نفسهای پاس در همدان به ثانیه افتاده است و شاید مهمترین دلیل آن نیز اتخاذ تصمیمات کدخدامنشانه بعضی از اعضای هیأت مدیره آن باشد که با بیتدبیری پاس بزرگ را چنین تحقیر و کوچک کرده است.
پاس سومین ضلع از مثلث قدرت فوتبال ایران، در مسیری قرار گرفته که برای سقوط نكردنش به لیگ دسته دوم فوتبال، همه دست به دعا شدهاند تا شاید این بار خدا بر آبروی همدان رحمی کند.
سقوط پاس همدان یک سقوط معمولی و ورزشی نیست، زیرا با سقوط پاس، آبروی استان همدان هم سقوط خواهد کرد و ورزش استان چنان بر زمین خواهد خورد که دیگر نای بلند شدن وجود نداشته باشد.
پاس به همدان آمد تا موتور توسعه ورزش استان باشد و شد اما انگار این موتور توسعه گیرپاژ کرده و مسئولان ورزش استان به جای رسیدگی به آن تنها، گرد و غبار رویش را میزدایند و این است که تا نابودی کامل آن چند صباحی بیش نمانده است.
مدتهاست که به دلیل سقوط پاس از لیگ برتر، توان سربلند کردن را در هیچ کجای ایران نداریم و این ثمره همان مدیریت کدخدامنشانه در رأس هیأت مدیره این باشگاه نگونبخت است.
پاس با سیاستهای استاندار وقت و نماینده مردم به همدان آمد تا باری از دوش ورزش بردارد نه اینکه با سیاستهای غلط و کدخدامنشانه امروز باری بر دوش ورزش استان شود.
در این 8 سال حضور پاس در همدان، منتقدان بیشماری از فوتبال گرفته تا دیگر رشتههای ورزشی بر نحوه تیمداری تا تزریق پول به این باشگاه ایراد گرفتهاند، اما متأسفانه مدیران غیر بومی و ارشد استان تنها برای یک برهه زمانی خاص، برای این تیم برنامهریزی کردهاند.
پاس تهران در راستای اصل 44 قانون اساسی مبنی بر خصوصیسازی به همدان منتقل شد اما در عمل و این نوع تیمداری پاس در این 8 سال گذشته چیزی جز، ارتزاق باشگاه پاس از منابع دولتی و استانی مشاهده نکردیم.
پاس در این چند سال، بیشتر جولانگاه مدیرانی برای مطرح کردن خود بوده است؛ به طوری که کمتر دلسوزی داشتیم که تصمیمات اساسی و ریشهداری برای این تیم نگونبخت اتخاذ کند.
متأسفانه مدیران و استانداران تنها راه ماهی خوردن را به پاس نشان دادند اما هنوز پاس همدان با ماهی گرفتن فاصله چندانی دارد که این به نوع نگاه مدیریت کلان باشگاهداری برمیگردد.
پاس همدان سالهاست که بیمار است و کسی منکر زحمات استاندار همدان برای بهبود آن نیست، ولی تلاشهای نیکبخت برای پاس به مانند یک آرامبخش موقتی است و پس از سپری شدن مدتی این درد دوباره در بدنه پاس رخنه خواهد کرد.
منابع استانی و عمرانی همدان نباید به راحتی در پاس وارد شود؛ استاندار باید یک بار برای همیشه با اتخاذ تصمیماتی درست پاس را به یک درآمد پایدار برساند تا در نبود منابع استانی و یا تغییر استانداران به راحتی تمام با بحران مواجه نشود که آن هم مستلزم استفاده از کارشناسان اقتصادی و البته ورزشی در هیأت مدیره باشگاه است.
پاس این روزها با قرض گرفتن پول از دیگران سرپا مانده است به طوری که برای هر بازی باید با کمک معتمدان شهر و استان زمینه مسافرتهای خارج از خانهاش را فراهم کند.
شاید همین پول خرج کردنهای دیگران باشد که امروز یک جوان بینام و نشان به یکباره به عنوان سرپرست تیم بزرگ پاس معرفی میشود، بیآنکه از اصول اولیه سرپرستی و امور دقیق آن اطلاعی داشته باشد.
استفاده از اعتبارات ورزشی استان، جابهجایی منابع عمرانی و استانی نمیتواند به رشد نماد ورزش استان کمک کند و با این کار به جای پایین گذاشتن باری از روی دوش ورزش استان، باری به مراتب سنگینتر بر روی دوش او سوار میشود.
جذب اسپانسرهای زورکی نظیر فولاد ویان و پرداختهای اجباری، ضامن موفقیت پاس نیست که مدیریت ارشد استان به آن سمت حرکت کرده! چرا که این رویکرد در نهایت بازخوردی جز شکست در درازمدت نخواهد داشت. نباید نبود منابع مالی موجب شود که در بحرانیترین شرایط، مربیان ضعیف و بدون کارنامه مثبت، از پاس سردرآورند، آنهایی که نمیتوانند پازل تاکتیکی پاس را به خوبی در کنار هم بچینند و در این وانفسای اقتصادی به دنبال اضافه کردن دوستان خود برای پستهای مدیريتي تیم هستند!
سید محمد عیوقیان یکی از پیشکسوتان اخلاقمدار و مدیران خوب ورزش استان است که سالها تجربه مدیریت در فوتبال استان را دارد اما بیسلاح فرستادن او به جنگ فوتبال ناپاک ایران، برای دفاع از کشتی شکستخورده پاس، به صلاح نبود که اعضای هیأت مدیره به آن تن دادند!
به هر حال امیدواریم پاس در لیگ دسته اول باقی بماند و استاندار همدان برای ادامه حیات پاس، بازنگری اساسی در روند سیستم مدیریتی و کلان این باشگاه اتخاذ کند تا دیگر شاهد دست و پا زدن آخرین قهرمان ایرانی آسیا در لیگ دسته اول نباشیم.
باشگاه پاس به دلیل بیثباتی در مدیریت، به محلی تبدیل شده که مردانی کوچک در زیرمجموعه آن جولان بدهند و همین امر موجب فرو ریختن صلابت و اقتدار 54 ساله پاس میشود.
همین بیبرنامگی و یا نبود برنامه مشخص، در رأس باشگاه پاس است که چنین پایتختنشینان و پیشکسوتان پاس را به واکنش و طرح نقد، مجبور میکند.
مجتبي ديآبادي