دورهای که کفترها نقش ویژهای در ارتباطات بین انسانها بازی میکردند من هنوز به دنیا نیامده بودم. نه من که مادرم هم این دوره را یادش نبود. ما نسلهای کفتر بازی و نامهرسانی کفترها نبودیم. حتی صندوق پست خانگی هم نداشتیم. این را از قاب تلویزیون تماشا کرده بودم که نامهها در پاکتی کوچک و پر از تمبر از دل صندوق بیرون میآمدند و حتی از همان دور هم بوی پاکت و نامه درونش حسابی خوش بود.
بوی کاغذ تانخورده! ما دوره پستچیها را زندگی کرده ایم. و کمی پیشتر دوره ایمیل هم به زمان ما پیوند خورده بود. ایمیل، نامه های الکترونیکی بود که بی واسطه و با اینترنت کم سرعت آن زمان می فرستادیم . بعدها در دوره دانشجویی باکلاسترین کاری که با آن مواجه شدم همین ایمیل زدن برای اساتید بود. ایمیل مثل پیامک ایموجی داشت و تازه این ایموجیها متحرک هم بودند. اما باز هم جای نامه را نمی توانست پر کند. هیچ سربازی از پادگان برای خانواده اش ایمیل نمیزند. همه آنها یا زنگ می زنند یا نامه می نویسند.
حوالی سال هشتاد بود، وقتی برادرهایم خوابگاهی شدند خانواده ما با نامهنویسی آشنا شد. اراک نقطه شروعی بود که برادرم از آن نامه پست میکرد و همه ما دورهم میخواندیم تا بلکه یک خط هم برای ما نوشته باشد.
نامهها پررنگترین حلقههای ارتباطی دهه پنجاه و شصت بودند. وقتی رزمندهها از جبهه نامه مینوشتند، حتی اگر لک خون هم رویش میافتاد باز هم مادرها و همسرها نامه را صدبار می بوسیدند و میخواندند. اما نامهها سر از جای تلختری هم درآوردند. در خاک اسارت با خودکاری که در دستهای آسیب دیده جانبازان به سختی جای میگرفت، نامههای زیادی نوشته شد که پَر درآورد و در خاک ایران اشک شوق یا غم به چهره خانوادهها نشاند.
نامهها هنوز هم هستند. اما جایی در دنیای نامهها هست که هیچ کس دوست ندارد پا به آن بگذارد. دنیای نامههای اداری! هروقت که تقاضای وام یا مرخصی کارمندی امضا میشود، هنوز پای نامههای اداری در میان است. مدتها پیش کتابی خواندم که مرا به دنیای نامه نگاری عجیبی برد. کتاب «نامه» نوشته کتلین و مارتین گاندا است . باورتان نمیشود این2آدم چطور با یک نامه سر از دنیای هم درآوردند!
نامهای که از پنسیلوانیا بال درآورد و تا مزارع زیمبابوه پرواز کرد. دو دانشآموز که فقط برای رفع تکلیف نامه نوشته بودند و بعد همین نامه سرنوشت یک خانواده را عوض کرد. شاید عجیب باشد اما فصلهای این کتاب واقعیت دارد و خواندنش نه تنها مارا به دنیای شیرین نامهها میبرد بلکه برای روزهای متوالی با دلشورههای کتلین و مارتین روزگار میگذرانیم.
وقتی این کتاب را می خواندم آرزو کردم کاش هنوز نامهها پررنگ ترین حلقههای وصل خطوط ارتباطی ما آدمها بودند اما چشمم که به گوشی افتاد فهمیدم خیلی وقت است این تکنولوژی بیجان، جای تمام تمبرهای پرروح و کاغذهای تا نخورده را پر کرده. خوشبختانه هنوز هم همه ما در خانه قلم داریم و در تمام خانهها کاغذ هم هست. امروز برای چه کسی نامه می نویسید؟!
حکیمه سادات نظیری
کارشناسی علوم تربیتی و معارف اسلامی