مشکلات اقتصادی کماکان وجود دارد ، اختلاف طبقاتی هم باعث ایجاد تنش های اجتماعی می شود ، اما مسئله این است که باید زندگی کرد و باید شرایطی بوجود آورد تا تمام طبقات جامعه به حداقل های زندگی دسترسی داشته باشند .
بودن و زندگی کردن فقط در آمد زیاد و زیاد خوردن و خیلی خوب لباس پوشیدن نیست ، لازمه نشاط و سرزندگی ، روحیه داشتن برای درک تمام واقعیت های زندگی و انتخاب روشهای بهتر برای بالا بردن اعتماد به نفس بین اعضای خانواده میباشد .
بوجود آوردن زمینه های لازم برای ارتباط منطقی بین تمام طبقات اجتماعی ، کاری ممکن خواهد بود ، بشرطی که عدالت اجتماعی وجود داشته باشد و هر کس در حیطه زندگی حقوقی و اجتماعی خود بتواند به فراخور توانی که دارد از امکانات و زیرساخت های موجود استفاده نماید .
انسانها در هر شرایط و با هر بهره ای از امکانات جامعه ، نیاز دارند تا در کنار کار و تلاش روزمره ، از فرصت های ممکن برای نشاط و برنامه های انگیزشی خانواده بخوبی استفاده کنند در حالیکه تحقق چنین فضای لازم در گرو دورنگریها و برنامه ریزی دولتها جهت تلطیف فرهنگی و همبستگی اجتماعی میباشد .
امروزه در شرایط دشوار اقتصادی و نوسان قیمتها ، مردم بیشتر از هر زمانی نیاز به فضایی امن برای بودن کنار خانواده و تحمل سختیها را دارند و ایجاد چنین زمینه اگرچه به عهده مدیران و دست اندرکاران مربوطه میباشد ، ولیکن بسترسازی آن امر غیرممکنی نخواهد بود و لازمه اش نظارت دقیق و قانونی و اجرایی بر ساز و کارهای اقتصادی و فرهنگی و امنیت زیر پوستی بر فضای موجود میباشد.
مثلاً در بحث صنعت گردشگری بیشترین تلاش مدیران مربوطه متوجه بهبود زیرساخت های صنعت گردشگری برای رفاه و رضایت مقوله ای بنام مسافر و گردشگر از هر دو نوع داخلی و خارجی آن می باشد ، در صورتیکه خود مردمان یک شهر و جمعیت ساکن یک قطب گردشگری را نباید به چشم میهمانان ناخوانده نگاه کرد . قطعا اگر مردم یک شهر از زیرساخت های فرهنگی و مکان های پذیرایی و سالن های غذاخوری و انصاف در قیمت گذاریهایی مربوطه ، رضایت کامل داشته باشند ، مسافران و گردشگران وطنی و غیر وطنی نیز در مسافرتهای خود به چنین شهری با خوشنودی و احساس آسایش کامل بدرقه خواهند شد و به خانه های خود باز خواهند گشت .
از سوی دیگر ، معمولا در یک شهر هستند کسبه و صاحبان واحد های پذیرایی که به کیفیت و مرغوبیت و مناسب بودن قیمت اجناس و پخت و پز شهرت دارند و مشتریان فراوانی را جذب می کنند ، وجود چنین کسبه بخودی خود از جهات مختلف برای خود آن کاسب ، مردم و مسئولان ثمر بخش است و میتواند به عنوان الگو در اذهان جا باز کند ، اما چه بهتر که به طریق اولی ، بستری فراهم گردد تا مردم با اطمینان خاطر در هر نقطه ای از شهر و محل زندگی خویش به کالا و خدمات دسترسی داشته باشند و این به عهده سازمان های ملزم در یک شهر و استان است تا با قاطعیت و اشراف کافی به جوانب موضوع ، فضاسازی لازم را به عمل آورند .
مصداق چنین شرایط ، مرکزیت قرار گرفتن بازارچه ای سنتی در قلب شهر همدان بنام ، بازار سرگذر است که همه روزه جمعیت فراوانی را از نقاط مختلف شهر به بهانه صرفه اقتصادی برای خرید میوه و تره بار بخود جذب می کند ، در حالیکه در پس چنین ظاهر دلخواهی برای مردم ، مشکلات ترافیکی و بعضا اجتماعی عدیده ای نیز برای شهر بوجود می آورد .
در همین حال چنانچه زمینه ای فراهم شود تا مردم به مغازه سر کوچه خود اطمینان و احساس رضایت داشته باشند ، هزینه های مستقیم و غیر مستقیم به مراتب کمتری برای خود مردم و مدیریت جامع شهر در بر خواهد داشت .