1403-02-091403-02-19bool(false) خاطراتی از دوران انقلاب به روایت مردم همدان همدان پیام
 
 
پنجشنبه - 13 بهمن 1401 - شماره 4521
 
امروز : چهارشنبه ، 19 ارديبهشت 1403

Today : Wed, May 8, 2024




ارتباط با سرویس ها - پذیرش آگهی * شعار سال ۱۴۰۳ جهش تولید با مشارکت مردم
ورود کاربران


عکس چاپخانه
logo-samandehi
 
کد مطلب:  105608 تاریخ انتشار:  1398-11-17 - 11:24 تعداد بازدید:  282
ارسال به دوستان
نسخه چاپی

از خاطرات دوران انقلاب تا حماسه‌آفرینی دیگر
خاطراتی از دوران انقلاب به روایت مردم همدان

نویسنده : نیلوفر بهرمندنژاد

گزارش


 انقلاب اسلامی ایران امسال چهل‌ویک ساله شد و بسیاری از جوانان امروزی شاید هیچ آشنایی نسبت به کارهایی که جوانان آن دوره برای موفقیت این انقلاب انجام داده‌اند، نداشته باشند.
سالروز پیروزی انقلاب اسلامی برای کسانی که آن روزها را از نزدیک دیده و با تمام وجود لمس کرده‌اند با اینکه که حتی شاید سنی نداشته و نوجوان یا کودک بوده‌اند مالامال از خاطره هاست.
از حکایت‌هایی که نقل‌قول از نسل‌های مختلف در 4 دهه از انقلاب است، مشخص است بیشتر جوانان گروه‌های انقلابی را تشکیل می‌دادند و به امید رسیدن به اهداف انقلابی خود دست به تلاش و مبارزه با طاغوت و نظام سلطه‌گر پهلوی می‌زدند.
سيدرضا یکی از همان جوانان سال‌های 57 است که حالا دیگر تارهای سپید شده در لابه‌لای یکی دو تا موی مشکی او، آن را به یک تاریخ شفاهی از روزهای انقلاب تبدیل کرده است.
به نظر می‌رسد حرف‌های زیادی برای گفتن دارد وی صحبت‌های خود با خبرنگار ما را چنین تعریف می‌کند: در دوره گذشته هیچ‌یک از ما حقوق‌بگیر دولت نبودیم، بازنشستگی، بیمه بیکاری، طرح رجایی یا یارانه نمی‌گرفتیم. ناچار کشاورزی و کارگری می‌کردیم و چند بار هم که مشکلاتي پيش آمد و دچار قحطي در محصولات کشاورزي ‌شديم، چون توي شهر خودمان کار گیر نمی‌آمد، چند نفر مي‌شديم و قاچاقي مي‌رفتيم کويت.
چندسالی برای عرب‌ها خانه می‌ساختیم و بعد هم با 2-3 هزار تومنی که با خودمان می‌آوردیم وضع‌‌مان از خیلی‌ها بهتر می‌شد که من زندگي نسبتا مرفهي نسبت به هم‌رده‌هاي خودم براي خانواده‌ام ايجاد کردم».
حسن هم که شغل ميوه‌فروشي در بازار سرگذر دارد، مي‌گوید: «آن‌زمان، ما خانه‌هایمان را شب‌ها با چراغ‌موشی، چراغ‌سیمی، یا چراغ‌پمپی روشن می‌کردیم، به دود هم عادت کرده بودیم، البته بعضي ‌وقت‌ها مشکل تهیه نفت داشتیم وهر زمانی که با کمبود نفت مواجه‌ می‌شدیم با قرض گرفتن یک شیشه نفت از همسایه دیوار به دیوار خود محفل خانه خود را روشن می کردیم ولی خوبیش این بود که اصلا پول برق نمی‌دادیم و بین اعضای خانواده صفا‌ و صمیمت زیاد بود.
روح‌ا... که از سربازان آن دوره بوده است، در‌این باره چنین بیان می‌کند: در ‌آن ‌سال‌ها وقتی انتخابات می‌شد به فرمایش رئیس پاسگاه ما را با کامیون‌هایی که با آن کاه جا‌به‌جا می‌کردند،  می‌بردند شهر و همه به دستور آقای سیف یا آقای شمس، به یک نفر رأی می‌دادیم والبته اگر تابستان بود بستنی هم بهمان می‌دادند هنوز هم طعم دل پذیر بستنی در دهانم باقی مانده است.
