پنجشنبه - 13 بهمن 1401 - شماره 4521 |
|
|
|
|
|
|
|
کد مطلب: 137072 |
تاریخ انتشار: 1402-12-21 - 13:42 |
تعداد بازدید: 103 |
|
|
|
|
نظامی و تولدی دیگر در عشق
نویسنده : سهیلا ملائی
فرهنگی
مطالبی که میخوانید زندگانی، شیوه، نگرش، و زبان و بیان شاعر بزرگی است که یکی از ارکان مهم زبان و ادبیات فارسی است. حکیم نظامی گنجوی شاعر و داستانسرای سده ششم است که برعکس بسیاری از شعرا مطالب مهمی از زندگی خویش را در اشعار هنرمندانه و بینظیرش آورده است، اما آنچه در مورد نظامی در پرده ابهام است محل تولد، دوران کودکی، و نشو و معلمین اوست که مردان بزرگ را چه به تعلق به جای به خصوص، که مردان بزرگ به انسانیت تعلق دارند نه به جغرافیا، آنچه که این فخر ادب فارسی به میراث گذاشته است گویا برای همه نمایان است ولی آنچه که عیان نیست مفاهیم متعالی فکری و اندیشه جهانشمول اوست که لایههای عمیق شخصیتی و انسانی را در مینوردد و چراغی است که راه را نشان میدهد. ادبیات غنایی، کهنترین نوع ادبی و داستان پردازی در ادبیات جهان است که این نوع ادبی زنده و پویا از روزگاران گذشته وجود داشته است و تا به امروز تحولات زیادی پیدا کرده است.
این منظومهها به بیان احساسات انسانی از قبیل عشق و دوستی و رنج و نامرادی و هر آنچه روح انسان را متأثر میکند میپردازد. نوع آفریدن مضامین عاشقانه، ناشی از نوع احساسات و عواطف جهانی یک ملت در طول دورههای مختلف و معرف شخصیت ادراکی و احساسی آنهاست که آن نیز به نوبه خود از اوضاع اجتماعی، فرهنگی، و تاریخی آن ملت است که نظامی این میراث عظیم و کهن را به زیبایی سرایش، ثبت و ضبط میکند. در دورانی زندگی میکنیم که پسر بشر در معرض انواع تهدیدهای مخرب و از طرف دیگر شاهد زوال روحی است و همچنین با نوعی از خودبیگانگی روزافزون، دوری از انسان، طبیعت و نتایج حاصل از کار خود است.
نظامی نمونهای از نمایندگان فلسفه بشردوستی است که بر ایمان و استعداد انسان در نیل به عالیترین درجات ترقی، وحدت نژاد انسانی، صلح و عرفان تأکید دارد. انسان متمدن در جستجوی معنای زندگی است که عرفان وعشق را همان معنای والای زندگی میداند که بالاتر از اهداف مادی یعنی قدرت و شهرت است که همین معنا از مفاهیم ممتاز اندیشه نظامی است که برای رسیدن به این مفهوم، ژرفای بطن ناخودآگاه انسان را میگشاید و روح جمعی جامعه را میسازد. در این مبحث،چند پرسش مطرح میشود آیا آنچه را که نظامی به آن رسیده بود یا حاصل تفکر و میراث چند هزارساله متمدن بود برحسب تحقیقات مدرن چه معنی میدهد؟ و چه سهمی میتواند در رشد انسان سالم در راه زندگی جدید داشته باشد؟
پاسخ اینگونه است که؛ یافتههای روان شناختی و یافتههای مردان بزرگ در زندگی عموم سهم زیادی دارند برای اینکه همه آنها فوق استاندارد اجتماعی و نظرات فرهنگی و بدون توجه به زمان و مکان برخاستند، تواناییها و استعدادهای خود را توسعه دادند و شناختشان را در پی انسان و خویشتن گذاشتند. پس یافتههای مردان بزرگ در گذشته که در جستجوی نیمه ناخودآگاه و روح جمعی جامعه بودند با وضعیت فعلی انسان و جامعه مربوط میشود. عشق مسألهای است جهانشمول، که میل همگان بر آن، زمان و مکان نمیشناسد و ذهن و قلبها را در مینوردد.
عشق ومقوله جامعهشناسی آن
عشق پدیدهای است که با تمایلات روحی و روانی انسان آمیخته است و انسان هر چه را که نتوانسته است انجام دهد در روابط عشقگونه قادر به انجام شده است.
عشق نیروی فعال بشری است که موانع بین انسانها را میشکنند و آنها را به هم پیوند میزند و باعث چیرگی انسانها به احساس جدایی و انزوا میشود و این امکان را میدهد که انسان خودش و همسانسازی شخصیتش را حفظ کند و چهار عنصر توجه، مسئولیت، احترام و معرفت را در درون خود تقویت کند. عشقی که با نیروی فعال خود بر تقویت این چهار عنصر فائق آید به طوری که هر یک بتواند خود را در کانون هستی دیگری درک و تجربه کند و عشقی که اینگونه تجربه شود مبارزه ای دائمی است رکود نیست بلکه حرکت است و رشد است و با هم کار کردن است، سرزندگی است و نشاط است که همین سرزندگی و نشاط در جامعه، وجود عشق را اثبات و نبودنش، نبودنش تأیید میکند.
