صحبت از یک "روز خاص برای معلمان" در میان است
نویسنده : نیلوفربهرمندنژاد
اجتماعی
وقتی به کلاس قدم می گذارد، بهار با نسیم نفس هایش می شکفد و گل و لبخند و زمزمه، فضا را پر میکند. با او آسمان می بارد، چشمه می جوشد، نسیم می وزد و آفتاب سفره مهربان خویش را می گشاید. از خانه تا مدرسه، با هر گام، بهشت نزدیک تر می شود. نگاهش خانه مهربانی است و قلبش مهربان تر از آب. دل ها را به طراوت و پاکی و پاکیزگی می خواند. دست های گرم و صمیمی اش، مشق عشق می نویسد.
گرچه هيچگاه روز معلم به عنوان روز هديه دادن دانشآموزان به معلم نامگذاري نشده است اما قلبهاي مهربان دانشآموزان كه شيفته گرماي محبت معلمانشان است، به هر نوعي كه ميتواند به دنبال جبران گوشهاي از محبت تعليم دهنده است و همين موضوع داستانهاي خواندني را ميسازد.
بیشتر دانش آموزان ازاین که رودر رو با معلم خود صحبت کنند خجالت میکشند.به خصوص زمانی که قصد دارند از مهربانی ها ، محبت ها و زحمات بی دریغ او در دوران تحصیلی تشکر کنند ، زبانشان برای تقدیر و تشکر از کسی که ساعتها وقتش را صرف یادگیری و آموزش کرده است،نمیچرخد اما این دلیل بر این نیست که این همه فداکاری و ایثار و سخت کوشی شما معلم مهربان را قدر ندانند . باشیم. شاید خیلی از دانش آموزان رویشان نشود به معلم خود بگویند که او را دوست دارند و از زحمات بی دریغش سپاسگزار هستند.
برزویی دبیر جغرافیا میگوید: روزهای نخست کاریم از روستاهای دورافتاده آغاز شد که مجبور بودیم روزهای سرد زمستان ساعتها کنار جاده منتظر آمدن اتوبوس یا مینی بوس باشیم اما با تمام این سختی ها سرشار از خاطرات بود، در آن روزها هریک از دانشآموزان روستایی عشق و علاقه خاصی به معلم داشتند و حتی بین آنها دانش آموزانی هم بودند که وضع مالی خوبی نداشتند و هدیهشان همان لبنیات دست سازخودشان مانند ماست، دوغ و شیر محلی بود که برایم میآوردند که میدانم آن روزها دیگر تکرار نخواهد شد.
حنفیفی دبیر عربی میگوید: ده سال پیش من در یکی از مدارس ابتدایی تدریس میکردم و هرسال در روز معلم به حدی تعداد هدایا زیاد بود طوری که صندوق عقب خودروام را به سختی میتوانستم ببندم.
او تأکید میکند که البته این را هم بگویم این شرایط فقط در دوران ابتدایی صدق میکند و زمانی که وارد دوران متوسطه شدم دیگر خبری از هدایا و شوق و ذوق روز معلم نبود،گاهی اوقات به آن دوران فکر میکنم ناخودآگاه لبخندی بر لبانم نقش میبندد که ای کاش در همان دوران ابتدایی میماندم.
سلیمی معاون یکی از مدارس ابتدایی همدان نیز عنوان میکند: نزدیک به 6 سال در مقطع دبستان تدریس میکردم از یک هفته قبل به شاگردانم قول میدادم که در روز معلم آن ها را به سینما ببرم و با دیدن ذوق و شوق آنها جان دوباره میگرفتم، چون از نظر من کودکان بی آزار ترین و محبوب ترین موجودات روی زمین هستند و با دیدن چهره خندان هریک از آنها سبب میشد که نسبت به این شغل علاقمندتر شوم.
او میافزاید: اگرچه آن ها همیشه به من میگفتند که در روز معلم دانش آموزان باید به معلم هدیه دهند اما من با دلایل مختلف آنها را قانع میکردم، اکنون نیز که معاون مدرسه هستم سعی دارم همان ارتباط صمیمی را با دانشآموزان برقرار کنم اما در گذشته به دلیل اینکه تعداد دانشآموزان محدود بود شرایط با حالا فرق می کرد.
معلم دیگری که تمایلی به معرفی خودش ندارد از کمبود خدمات نسبت به سختی که این شغل دارد اعلام نارضایتی میکند و میگوید: ما قشر معلمان مظلومترین افرادی هستیم که با وجود کمترین توجه و خدمات همچنان با عشق و علاقه به کارمان ادامه میدهیم درحالی کمترین حقوق و مزایا به ما تعلق دارد بدون آن که کوچکترین اعتراضی کنیم اما خوشبختانه چون معلمی یکی از شغلهایی است که با وجود کم لطفیهایی که در حقمان میشود پرقدرت تا زمان بازنشستگی آن را ادامه میدهیم.
وي ميافزايد: الان ساليان طولاني است كه من كارتهاي تبريكي را كه از دانشآموزانم در روز معلم هديه گرفتم، جمع كرده و كلكسيوني از كارتهاي تبريك با جملات زيبايي همچون «معلم تا ابد در ذهنم باقي ميماني» و «دوستت دارم معلم عزيزم» دارم و هر وقت كه دلم ميگيرد اين كارتهاي تبريك را باز كرده و جملات آنها را ميخوانم و به ياد دانشآموزاني ميافتم كه هر كدام اكنون مشغول به فعاليت در مشاغل مختلف هستند.
معلم دیگر هم میگوید: من همیشه به دلخواه خودم دوست داشتم در مدارس حاشیه شهر و یا روستاهایی که از امکانات کمتری برخوردارند تدریس کنم چون فکر می کنم که این دانشآموزان به دلیل اینکه وضع مالی مناسبی ندارند و به دلیل کمبود خدمات سعی میکنند از تمام لحظات خود برای یادگیری و پیشرفت به نحو احس استفاده کنند .
او در ادامه میافزاید: اگر بخواهم یکی از بهترین خاطراتم را از روز معلم برایتان بگویم مربوط به سال 94 میشود که یکی از شاگردانم به دلیل اینکه وضع مالی مناسبی نداشتند مجبور بود بعدظهرها در یکی از آبمیوه فروشیهای شهر کار کند اما او با وجود چنین شرایطی جزو یکی از بهترین دانشآموزان من بود و همیشه من اورا تشویق میکردم که تمام تلاشش را کند تا بتواند آینده خوبی را برای خودش بسازد.
این معلم ادامه میدهد: روز معلم که رسید برایم 5 عدد بطری نوشابه آب پرتقال ، البالو و آب هویج آورد که هیچ وقت هدیه اش را فراموش نمیکنم و به جرأت میتوانم بگویم یکی از ماندگارترین هدیه روز معلم در دوران خدمتم به آموزش و پرورش بوده است آن هم به دلیل اینکه حاصل دسترنج و زحمات خودش در آن مغازه بود، برایم بسیار ارزشمندتلقی شد.
|