهد بود.
نتیجه چنین استدلال این است که حیات بشری دائم در تحول و نوآوری است و سکون و رکود را برنمیتابد و در این رهگذر اخلاق و تربیت نسل های جدید نیز خواسته و ناخواسته تابعی از متغیرات زمانه های حال می باشد و هیچ راه گریزی هم از این ماجرا نیست. بنابراین نسلهای بشری در طول دوره های گوناگون متأثر از فرهنگ و بینشهای اجتماعی خود تربیت شده و بزرگ شدهاند و سطح آگاهی و بینش انسانها در اداور مختلف بیانگر سطح دانش و پیشرفت اجتماعی و همچنین فرهنگ عمومی در هر دوره خاص میباشد .
البته تربیت نسلها در جوامع مختلف تابعی از نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش و مراکز آموزش عالی و تمام سازمانها و نهادهای فرهنگساز نیز است و بستگی دارد شالوده تربیتی حکومتها در چه سمت و سویی باشد و دامنه نفوذ و تأثیر تربیتی نظام فرهنگی جامعه بر نسلهای در حال رشد با چه کیفیتی رقم بخوزد . اما در کنار تمام این عواملی که سازنده روح و روان مردم و بهخصوص نسل های جوان تعریف می شود، عنصر خانواده هم وجود دارد و نقش خانواده و اولیاء در تربیت کودک و جوان خانواده غیر قابل انکار است و در هر شرایطی بی تأثیر نیست.
اخلاق و رفتار و روشهای تربیتی پدر و مادر در شکلگیری شخصیت و سرنوشت فرزندان خانواده تأثیر مستقیم دارد، اما آیا در زمانهای که به لحاظ ضرورتهای آموزشی و کلاسهای گوناگون غیردرسی برای کودکان و نوجوانان ، بیشترین اوقات جوانها بیرون از محیط خانه و خانواده میگذرد و علاوه براین حاکمیت اخلاقی و تربیتی کودک و نوجوان بدست شبکههای اجتماعی و فضای مجازی افتاده است، تأثیر وجود پدر و مادرها چگونه خواهد بود ؟!. البته مفهوم چنین نظریه و نوشتار این نیست که فضا و محیط تربیتی و شخصیت پروری نسلهای جوان امروزی به لحاظ گسترش و نفوذ شبکههای اجتماعی مجاز گمراه کننده باشد و خوشبختانه اغلب نسل های جوان در چنین فرصتهایی راه سازنده و سزاواری برای آینده و سرنوشت خویش انتخاب میکنند و مقهور برخی مفاهیم نادرست شبکههای اجتماعی و محیط های بیرون از خانه نمی شوند.
منظور این است که متأسفانه در دنیا و جوامع امروزی کمتر پدرومادری هستند برخلاف اجداد و نیاکان خویش که بواسطه روش های سنتی زندگی، از جمله مشاغل خانوادگی ، منشأ و منبع تربیتی فرزندان بودند ، در شرایط فعلی مجال کافی برای انتقال ایدههای فکری خویش بر فرزندان را ندارند و تنها کار ممکن اطمینان به اعتماد بنفس نسلهای بعد میباشد .