نخستین قدم در نائل شدن به این جایگاه، رشد، آموزش و یادگرفتن است مسألهای که خلأ آن در جامعه کنونی ما دهن باز کرده است فقدان همین موارد است. همانطور که زیستن یک هنر است یادگیری عشق ورزیدن و چگونه عشق ورزیدن هم یک هنر است. ما اگر بتوانیم یاد بگیریم که چگونه میتوان عشق ورزید باید همان راهی را انتخاب کنیم که برای آموختن هر هنر دیگری چون موسیقی، نقاشی، نجاری، طبابت یا مهندسی به آن نیازمندیم.
اگر به این هنر فائق آییم و بتوانیم سازوکار عشق ورزیدن را در روابط احساسی، پدرانه،مادرانه، خانوادگی، دوستانه و... وارد کنیم در سطح کلان، بسیاری از مشکلات و ناهنجاریهایی حل میشود که پیدایش آن در اصل ناشی از کمبود عشق و ندانستن چگونه عشق ورزیدن آگاهانه بوده است. این مسأله اهتمامی ویژه و جدی از سوی انسان شناسان، جامعه شناسان، راون شناسان و نهادهای تربیتی و آموزشی میطلبد تا با قدرتی تام در جهت تغییر و ساختن اصولی متعالی برآیند و ناپایداریها، ناهنجاریها، شکستها، جداییها و سایر تلخکامیها در جامعه، با حل این مورد به حداقل برسانند.
عشق و مقوله روان شناسی آن
از روزگاران دیرین انسان و جوامع انسانی برای عشق شعر میسرایند، داستان مینویسند، افسانه و اسطوره تعریف میکنند برای عشق غصه میخورند میکشند و کشته میشوند و برای عشق همه چیز را به خطر میاندازند و هرگزدر عرصه ظهور انسانی جامعهای پیدا نشده است که در آن این مسائل وجود نداشته باشد. عشق همیشه یک تجربه شاد نیست بسیاری از روابط عاشقانه منجر به ترک، نخواستن و نشدن میشود. و گویی عشق و نوع متفاوت آن به گونهای است که انسان از آن جان سالم به در نمیبرد و درد پشت درد میآید.
عشق یکی از قویترین احساسات است که گاهی با مسائل جنونآمیز همراه میشود. طبق یافتههایی که با عکسبرداری از مغز انجام شده مشخص میشود که در یک قسمت کوچک که نزدیک به مغز است سلولهایی ترشح میشود که سازنده دوپامین تحریککننده هستند که به سایر قسمتهای مغز نیز منتشر میشود که بخش شناختی مغز که مربوط به میل و خواستن است را فعال میکند که فعالیتی اعتیاد آور و توقفناپذیر است که اگر فردی با این امیال و احساسات مورد پذیرش قرار نگیرد صدمات جبرانناپذیری را به همراه خواهد داشت، همانگونه که در سراسر دنیا جنایتهای زیادی بر پایه احساسات اتفاق میافتد و رنجهای نامحتملی را پیش میآورد.
در این شرایط، بخش پاداشدهی مغز برای به دست آوردن بزرگترین جایزه زندگی، یعنی همان معشوق، فعال است که به تبع آن قدرت ریسکپذیری و خطر کردن نیز بالا میرود. بنابراین؛ جامعه پزشکی، حقوقی و آموزشی، نهادهای تربیتی و خانواده، باید درک کاملی از مقوله عشق و شرایط افرادی که این حس را تجربه میکنند داشته باشند تا بتوانند بحرانهایی که حاصل از این مقوله است را حل و مدیریت کنند.
عشق و پایداری پیوند آن
بررسیها و تجارب ثابت کرده است روابط پایداری که مدتها به طول میانجامد براساس تطابقات مؤلفههای مختلف، تشابهات مغزی، خانوادگی، فکری، فرهنگی و اجتماعی بوده است. پس روابط احساسی پایدار معیارها و جهانبینیهای مشابهی را میطلبد که اگر چه اینگونه نباشد در ابتدا آتشی بر خرمن است و بعدها سرمای استخوان سوز. جامعه انسانی ما باید آگاهی خود را در همسانگزینی احساسی خود بالا ببرد تا از عشق به عنوان نخستین مبدأ نهاد تربیتی، ملجأ امن رشد و رابطهای سراسر آرامش و پایدار بهره ببرد. که عشق اگر چه در مغز جاسازی شده است ولی جایگاه اصلی آن قلب است و نیازمند درکی متقابل و فهمیده شدن. جان پیام نظامی این است که بزرگترین و اصلیترین عنصر تربیتی هر جامعهای عشق است که اگر زندگی با عشق درنیامیزد ارزشی ندارد و این مقوله دلیلی است بر داستان سراییهای عاشقانهاش چرا که روح جمعی ملتها را طالب عشقی التیامبخش میداند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
نشر و نقل مطالب فقط با ذکر نام روزنامه همدان پیام
بلامانع است.
|
|
روزنامه همدان پیام (
اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي،
سياسي، ورزشی )
صاحب امتياز و مدير مسئول:
نصرت ا... طاقتي احسن
-
سردبير: يدا... طاقتي
احسن
نشاني: همدان، خيابان
شريعتي، ابتداي خيابان مهديه،
ساختمان پيام
تلفن: 38264433
(081)
- فکس: 38279013
(081) - سازمان
نیازمندی: 38264400
(081) - ايميل:
info@hamedanpayam.com |
|