سفر رئیسجمهوری کشورمان به روسیه و دیدار وی با رئیسجمهوری این کشور، با واکنشهای زیادی از سوی رسانههای غربی و کشورهای منطقه همراه شده است. افزایش سطح همکاریها میان ایران و روسیه و همچنین تقویت شرق در مواجه با جبهه غرب بهخصوص ایالات متحده آمریکا، محوریت تحلیلهای رسانههای خارجی در واکنش به سفر اخیر سید ابراهیم رئیسی است.
گفتنی است که این سفر مهم، در داخل کشورمان نیز با واکنشهای متفاوتی روبهرو شده است. برخی از رسانهها و فعالان سیاسی نزدیک به جریان متبوع دولت سیزدهم، سفر رئیسجمهوری را در راستای ایجاد تضمینی برای بیاثر کردن تحریمهای علیه کشورمان ارزیابی میکنند. برخی از اصولگرایان در این میان حتی به اظهارات حسین امیرعبداللهیان درمورد تلاش برای ایجاد توازن میان شرق و غرب، خرده گرفته و گفته بودند که این اظهارات برای اغنای غربگرایان گفته شده است.
از سوی دیگر برخی رسانهها و فعالان سیاسی نزدیک به جریان اصلاحطلب در واکنش به سفر رئیسی، از وابستگی سیاسی کشورمان به چین و روسیه ابراز نگرانی کرده و حتی برخی از این افراد نیز بر این ادعا هستند که چین و روسیه میخواهند از کارت ایران در مقابل ایالات متحده استفاده کنند.
به دلایلی که گفتن آن از طاقت این مطلب خارج است، میتوان گفت که احزاب به معنای واقعی در کشورمان وجود نداشته و جریانها در کشورمان نیز از آنجایی که مبنای اقتصادی مشخصی ندارند (پس از دولت خاتمی و تغییر نگاه اقتصادی جریان چپ از دولت بسته به دولتباز، از لحاظ مبنای اقتصادی دیگر تفاوتی میان جریانها وجود نداشته است)، بیشتر جریان سیاسی به حساب میآیند.
در حالحاضر برخی بر این عقیده هستند که جریان چپ(اصلاحات) در کشورمان خواستار تقویت روابط با غرب هستند و از سوی دیگر جریان راست(اصولگرا) در کشورمان از تقویت روابط با شرق حمایت میکنند.
در این رابطه باید گفت که این مسأله صحت ندارد. قبل از بلوکبندی جریانهای سیاسی در کشورمان، باید بگوییم که در دهههای گذشته جریان اصلاحطلب بیش از جریان اصولگرا راهحل رفع مشکلات کشور را در تعامل و دیپلماسی ارزیابی کرده و بر آن تأکید دارد. البته گفتنی است که در جریان اصلاحات نیز دیپلماتهای بیشتر و با سابقهتری وجود دارد، این در حالی است که جریان اصولگرا همواره بر رفع مشکلات از طریق مدیریت داخلی تأکید داشته و همچنین در بدنه این جریان مدیرانی در سطوح بالا قرار داشته که افتخارات بینالمللی دارند.
با تمام این تفاسیر میتوان گفت که هر 2 جریان از لحاظی دچار اشتباه محاسباتی شدهاند.
از یک سو، اینکه اصولگرایان حرکت به سمت شرق را تضمینی در برابر تحریمها علیه کشورمان میدانند، اشتباهی بسیار فاحش است. گفتنی است که پس از خروج ایالات متحده از برجام، این تحریمهای یکجانبه آمریکا بود که حیات برجام را به خطر انداخت. در این چند سال هم نه روسیه و نه چین نتوانستند اقدام مؤثری در راستای کم اثر کردن تحریمها انجام دهند. از سوی دیگر پایان مذاکرات وین به 2 شکل میتواند تمام شود، نخست اینکه تحریمها علیه کشورمان برداشته شود و یا اینکه مذاکرات با شکست مواجه شود و از این پس تحریمهای علیه کشورمان در قالب تحریمهای شورای امنیت و در کل بهصورت بینالمللی خواهد بود طرف این تحریمها تنها ایالات متحده نخواهد بود که در این صورت چین و روسیه نسبت به تجربهای که از زمان دولت احمدینژاد داریم، به خاطر ایران حاضر به مقابله با سازمانهای بینالمللی و شورای امنیت نخواهند بود. حتی نه چین و نه روسیه منافع و روابط خود را با عربستان و اسرائیل به خاطر ایران کمرنگ نخواهند کرد. از اینرو میتوان گفت که روسیه و چین به آن شکل که اصولگرایان مطرح میکنند، تضمینی در مقابل تحریمها علیه کشورمان نخواهند بود مگر اینکه منافعشان به صورت حداکثری در این میان تأمین شود.
از سوی دیگر اصلاحطلبانی که تعامل به کشورهای غربی و به خصوص ایالات متحده را تنها راه برای خروج از چالشهای اقتصادی میدانند نیز دچار اشتباه محاسباتی قرار دارند. دلیل این مسأله این است که خواسته یا ناخواسته ایران و آمریکا تاکنون در مقابل هم قرار داشته و به عنوان دشمن برای یکدیگر به حساب میآیند. همین مسأله منافع کشورمان در منطقه و در حوزه بینالملل را در تضاد با این کشور قرار داده است. این مسأله درست است که چین و روسیه با کشورهایی که در تقابل اقتصادی و سیاسی با ایران هستند نیز تعامل دارند، اما باید گفت که کشورهای غربی و به خصوص ایالات متحده با کشورهای رقیب ایران در منطقه به عنوان هم پیمان به حساب میآیند.
در نهایت باید گفت که ضربآهنگ حفظ توازن ارتباط با کشورهای قدرتمند در شرق و غرب نخست اینکه پس از رفع تحریمها علیه کشورمان تحققپذیر خواهد بود و از سوی دیگر همانطور که کشورمان خواستار تضمین از آمریکا در مذاکرات وین است، باید به فکر تضمین از روسیه و چین درباره قراردادهای بلندمدت باشد، چرا که به گفته وینستون چرچیل، هیچ دشمن و هیچ دوستی در سیاست دائمی نیست و تنها این منافع هستند که دائمی خواهند ماند.