خارجیها یک نوع مصاحبه استخدام دارند که به آن مصاحبه تحتفشار میگویند، نه اینکه طرف را بگذارند لای گیره و فشار دهند، بلکه برای مشاغلی که دائماً باید پاسخگوی جماعت زیادی از مردم باشند و امکان دارد دچار انواع استرسها و فشارهای روانی بشوند به این شیوه مصاحبه برگزار میکنند و استخدام روابطعمومیها و کارکنان فرودگاه و بیمههای اجتماعی از جمله مواردی است که این مصاحبه استخدام تحت استرس در آن کاربرد دارد.
روش کار بدینصورت است که جناب مصاحبهگر بعد از کلی خوشوبش و پرسشهای واقعی، برمیگردد به طرف میگوید: «میدانید شما تحصیلات خوبی دارید، اما قیافهتان ناجور است و ما نمیتوانیم آدمهای چپاندرقیچی را استخدام کنیم» یا مثلاً بهطرف میگویند: «خوب شما سوابق کاری خوبی دارید، ولی به نظر میرسد کمی کودن هستید» و درست در همین نقطهجوش است که فرد مورد مصاحبه، خان اصلی استخدام را پشت سر میگذارد و در عمل باید اثبات کند که ظرفیت حفظ خونسردی و حل مسأله در زمان عصبانیت و فشار روانی را دارد.
حالا فرض بفرمایید این مصاحبه را برای برخی مدیران خدوم خودمان برگزار کنیم و البته نه اینکه خدای ناکرده توهینی نثار آنها کنیم، بلکه تنها مطلب انتقادی تلطیف شده و از هزار فیلتر گذشته یکی از رسانهها را پیش روی طرف بگذاریم و بگوییم نظرت چیست؟ اگر آن مدیر مربوطه تبدیل به فردی در گاراژی نشد و حکم برعکس آویزان کردن مدیران و خبرنگاران رسانه مزبور را نداد حتماً شایسته ارتقای رتبه است و میتواند پاسخگوی جماعت مردم با هزار و سیصد نوع سلیقه هم باشد.
نکته بیربط دوم: چند روز پیش خبری پخش شد مبنی بر نامگذاری یک گونه جدید ماهی به نام علی دایی، اگرچه بعضی از دوستان در فضای مجازی این موضوع را مایه شوخی و خنده قرار دادند، اما جهت استحضار باید عرض کنیم که این کار در جهان دانش روالی معمول است و تا به حال یک گونه مورچه جدید به نام «محمد صلاح» و یک فسیل دایناسور به نام «آندرس اینیستا» ثبت شده و گونههای دیگری از ماهی به نام شعرای بزرگ ایرانی از قبیل حافظ و سعدی و فردوسی نامگذاری شدهاند و حتی یک گونه حشره خاص هم به نام برخی محققان استان خودمان ثبت شده است.
حال فرض کنید شما چند نفر محقق ایرانی به اتفاق یک پژوهشگر آلمانی باشید و عمر گرانبها را در کوه و کُتل تا کمر درون آب این رودخانه و آن دریاچه فرو ببرید و گونههای خاص جانوری ایران که ممکن است چند سال دیگر از عرصه تاریخ محو شوند را جستوجو کنید و بعد از پیدا کردن یکی از آنها بهافتخار کمکهای علی دایی به مردم زلزلهزده اطراف آن رودخانه و اینکه نام او در جهان شناخته شده است نام ماهی محبوب و تازهیافته وطنتان را «علی دایی» بگذارید، اما از فردا هر روز عدهای خوشمزه گرافیکها و کاریکاتورهایی با مضمون قُلقُل ماهی زیر آب و کباب کردن علی دایی روی تابه بسازند و هرهر بخندند واقعاً چه حالی پیدا میکنید؟ دلتان نمیخواهد سرتان را به دیوار بکوبید؟
نکته سوم بیربط: در عالم متأهلی سؤالاتی وجود دارد که پاسخ دادن به آن در دوران مجردی هیچ ضرورتی ندارد بهعنوانمثال سؤال مشهور «به چی فکر میکنی؟» مخصوص متأهلهای بدبخت است که به شیوه قرونوسطی تفتیش عقاید شده باید محتویات درونیترین فکرهای خود را هم افشا کنند و وای به حال وقتیکه واقعاً به هیچچیز فکر نکنید و بیخود و بیجهت محو افقی مبهم باشید در آن زمان مجبورید صدجور فکر الکی از خودتان صادر کنید که طرف بیخیال شود و دست از سر کچل شما بردارد.
برخی از سؤالات دیگر که در متأهلی معنادار است، اما در مجردی وجود ندارد بدین شرح است: «چرا اینقدر در توالت معطل میکنی؟»، «چرا به نظر غمگینی؟»، «چرا اینقدر خوشحالی؟»، «با کی حرف میزدی؟»، «چرا با این همسایه سلامعلیک میکنی؟»، «چرا آب میخوری میریزه تو یقهات؟»، «روزنامه میگیری دستت به چی فکر میکنی؟»، «این ابوعطا اسم زنه!؟» ...