خانم سعادتی که از فعالان دوره انقلاب بود به خبرنگار ما می گوید: در آن زمان، ماهواره یا اینترنت نبود و ما فقط یک کانال تلویزیونی داشتیم که برای ما فیلم و سریال‌های خارجی و مرادبرقی پخش می‌کرد و با توجه به اینکه مانند امروز تکنولوژی تا این حد پیشرفت نکرده بود، اما ما برای همان یک کانال تلویزیونی و رادیو دهلی هم که شب‌ها ترانه درخواستی می‌گذاشت کلی ذوق می‌کردیم.
همشهری که در سال‌های گذشته ساکن همدان شده است و در آن زمان‌ها در تهران زندگی ‌می‌کرده است، خودرا محمدرضا معرفی می‌کند و می‌گوید: یکی دیگر از خاطراتی که هنوز با جزییاتش در ذهنم مانده، اصابت گلوله‌ی پلاستیکی به پای یکی از بچه محل‌هایمان به‌نام سیدکاظم است.
آن روزها تقریباً بچه‌هایی که پا به سن نوجوانی گذاشته بودند، هر روز در تظاهرات شرکت می‌کردند، یک شب خبر شدیم؛ کاظم تیر خورده. بدو به خانه‌شان رفتم. زمستان بود و کرسی برقرار و جمعیت هم کیپ تا کیپ در اتاق نشسته و ایستاده بودند. کاظم هم کنار در ورودی افتاده بود و ناله می‌کرد. آن روزها شاید 12، 13 سال بیشتر نداشت. رانش به طرز وحشتناکی ورم کرده و سیاه شده بود. مادرش بالای سرش نشسته بود و اشک می‌ریخت و جز این، کاری از دستش نمی‌آمد. آن روز کاظم در حال فرار از دست مأمورها با تیر پلاستیکی هدف قرار گرفته بود. بعدها سید کاظم علوی در اوایل جنگ و در سن ۱۵ سالگی در جبهه‌های نبرد شربت شهادت نوشید.
سجادهم به همراه جمعی از دوستانش مشغول صحبت کردن بودند، گفت: در روزهای انقلاب برخی فروشگاه‌ها با تغییر موقت کاربر به عرضه موادغذایی می‌پرداختند. این واحد‌های کسب‌و‌کار به فروشگاه اسلامی مشهور شدند. در این فروشگاه‌ها مرغ به قیمت هرکیلوگرم 95 ریال عرضه می‌شد. در آن روز‌ها حقوق روزانه یک کارگر ساده 750 ریال بود و با درآمد متوسط بهترین زندگی‌ها را داشتیم.
یک جانباز انقلابی هم که تمایلی به معرفی خودش ندارد، می‌گوید: مردم با شور عجیبی در تظاهرات 22 بهمن 57 شرکت می‌کردند، آن روزها بین ما و نیروهای شاهنشاهی درگیری شدیدی در پادگان رخ داد و تیر به من اصابت کرد و مجروح شدم، در دوران انقلاب اسلامی همه آمده بودند تا برای پایداری اسلام و انقلاب در این سرزمین فریاد بزنند و در این میان بودند عزیزانی که نشان جانبازی بر سینه‌های خود هک کردند.


بازگشت
نظرات بینندگان :
نظر شما :
   
نام*
ایمیل* ایمیل محفوظ می باشد
نظر*
کد امنیتی*
کد امنیتی

 
 
 
گزارش گزارش ویژه یادداشت تحلیل سرمقاله ضمیمه(پیام_آدینه) دانلود
صفحه نخست آخرین اخبار درباره ما ارتباط با ما  پیوندها ویژه_نامه راهنما
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام بلامانع است.

 
روزنامه همدان پیام ( اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، ورزشی )
صاحب امتياز و مدير مسئول: نصرت ا... طاقتي احسن  -  سردبير: يدا... طاقتي احسن
نشاني: همدان، خيابان شريعتي، ابتداي خيابان مهديه، ساختمان پيام
تلفن: 38264433 (081)  -  فکس: 38279013 (081)  -  سازمان نیازمندی: 38264400 (081)  - ايميل: info@hamedanpayam.com