آن دسته از فوتباليهاي دوآتيشه ايران و جهان كه اين روزها با اشتياق تمام رقابتهاي فوتبال ليگاي اسپانيا و ليگ برتر كشورمان را پيگيري ميكنند، به خوبي ميدانند چگونه سرنوشت اين دو قطب برتر فوتبال جهان با هم گره خورده است.
در فوتبال ايران فقط يك هفته از بازيهاي ليگ برتر باقي است تا پس از 30 هفته رقابت بسيار نفسگير و پرفرازونشيب قهرمان اين دوره از رقابتها مشخص شود. بين تيمهاي اول تا سوم فصل جاري ليگ برتر ايران يكي، دو امتياز بيشتر تفاوت نيست. و در آن سوي فوتبال جهان نيز كه به هفته آخر خود رسيده است تنها 2 امتياز بين تيمهاي رده اول تا سوم اختلاف هست و از ديگر دلايل سرنوشت مشترك اين دو قطب فوتبال جهاني اين است كه همه چيز در هفته آخر و همزمان با هم مشخص خواهد شد.
بسياري از كارشناسان خوشخيال فوتبال دليل اين همه تشابه سطح فوتبالي بين ليگاي اسپانيا و ليگ برتر ايران را، الگوبرداريهاي بدون مهاباي فوتبال اسپانيا از فوتبال ايران ميدانند!! گفته ميشود دستاندركاران ورزش فوتبال كشور، ماتادورها در اين فصل بهگونهاي برنامهريزي كردهاند تا تيمهاي حاضر در رقابتهاي مطرح نخست فوتبال اين كشور پا به پاي ليگ برتريهاي ايران پيش رفته و اوج حساسيت و هيجان ديدارهاي هفته پاياني با مسابقات مشابه ايران تنظيم و هماهنگي داشته باشد.
اما در همين حال برخي از كارشناسان و ناظران خبره جهان فوتبال با ابهام از اشتراكات فوتبال اسپانيا و ايران سخن ميگويند. آنان بر اين عقيدهاند كه به رغم تمام مشابهتهاي فوتبالي، بين هواداران و تماشاچيان پروپاقرص مسابقات جاري و جداگانه در دو كشور از زمين تا آسمان اختلاف هست. البته اينگونه اظهارنظرها بسيار هم قابل تأمل است و ميتواند در بررسيهاي آسيبشناسي مربوط به فوتبال كشورمان راهگشا و كارساز باشد.
يكي از اختلافهاي فوتبالي بين اين دو قطب بزرگ، وجود زيرساختهاي لازم و حرفهاي در زمينهاي اختصاصي مدرن فوتبال براي بيش از 90 درصد باشگاههاي اسپانيايي در شهرهاي مختلف است و اين نقيصه در كشور ما هنوز و هنوزهاي ديگر باقي است.
جالب است تمام اين استاديومهاي اختصاصي تقريباً در اكثر قريب به اتفاق مسابقات در ردههاي گوناگون به تعداد صندليهاي موجود پر از جمعيت ميشود. اما براي جلب تماشاگر در مسابقات بزرگ، ليگ برتر و دستهاوليهاي ايران هيچ تضميني نيست و تب فوتبال و حضور در كشور ما بستگي به نتيجهگيري و يا نتيجه نگرفتن تيمهاي دلخواهمان دارد و جالب است بيشترين نتيجهگيري و يا ناكاميها هم متأثر از حواشي مسموم در ساختار و فضاي حاكم بر فوتبال ما است.
مغايرت ديگر و فاحش در ريتم فوتبالي ما با ماتادورهاي حسود هم اين است كه ما تماشاگران متعصب و متوقع به لحاظ همان فرهنگ مندرآوردي و حواشي خودساخته، انتظار داريم برخي نتايج بيرون از زمين بازي و مسابقات مشخص شود و در اين ميان رنگها و تعلقات تيمي بيشتر سرنوشتساز باشند تا برنامه و روح قهرماني و قدرت تيمي.
ديگر مشكل قطبهاي فوتبال حرفهاي و پيشرفته دنيا با فوتبال ما اين است كه آنها اگر تيمهايشان شانس كمتري براي پيروزي در يك مسابقه داشته باشند با سنگ و نارنجك و فحاشي درصدد كمك به تيمهاي خود برنميآيند. اما شرايط ما اينگونه است و براي خود تعريف انحصاري و غيرقابل كپيبرداري از فوتبال و اساساً ورزش و تمام رشتههاي قهرماني داريم.