هر سال با آغاز هفته کتاب، همه مسئولان، رسانهها و نهادهای فرهنگی در اتحادی کم نظیر به یاد این موضوع میافتند که چرا سرانه مطالعه در ایران پایین است و مردم علاقهای به خواندن کتاب ندارند. در این میان خیلیها اظهار تأسف میکنند و با تحلیل موضوع، راهکارهایی هم ارائه میدهند. گرانی کتاب، ورود اینترنت و شبکههای مجازی، مشکلات اقتصادی مردم و خیلی دلایل دیگر را همگی سالهاست میشنویم. راهکارها هم ظاهرا به طور کامل مشخص هستند: باید در وهله نخست فرهنگسازی شود!
نخست: در همه سالهایی که به این فکر افتادیم که مردم را بیشتر با کتاب خواندن آشتی دهیم هیچ اصطلاحی بیشتر از فرهنگسازی را دستمایه به اصطلاح راهکارهای خود قرار ندادهایم. فرهنگسازی البته نه فقط برای کتاب، که از رانندگی و صرفهجویی در آب تا رفتار تماشاگران فوتبال در ورزشگاهها را شامل شده است. گویا این اصطلاح به نوعی کلید همه قفلهای فرهنگی ماست. هر مشکلی که داریم و برای حل آن برنامهای نداریم بهتر است از این شاهکلیدِ دهان پرکن استفاده کنیم و بعد، همچنان به زندگی عادی خود ادامه دهیم.
دوم: فرهنگسازی برای ترغیب و تشویق مردم به کتابخوانی دقیقاً به چه معناست؟ این پرسش پیش از آنکه به پاسخ نیاز داشته باشد به واکاوی محتاج است. ساختن هر فرهنگ به ابزارهای فرهنگی نیاز دارد. ابزارهای یک جامعه برای اینکه شهروندان را به خواندن کتاب تشویق کند همان ابزارهایی هستند که میتواند شهروندان را به کارهای دیگر تشویق کند. در این وضعیت همه نهادهای دولتی و غیر دولتی دارای ابزارهای قدرتمندی هستند که میتوانند در کنار اهداف دیگر کتابخوانی را هم جزو برنامههای خود قرار دهند.
سوم: این هفته هفته شعار است. اینکه کتاب، خوب است و کتابخوان انسان چیزفهمی است. بعد از یک هفته اما همه شعارها فراموش میشود. کسانی که تشویق مردم به کتاب خواندن را تنها به دلیل آنکه در برنامه کاریشان وجود دارند پی میگیرند، از فواید کتاب میگویند و کسانی که حتی حوصله خواندن پیامهای گروههای تلگرام را وقتی بیشتر از هفت هشت خط باشد ندارند، بر سرانه مطالعه در ایران ابراز تأسف میکنند و در حالی که حتی خریدن یک عدد روزنامه را در یک سال در برنامه خود ندارند، از ژاپن حرف میزنند. اینکه دانشآموزان ژاپن در مدرسهها تلویزیون میسازند را همه ما بارها از خودمان شنیدهایم.
چهارم: با خودمان روراست باشیم. قرار نیست اتفاقی بیفتد. درصد اندکی از مردم ما که با همه مشکلات اقتصادی باز هم کتاب میخرند و میخوانند نیازی به فرهنگسازی ندارند. کسانی به فرهنگسازی نیاز دارند که هر روز و هر ماه و هر سال بر سرانه پایین مطالعه سری تکان میدهند و در عمرشان یک خط روزنامه هم نخواندهاند. حالا این جماعت را چطور باید از حرف به عمل کشاند، کاری است که بیش از یک هفته و یک ماه و یک سال کار جامعهشناسی نیاز دارد. کاری که حرفهای تکراری این یک هفته شاید تلنگری برای آغاز آن باشد.