قرنهای زیادی به درازای تاریخ پرعظمت ایران، در چنین حال و هوای دلکشی از سال که زمستان بار و بنه سفر میبندد و بهار آماده است تا خیمه سبز خویش در این سرزمین پربرکت بگستراند، ایرانیان هم از هر قوم و هر زبانی در تکاپو و تدارک هستند تا رسمی کهن را پاس بدارند.
در چنین روزهایی از سال کهنه است که قاصد بهاری با ترنم نغمههای شیرین نوروزی هلهله بهراه میاندازد و این مردم یکدل و یکآئین را به پیشواز بهار فرامیخواند. قاصد بهار شور و شوق تازهای در دلهای غبارگرفته برمیانگیزاند تا همگان به شوقانه بهار رنگ و رخ زندگی خویش تازه کنند و خستگیهای زمانه را از خانه جان بزدایند.
قاصد بهار را معجزهای بزرگ در نفس است و چون بر هر جسم و جان خستهای بدمد، مانند آن شاخه خشک جوانه میزند و لطافت شکوفههای رنگرنگ در هوای باغ و راغ میپراکند. اساسا مردم ما بزرگ شدهاند تا معجزه را بفهمند و چون قاصد بهار پیامآور معجزه طبیعت و خیزش سبزینهها و عطر دلنواز شکوفهها است، پس هماره انتطارش را میکشند.
در انتظار معجزه بودن از خفقان سختیها و مشقت میکاهد و تحملپذیرش میسازد. اما تا همین 2 سال پیش و تا پیش از معرکه شوم کرونا بود که با خیزش صدای هایوهوی قاصد بهاری، تکانهای خوشایند معجزه هم در اعماق جان مردم آغاز میشد و شوق تازه شدن و شستوشوی گرد و غبار کهنگی و رخوت در هر خانه میپیچید. اما شاید هم این کرونا بهانهای بیش نباشد!
بهانهای برای پشت کردن به معجزهها! بهانهای برای فرار از سنتهایی که کمکم دارد دستوپاگیرمان میشود. نه اینکه راه و رسم قاصد بهاری و پادرمیانی جشنهای نوروزی برای کدورتزداییها و شیرینیخورانیهای پس از آشتیکنان و حرمتداریها و احترام بزرگان فامیل و در و همسایه و یا تجدید مودت بین یاران قدیمی، بخواهد سنتهای نوروزی را برایمان دستوپاگیر کند، شاید هم این خود ما بودیم که سادگیها و شیوههای بیآلایش جشنهای نوروزی را با سلیقههای مندرآوردی و رفتارهای تقلیدی و افراطی از آئینهای بیگانه، به رنگ و ننگ آلودیم و با قیمتگذاریهای ناسزاوارانه و بیارتباط مخدوش ساختیم. شاید این ظواهر بدرنگ و بدنمای زندگیهای ماشینی و کوکی بود که صدای خوش و دلنواز زنگ کاروان نوروزی را از گوشها انداخت و سنتهای کهن ایرانی را به قواعد دستوپاگیر تنزل داد.
یا نه! شاید هم سختیهای معیشتی و گرانیهای کمرشکن و قامتهای خمیده از رنج بیکاری و روسیاهی پدرها و نانآوران خانه نزد سر و همسر و فرزند از ناتوانی در برآورده ساختن خواستههای ضروری است که سنتگریزمان ساخته است و کرونا را بهانه قرار میدهیم.
بیگمان قاصد نوروزی رنج و درد سنتگرایان امروزی را خوب میداند که حس و حال نغمهسرایی و دلبری در جمع اهالی کوی و برزن را ندارد و پیش دلهای مانده و شکسته حرمتداری میکند! راستی بر ما چه گذشته است، چرا اینک از هایوهوی این قاصد خوشالحان هیچ خبر نیست؟!