گاهي اوقات خودمان يا ديگران خواسته يا ناخواسته موقعيتهاي رنجشزايي را به وجود ميآوريم كه تا سالها اثر آن ما را آزار ميدهد و بدون اينكه خودمان متوجه شويم، ساليان زيادي از عمر خود را قرباني آن موقعيت رنجشزا كردهايم، غافل از اينكه اين لحظه قابل قبول و روز نجات است و خدا در حال وجود دارد.
تا مادامي كه به گذشته برگرديم و با مداومت در تكرار مكرراتِ گذشته و ناليدن از آن و زندگي كردن در آن، حال و آينده خود را نيز تباه كرده و به گذشته سپردهايم.
بدانيم هيچ رنجش و دلخوري قابل توجيه نيست و با رنجش خدا را از زندگي خود بيرون نكنيم تلافي را كنار بگذاريم، گذشت را پيش خود در زندگي قرار دهيم. به گفته چينيها اگر به انتقاد و تلافي فكر ميكنيد دو قبر بكنيم. پس نبش قبر گذشته را كنار گذاشته و آن را جمعبندي و رها كنيم و تمرين كنيم براي زيستن در حال و لذت بردن از آن.
گفتن گذشته كارت ويزيت بدبختي ما در مقابل ديگران است. با گفتن گذشته خود، شخصيت خود را دچار كندوكاو و تجسس توسط شنونده ميكنيم و اين موجب عدم موفقيت و سازندگي شخصيتي توسط ما ميشود و مدام بايد در پي توضيح و توجيه گفتههاي خود باشيم تا مخاطب را متقاعد كنيم.
همه چيز زاده افكار ماست و پرهيز از افكاري كه بيفايده و ضعيفكننده است، نشانه خردمندي و فرزانگي ماست. انسان بايد رها در لحظه زندگي كند و از لحاظ معنوي هوشيار باشد و فرصتهاي پيش آمده را غنيمت شمارد و هميشه و در همه حال از خدا بخواهد و او اجابت ميكند و چون گذشت را سرلوحه زندگي خود قرار داده پس اجابت بسيار نزديك است.
رقيه شاهورديئي